صفحه نخست

عصرايران دو

فیلم

ورزشی

بین الملل

فرهنگ و هنر

علم و دانش

گوناگون

صفحات داخلی

کد خبر ۱۵۴۹۴۲
تاریخ انتشار: ۱۳:۰۶ - ۱۲ بهمن ۱۳۸۹ - 01 February 2011

مقامات عرفانی حضرت مصطفی(ص) در آینه مثنوی

دکتر سید سلمان صفوی
 
از دِرم ها نام شاهان برکَنَند     نــامِ احـمــــد تـا ابـــد بـر مـی زننــد
نامِ احمـد نامِ جمله انبیــاست     چون که صد آمد، نود هم پیش ماست

(مثنوی معنوی، دفتر اول، ابیات 1105- 1106)  

وجود نورانی سَروَر دو عالم حضرت محمد مصطفی (ص)، متشکل از ابعاد متعالی باطنی و ظاهری است. این مقاله کوتاه به تبیین برخی از ابعاد جنبه معنوی "خورشید هستی" در آینه مثنوی معنوی مولانا جلال الدین محمد بلخی خراسانی می پردازد.

مقامات معنوی "غوث کشتی جهانیان" از چند جنبه قابل بررسی است: 1. جایگاه هستی شناسیک (آنتولوژیک) 2. کارکرد هستی شناسیک 3. کارکرد تعامل با بشریت و جامعه 4. اخلاق محمدی 5. خاتمیت و جامعیت حضرت محمد(ص).

1.    جایگاه هستی شناسیک: خواجه کائنات؛ "نور اوّل" است؛ جهان در حکم کالبد و او "روح جهان" است.

سرمکن اندر گلیم  و رو مپوش     که جهان جسمی است سرگردان، تو هوش
(مثنوی معنوی، دفتر چهارم، بیت 1454)
 
او واسطه و مقصودِ وجود جمیع موجودات است. او خُمی است پیوسته و وابسته به دریای حق.
چون به دریا راه شــد از جانِ خُم     خـم با جیحـون بر آرد اُشتُـلُم
زان سبب قــل گفتـۀ دریـا بـُــوَد     هرچه نطق احمدی، گویا بُـوَد
گفتـــۀ او جمـــلـه درِّ بحــر بــود     که دلش را بود در دریا نفــوذ

(مثنوی، دفتر ششم، ابیات 814 - 816)

مقام و نیروی روحانی حضرت احمد از جبرئیل امین نیز فراتر و والاتر است چرا که او در شب معراج، از مرتبه سدرالمنتهی گذر کرد.    

احمــــد ار بگـشــایــد آن پَــرّ جـلـیـــل     تا ابــد بـی هــوش مانـد جبرئیـــل
چون گذشت احمد ز سِدره و مَرصَدش     وز مقــام جبــرئیـــل و از حــدش
گـفت او را هیـــن بپـــر انـــدر پــی ام     گفت: رو رو من حریف تو نی ام
بـاز گـفت او را: بیــا ای پــرده ســـوز     من به اوج خــود نـرفتستــم هنوز
گفت: بیرون زین حد ای خوش فَرّ من     گـر زنــم پَــرّی، بســوزد پَــرّ من

(مثنوی معنوی، دفتر چهارم، ابیات 3800 - 3804)
 
2.    کارکرد هستی شناسیک: حضرت محمد (ص) آینه تمام نمای حقایق هستی و "جانشین مطلق" حضرت حق است. طریقت او شاهراه باغ جان هاست و باغ و بستان های جهان، فرع وجود مبارک اوست.

چون تو را دیدم، بدیدم خویش را     آفـریـــن آن آینــه خوش کیـش را

(مثنوی معنوی، دفتر ششم، بیت1083)

شاهراه باغ جان ها شــرع اوست     باغ و بستان های عالم فرع اوست
 
(مثنوی معنوی، دفتر دوم، بیت 2454)

3.    کارکرد تعامل با بشریت و جامعه: حضرت محمد مصطفی (ص) "کشتیبان جهانیان" وَ شمع فروزان شب ظلم و جهالت است. بدون حمایت معنوی او، شیر نیز اسیر روبهان می گردد.

هیـن قُـم الـلـیـــل که شمعــی ای همــام     شمـع، انــدر شب بود انــدر قیــام
بی فروغت، روز روشن هم شب است     بی پنـاهت، شیر اسیر اَرنَب است

 (مثنوی معنوی، دفتر چهارم، ابیات 1456 - 1457)

با رهبری و هدایت معنوی او، طریق نجات از سردرگمی ها و وصول به قله سعادت و حیات طیبه ممکن می گردد.

ره شناسی می بباید با لُباب     هر رهـی را خاصـه انــدر راه آب
خیز بنگـر کاروان ره زده     هر طرف غولی است کشتیبان شده
(مثنوی معنوی، دفتر چهارم، ابیات 1459 - 1460)

او با فریادرسی آدمیان در هر دوجهان، بی دریغ به درراه ماندگان و گرفتاران یاری می رساند.
ناگهانی آن مُغیث هردو کَون     مصطفی پیدا شد از ره بهرِ عَون

(مثنوی معنوی، دفتر سوم، بیت 3132)


4.     اخلاق محمدی: در برخورد با مردم و جامعه، قطب و شاهنشاه عالم ممکنات است. او دریای صفا و صمیمیت است وَ تندی و اخلاق ناپسند در وجود او راه ندارد.

راست فرموده با ما مصطفی     قطب و شاهنشاه و دریای صفا

(مثنوی معنوی، دفتر سوم، بیت 2196)

 او دریای کرم است؛ با جامعه و مردم مهربان تر و مشفق تر از خودشان است.

راست می فرمود آن بحر کرم     بر شما من از شما مشفق ترم

(مثتوی معنوی، دفتر دوم، بیت2854)

خاتم الانبیاء حضرت محمد مصطفی(ص) "اسرافیل" است؛ با تعالیم و منش رحمانی خود، جامعه و بشریت را احیا می کند.

خیـز در دَم تـو به صــورِ سهمناک      تا هزاران مُرده بر رُویَد ز خاک
چون تو اسرافیل وقتی، راست خیز     رستخیزی ساز، پیش از رستخیـز
 
(مثنوی معنوی، دفتر چهارم، ابیات 1478- 1479)

او با خُلق عظیم خویش وَ به واسطه اخلاق پسندیده اش همگان را مجذوب می ساخت؛ زیرا ملکه شدن صفات و خصایل حمیده در وجود مبارک او، حاصل واصل شدن روح بزرگش به بارگاه حضرت حق جلّ جلاله و مقام صدق الهی بود.

وان عظیم الخُلق او، کان صفدر است     بی تغیّر مقعد صدق اندر است

(مثنوی معنوی، دفتر چهارم، بیت 3789)

وَ إنَکَ لَعَلی خُلُقٍ عًظیم. (سوره القلم، آیه 4)

او همچون حضرت حق، ستارالعیوب غفلتها، لغزشها و گناهان مردمان است و در پی رسوایی و افشاگری کسی نیست وَ نزدیکان و اصحاب خود را از افشاگری نهی می کند.   چنان که زید، آن گاه که قصد افشای گناهان افراد را نمود؛ با نهی شدید پیامبر براساس استدلالات متقن مواجه شد. لبِّ استدلال این بود که اگر بنا بر افشای گناهان می بود؛ خداوند که عالِم به ظاهر و باطن عالَم است، خود چنین می کرد؛ لیک حق تعالی ستارالعیوب است. قوام هر جامعه به پوشانیدن خطای افراد به خصوص بزرگان قوم است. عموم مسلمانان و همچنین رهبران دینی می بایست چون خداوند، ساتر خطای مردمان باشند؛ نـه  متجسس و افشا کننده.

لیــک در کـش در نـمــــد آیـیـنــه را     گـر تجلـی گـردد سینـا سینـه را
گفت: یک اصبـع چو برچشمی نهـی     بینی از خورشیـد عالـم را تهـی
یک ســر انگـشت پــــرده مـا شــــد     ویــن نشــان سـاتــــری الله شـــد
تـا بپــوشــانـد جهــان را نقـطــه ای     خسف گردد آفتـاب از سقطـه ای
لب ببنـد و غــــور دریـایـــی نگـــر     بحــر را حـق کـرد محکـوم بشـر
. . . . .
ایـن سخــن پایان نـدارد خیــز زیــد     بـر بـراق ناطـقــــه بـر بنـــد قیـــد
ناطقــه چـون فاضــح آمـد عیـب را     مـی درانـد پــــرده هـای غـیـب را
غیـب، مطلــوب حـق آمـد چنـد گـاه     این دهـل زن، را بران، بربنـد راه
تک مران در کش عنـان مستـور به     هر کس از پنـدار خود مسـرور به
حـق همـی خـواهـد که نـومیـــدان او     زیــن عبـادت هــم نگــرداننــد رو
هم بـر امیــدی مشـــرف می شـونــد     چنــد روزی در رکابـش می دوند
خـواهـد آن رحمـت بتــابــد بــرهمـه     بـر بـد و نیـک از عمــوم مرحمـه
حق همی خواهد که هر میر و اسیـر     با رجـاء و خـوف باشــد و حـذیــر
ایـن رجــا و خــوف در پــرده بـــود     تـا پس این پــرده، پــرورده شـــود
چون دریدی پرده، کو خوف و رجا؟     غیب را شــد کَــرّ و فــر و ابتـــلا

(مثنوی معنوی، دفتر اول، ابیات 3552 - 3558 وَ 3608 - 3617)

چون پرده اسرار برافتد و اسرار مردمان برمَلا شود؛ دیگر جایی برای خوف و رجا باقی نمی ماند و چه بسا افراد بر خطای خود مُصِرتر می گردند، علاوه براین حرمت سرپیچی و گناه نیز از بین می رود.

5.     خاتمیت و جامعیت حضرت محمد(ص): او آخرین پیامبر الهی است؛ بدین سبب که بالاترین مراتب معرفت و معنویت را برای همه اعصار برای بشریت به ارمغان آورده است.

بهر این خاتم شدهست او که به جود     مثــل او نــه بــود و نــه خواهـد بود
چونکه در صنعت برد استــاد دست     نه تو گویی ختم صنعت بر تو است؟
در گشـــاد ختـــم ها، تــو خـاتـمـــی     در جـهـــان روح بـخشــان، حاتمــی
هست اشـــارت مـحـمـــد الـمـــــراد     کل گشــاد انــدر گشــاد انــدر گشــاد

 (مثنوی معنوی، دفتر ششم، ابیات 171- 174)

او جامع تعالیم، مراتب و مقامات انبیا و اولیاءِ الهی است و نام و راه او تا ابــد پایدار، فروزان و حیات بخش انسانها و جوامع است.

از دِرم ها نام شاهان برکَنَند     نــامِ احـمــــد تـا ابـــد بـر مـی زننــد
نامِ احمـد نامِ جمله انبیـاست     چون که صد آمد، نود هم پیش ماست

(مثنوی معنوی، دفتر اول، ابیات 1105- 1106)  
سلام و درود بیکران بر روح بزرگ و بی نظیر حضرت رسول الله الاعظم (ص) که اسوه حسنه است. او که اخلاق رحمانیِ نرمِ زیبایش، تسخیر کننده قلوب آدمیان وَ تعالیم متعالی ربانی اش، نجات بخش بشر معاصر از سرگردانی و ظلمت و بیداد است.  خدایا در فرج جانشین حقِ حضرت مصطفی (ص)، فرزند برومند علی (ع) و فاطمه (س)؛ آقا و ولیِّ ما حضرت بقیه الله الاعظم - منجی بشریت - تعجیل فرما.

آكادمي مطالعات ايراني لندن
18 ژانویه 2011
www.iranianstudies.org

   

[1]  بن قصه فریاد رسیدن رسول علیه السلام کاروان عرب را . . .، مثنوی معنوی، دفتر سوم، ابیات 3130 - 3162.

[1]  بن داستان پیامبر و زید، دفتر اول مثنوی معنوی، ابیات 3500 - 3585 و 3610 - 3707.
ارسال به تلگرام
تعداد کاراکترهای مجاز:1200