صفحه نخست

عصرايران دو

فیلم

ورزشی

بین الملل

فرهنگ و هنر

علم و دانش

گوناگون

صفحات داخلی

کد خبر ۱۵۳۱۹۳
تعداد نظرات: ۲۸ نظر

ورژن جدید داستان روباه و کلاغ

کلاغ پيري تکه پنيري دزديد و روي شاخه درختي نشست.
روباه گرسنه اي که از زير درخت مي گذشت، بوي پنير شنيد، به طمع افتاد و رو به  کلاغ گفت:
اي واي تو اونجايي، مي دانم صداي معرکه اي داري!چه شانسي آوردم!
اگر وقتش را داري کمي براي من بخوان …
کلاغ پنير را کنار خودش روي شاخه گذاشت و گفت:
اين حرفهاي مسخره را رها کن  اما چون گرسنه نيستم حاضرم مقداري از پنيرم را به تو بدهم.
روباه گفت:
ممنونت مي شوم ، بخصوص که خيلي گرسنه ام ، *اما من واقعاً عاشق صدايت هم هستم
کلاغ گفت:
باز که شروع کردي اگر گرسنه اي جاي اين حرفها دهانت را باز کن، از همين جا يک تکه مي اندازم که صاف در دهانت بيفتند.
روباه دهانش را باز باز کرد.
كلاغ گفت :
بهتر است چشم ببندي که نفهمي تكه بزرگي مي خواهم برايت بيندازم يا تکه کوچکي.
روباه گفت :
بازيه ؟ خيلي خوبه ! بهش ميگن بسکتبال .
خلاصه ... بعد روباه چشمهايش را بست و دهان را بازتر از پيش کرد و کلاغ فوري پشتش را کرد و فضله اي کرد که صاف در عمق حلق روباه افتاد.
روباه عصبي بالا و پايين پريد و تف کرد :
بي شعور ، اين چي بود
کلاغ گفت :
کسي که تفاوت صداي خوب و بد را نمي داند، تفاوت پنير و فضله را هم نبايد بفهمد!
ارسال به تلگرام
انتشار یافته: ۲۸
در انتظار بررسی: ۳۰
غیر قابل انتشار: ۱۴
ناشناس
۰۸:۰۱ - ۱۳۹۰/۰۲/۱۴
کلاغم کلاغای قدیم!
ناشناس
۱۰:۲۱ - ۱۳۹۰/۰۲/۱۳
جالب بیددددددددد
ناشناس
۱۴:۳۵ - ۱۳۹۰/۰۲/۱۰
خیلی بی مزه بود
اه اه
ناشناس
۱۱:۵۳ - ۱۳۹۰/۰۲/۱۰
آخی بیچاره روباهه ! دلم واسش کباب شد
ناشناس
۱۰:۲۹ - ۱۳۹۰/۰۲/۱۰
بي مزه
پاسخ ها
طناز
| |
۱۳:۵۷ - ۱۳۹۰/۰۲/۱۲
اختیار داری کلی مزه داشت میگی نه از روباهه بپرس:)
ناشناس
| |
۰۸:۵۰ - ۱۳۹۰/۰۲/۱۳
اگه از روباهه بپرسی بهت میگه همچینم بی مزه نبود
تعداد کاراکترهای مجاز:1200