صفحه نخست

عصرايران دو

فیلم

ورزشی

بین الملل

فرهنگ و هنر

علم و دانش

گوناگون

صفحات داخلی

کد خبر ۱۴۹۸۰۳
تعداد نظرات: ۴۷ نظر

دل عزراییل برای چه کسانی سوخته است؟

روزی رسول خدا (صل الله علیه و آله) نشسته بود، عزراییل به زیارت آن حضرت آمد. پیامبر(صل الله علیه و آله) از او پرسید: ای برادر! چندین هزار سال است که تو مأمور قبض روح انسان ها هستی، آیا در هنگام جان کندن آنها دلت برای کسی سوخته است؟
عزارییل گفت در این مدت دلم برای دو نفر سوخت:...

۱- روزی دریایی طوفانی شد و امواج سهمگین آن یک کشتی را در هم شکست همه سر نشینان کشتی غرق شدند، تنها یک زن حامله نجات یافت او سوار بر پاره تخته کشتی شد و امواج ملایم دریا او را به ساحل آورد و در جزیره ای افکند و در همین هنگام فارغ شد و پسری از وی متولد شد، من مأمور شدم که جان آن زن را بگیرم، دلم به حال آن پسر سوخت.

۲- هنگامی که شداد بن عاد سالها به ساختن باغ بزرگ و بی نظیر خود پرداخت و همه توان و امکانات و ثروت خود را در ساختن آن صرف کرد و خروارها طلا و جواهرات برای ستونها و سایر زرق و برق آن خرج نمود تا تکمیل نمود. وقتی خواست به دیدن باغ برود همین که خواست از اسب پیاده شود و پای راست از رکاب به زمین نهد، هنوز پای چپش بر رکاب بود که فرمان از سوی خدا آمد که جان او را بگیرم، آن تیره بخت از پشت اسب بین زمین و رکاب اسب گیر کرد و مرد، دلم به حال او سوخت بدین جهت که او عمری را به امید دیدار باغی که ساخته بود سپری کرد اما هنوز چشمش به باغ نیفتاده بود اسیر مرگ شد.

در این هنگام جبرئیل به محضر پیامبر (صل الله علیه و آله) رسید و گفت ای محمد! خدایت سلام می رساند و می فرماید: به عظمت و جلالم سوگند شداد بن عاد همان کودکی بود که او را از دریای بیکران به لطف خود گرفتیم و از آن جزیره دور افتاده نجاتش دادیم و او را بی مادر تربیت کردیم و به پادشاهی رساندیم، در عین حال کفران نعمت کرد و خود بینی و تکبر نمود و پرچم مخالفت با ما بر افراشت، سر انجام عذاب سخت ما او را فرا گرفت، تا جهانیان بدانند که ما به آدمیان مهلت می دهیم و لی آنها را رها نمی کنیم
ارسال به تلگرام
انتشار یافته: ۴۷
در انتظار بررسی: ۱۶
غیر قابل انتشار: ۳
توحید
۱۵:۲۴ - ۱۳۸۹/۱۰/۰۹
احتمالا اون نمرود نبود؟
یاس
۱۲:۵۹ - ۱۳۸۹/۱۰/۰۸
در واقع دل عزراییل دوبار برای شداد سوخت یک بار موقع به دنیا اومدنش یک بار موقع مردنش
ناشناس
۱۰:۴۴ - ۱۳۸۹/۱۰/۰۷
عزرائيل و جبرئيل هم مثل من كه اين مطلب رو خوندم پس بيكار بودند. حالا جبرئيل يه چيزي ولي عزرائيل به كارت برس !
XIII
۱۷:۰۲ - ۱۳۸۹/۱۰/۰۶
خوب بود
محمود
۱۳:۳۱ - ۱۳۸۹/۱۰/۰۶
خیلی خوب بود. ممنون.
ایمان
۱۰:۴۴ - ۱۳۸۹/۱۰/۰۶
؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
مهرداد آذرخش
۲۲:۲۷ - ۱۳۸۹/۱۰/۰۲
ممنون از داستانهای زیبا و واقعی.آموزنده است
ناشناس
۲۱:۰۴ - ۱۳۸۹/۱۰/۰۲
واقعیت ندارد!!!! خیلی دردناکتر از اینها هم هست
پاسخ ها
هادی
| |
۱۴:۱۳ - ۱۳۸۹/۱۰/۱۲
دوست عزیز دردناکتر از این هم میشود ولی دلیل بر واقعی نبودن داستان نیست.
یبلیل
۱۱:۲۶ - ۱۳۸۹/۱۰/۰۲
اون نمرود نبود؟>
ناشناس
۱۵:۵۲ - ۱۳۸۹/۱۰/۰۱
مگه فرشتگان هم دل دارن؟
ناشناس
۱۴:۳۷ - ۱۳۸۹/۱۰/۰۱
Kheili jaleb bud
ناشناس
۱۴:۰۲ - ۱۳۸۹/۱۰/۰۱
قابل توجه مسئولان و آقازاده ها .
ناشناس
۱۳:۵۱ - ۱۳۸۹/۱۰/۰۱
مگه فرشتگان هم دل دارن؟
شهاب احمدي
۰۹:۰۳ - ۱۳۸۹/۰۹/۳۰
سلام باتشكر از داستانهاي زيبايتان ولي ما شنيديم كه آن كودك نمرود بوده نه شداد.
ناشناس
۰۷:۵۲ - ۱۳۸۹/۰۹/۳۰
زیبا و اموزنده بود.ممنون.
زهرا
۲۳:۰۴ - ۱۳۸۹/۰۹/۲۹
داستان بسیار جالب وهشدار دهنده ای بود ممنون
نريمان
۱۸:۲۶ - ۱۳۸۹/۰۹/۲۹
قابل تامل بود، خيلي خوشحالم كه بعد از مدتها كيفيت داستانهاتون داره بهتر ميشه
بهنام
۱۷:۵۷ - ۱۳۸۹/۰۹/۲۹
عبرت انگيز و اموزنده بود عصر ايران عزيز
ناشناس
۱۵:۱۵ - ۱۳۸۹/۰۹/۲۹
خیلی جالب و قابل تامل بود
ناشناس
۱۳:۲۷ - ۱۳۸۹/۰۹/۲۹
تلنگری باشد برای ظالمان
رسول
۱۱:۵۸ - ۱۳۸۹/۰۹/۲۹
خيلي جالب بود
تعداد کاراکترهای مجاز:1200