عصرایران - صبح روز چهارشنبه هنوز امیدوار بودم خانواده لاله سحرخیزان، پای چوبه دار، از گناه شهلا جاهد بگذرند و زندگی دوباره شهلا را، "خیراتی" برای روح لاله کنند. اما هنگامی که خبر آمد شهلا قصاص شد انگار آبی سرد بر روی سرم ریختند؛ دیگر هیچ کاری نمی شد کرد ، هیچ کاری.
***شهلا جاهد، هشت سال پیش در یک ماجرای عشقی همسر ناصر محمدخانی، فوتبالیست معروف را به قتل رساند. ناصر، مدت ها با شهلا رابطه پنهانی داشت و بعدها گفت که شهلا زن صیغه ای اش است.
طبق آنچه در پرونده مضبوط است ، شهلا که لاله را رقیب خود در تملک ناصر می دانست در روزی که شوهر مشترک شان به خارج کشور رفته بود، لاله را کشت و دو فرزند او را بی مادر گذاشت... او چند روز بعد دستگیر و به جنایتش اعتراف کرد.
با این حال، در مراحل بعدی مدعی شد که به خاطر ناصر محمدخانی دروغ گفته و قاتل لاله نیست. بدین سان، پرونده شهلا وارد فاز پیچیده قضایی شد و حتی یک بار نیز در زمان ریاست هاشمی شاهرودی حکم قصاصش تا مرحله استیذان پیش رفت که شاهرودی پرونده را برای بررسی مجدد باز پس فرستاد و اجازه قصاص نداد ، تا اینکه در صبحگاه چهارشنبه دهم آذر 89 ، شهلا در زندان، در حالی که فریاد می کشید و برای آخرین بار التماس می کرد که او را ببخشند، بالای چهارپایه ای ایستاد که دقایقی بعد، از زیرپایش کنار زدند تا شهلا جاهد ساعاتی بعد راهی بهشت زهرا شود، به خانه ابدی اش.
***شهرت و معروفیت ناصر محمدخانی به عنوان فوتبالیستی نام آشنا خیلی زود پرونده شهلا جاهد را رسانه ای کرد والا در طول هشت سال گذشته قتل ها و قصاص های زیادی در این کشور صورت گرفته است بی آنکه خبر خاصی از آنها در رسانه ها انتشار یابد. با این حال شهلا جاهد خیلی زود به چهره ای رسانه ای تبدیل و تلاش ها برای نجات او آغاز شد.
اشتباه بزرگ رسانه ها در تمام این سال ها، این بود که در ماجرای قتل لاله، بیشتر به قاتل توجه کردند و مقتول و خانواده داغدار و عزادارش را فراموش کردند.
بعضی ها چنان درباره شهلا نوشتند که گویا قرار است "قهرمان عشق" به پای چوبه دار برود با تیترهایی مانند: شهلا در دادگاه هم حلقه عشق را بر انگشت داشت! و بعضی دیگر چنان درباره اولیای دم سخن می گفتند که گویا درباره گروهی قاتل و جانی می نویسند و می گویند!
ندیدن مصائب خانواده مقتول و حتی زشت انگاری نسبت به آنان، خطای راهبردی رسانه ها و صفحات حوادث روزنامه ها و نشریات بود. این شد که خانواده ها لاله خود را نه خانواده "مقتول" که خانواده "مظلوم" نیز دیدند. خانواده ای که تنها "قصاص" می توانست آتش درون آنها را خاموش کند.
شاید اگر رسانه ها در طول این چند سال، به همان اندازه که سراغ شهلا را می گرفتند، خبری هم از خانواده لاله می گرفتند و به آنها هم به اندازه کافی تریبون برای سخن گفتن و درد دل کردن می دادند، مرهمی بر زخم های آنان می نشست و در نهایت راضی به گذشت می شدند.
قصاص حق قانونی و شرعی خانواده لاله بود اما بعضی از رسانه ها و مخصوصا نشریات زردی که حتی به بهای مرگ دیگران نیز می خواهند تیراژ و فروش خود را بالا ببرند ، چنان این حق را ناحق جلوه دادند که صاحبان حق ، روز به روز بر اجرای آن تاکید کردند.
بیایید برای دقیقه ای خود را جای خانواده ای قرار دهیم که فردی، یکی از اعضای آن خانواده را به قتل رسانده است: بعد از آنکه عزیز خود را به طرز فجیعی از دست داده ایم، شاهد آن هستیم که روزنامه ها، عکس قاتل دختر یا مادرمان را بر صفحات نخست خود چاپ می کنند، برایش چهره سازی می نمایند، حتی قاتل دختر یا مادرمان را قهرمان و بی گناه و مظلوم جلوه می دهند، مدام بر ما خرده می گیرند که ای بی رحم ها ! چرا رضایت نمی دهید و ... ؟!
واقعا در چنان شرایطی چه حس و حالی به ما که پیکر غرقه به خون عزیزمان را در خانه اش یافته ایم و به گورش سپرده ایم، دست خواهد داد؟!
ای کاش رسانه هایی که اخبار حوادث را به طور ویژه پوشش می دهند، در طول این هشت سال، هوای دل های داغدار خانواده مقتول را می داشتند و آنها را که بعد از لاله، مظلوم واقعی این حادثه بودند، درک می کردند؛ شاید این گونه، آنان آرامش بیشتری می گرفتند و به جای آنکه شاهد نمک پاشی به زخم های شان باشند، همدردی می دیدند و تسلی خاطر می یافتند و در نهایت هم قاتل را می بخشیدند و شهلا زندگی دوباره ای می یافت و حیات جدیدش، حسنه ای می شد برای روح لاله.
متاسفانه، در پرونده های قتل، خیلی ها، فقط یک طرف ماجرا را می بینند و دل شان می سوزد برای کسی که قرار است بالای چوبه دار برود و بمیرد ولی یادشان می رود همین شخص گناهکار ، پیشتر شخص بی گناهی را از زندگی محروم و راهی گورستان کرده است.
این، البته رویکردی انسانی و خداپسندانه است که حتی برای نجات یک قاتل نیز تلاش کنیم. خود خدا نیز در قرآنش، برغم آنکه قصاص را حق اولیای دم دانسته، اما در همان کتاب تاکید کرده که اگر ببخشند، به ثواب نزدیکتر است.
اما باید واقع بین بود و در مسیر نجات یک انسان از مرگ، حساب شده و به دور از احساسات حرکت کرد و در همه مراحل، عواطف و غم های خانواده داغدار را در نظر گرفت والا با یک طرفه کردن موضوع، کورسوهای امید نیز از بین می روند و نتیجه همان می شود که دیدیم.
البته در این پرونده خاص هم نمی گویم اگر رسانه ها بهتر حرکت می کردند، خانواده لاله حتما رضایت می دادند اما هر چه باشد، باید گفت که سهم رسانه ها در تصمیم نهایی اولیای دم، اندک نبوده است و این چیزی است که خود آنها نیز بدان تصریح داشته و گفته اند مصاحبه های شهلا و وکیل اش با رسانه ها، ما را بر آن داشت که رضایت ندهیم.
قوه قضاییه نیز در طول این سالها، تلاش بسیاری کرد تا از یک سو، سر کسی بی گناه بالای دار نرود و به همین دلیل، پرونده شهلا بارها در سطوح مختلف بررسی شد و از دیگر سو، رضایت اولیای دم به دست آید به گونه ای که هیات صلح و سازش، بارها با خانواده لاله نشست گذاشت و حتی در آخرین ساعت زندگی شهلا ، رحیمی، مدیرکل روابط عمومی قوه قضاییه، در ساعت 4 بامداد و قبل از اجرای حکم با خانواده مقتول صحبت کرد تا بلکه در آن لحظات سنگین، رضایت شان را به دست آورد ولی این اتفاق نیفتاد و اولیای دم، به چیزی کمتر از قصاص رضایت ندادند و در برابر التماس های شهلا که "مرا نکشید" گفتند: مگر او به التماس های دختر ما که می گفت مرا نکش، توجهی کرد؟!
و نکته پایانی اینکه شهلا جاهد، هر چند مرتکب قتل شد اما تاوانش را پس داد و آنچه از این ماجرا به جای می ماند، این واقعیت است که شهلا از ابتدا قاتل و جانی نبود. دختری بود که در هیاهوی شهرت و زرق و برق های ثروت، عاشق فوتبالیست مشهوری شد و در نهایت سر از زندان و حلقه دار درآورد.
حتی در این بخش از ماجرا نیز نقش رسانه ها را نباید نادیده انگاشت که با شخصیت سازی و بزرگنمایی برای افرادی معمولی مانند ناصر محمدخانی ، آنها را به بت هایی تبدیل می کنند که ساده دلانی مانند شهلا به تعظیم شان بیایند و تن و جان شان را هم در این راه از دست بدهند.
ماجرای شهلا و شهلاها، بارها و بارها در این مملکت تکرار خواهند شد اگر کسانی که مدعی دلسوزی برای جامعه اند، فکری برای اصلاح زمینه هایی نکنند که در آن، این اتفاقات غم انگیز رخ می دهد، امروز، شهلا و فردا چه کسانی؟!
قصاص شهلا، فقط مختومه کردن یک پرونده قضایی است اما هرگز بسترهای جرم زایی در جامعه را از بین نبرده است. آیا مدیران جامعه ، پرونده شهلا را از منظر اجتماعی آن بازخوانی خواهند کرد یا به روزمرگی هایشان ؛ همچنان دل خوش خواهند داشت؟
با گرفتن جان یه انسان دیگه چیزی جبران نمیشه.
ای کاش این همه ریخت و پاش برای این قشر نتیجه ای هم دربرداشت.
به نظر شما کدامیک مقصرند دوتا زن به خاطر هوسرانی یه مرد کشته شدند حالا این آقا میره یه زن دیگه میگیره راحت زندگی میکنه
چنین کسی باید قصاص بشه.
بخشش برای کسانی هست که عمدا مرتکب قتل نشدند ... نه شهلا که سی و چند ضربه چاقو به مقتول زد.
چه کسی شهلا را قصاص کرد؟
همان که خانواده مقتول در رشت علت اصلی قصاص دل آرام دارابی قاتل مادرشان را اظهارات جنجالی و سوئ استفاده های سیاسی و رسانه ای کردن پرونده توسط وکیلش دانستند.
اما اگر خلاصه بگم "بايد خانواده ها مخصوصا دختراني را كه عاشق غرور و شهرت مردان هستند " را بيشتر از ساير دختران تحت نظر و محبت و آگاه سازي بطور مستقيم و غير مستقيم قرار دهند چون اينگونه افراد بسيار سريعتر در دام عياشان گاف سرا قرار مي گيرند و تصور ميكنند با آن فرد به آرزوهاي خود ميرسند درحاليكه شهرت و غرور "مثل سرابي " بيش نيست!
دمت گرم عصر ايران حرف دل و گفتي
نقد قابلي است اعدام يا حذف اعدام پيش از آنكه يك سياست حكومتي باشد واكنش رفتار اجتماعي است بديهي است اگر اكثريت جامعه في الواقع مخالف اعدام باشند حكومت هم به خواست مردم تن مي دهد مشكل اينجاست كه مخالفاني كه عليه حكم اعدام فضا سازي مي كنند دروغ مي گويند و وقتي نوبت خودشان برسد بر اين باور نيستند نه تنها در مورد خودشان كه هر گاه جنايتي رخ مي دهد در ابتدا همه خواستار اشد مجازات و اكثريت غالب خواستار مجازات و اعدام هستند و فقط در مورادي كه رسانه اي و تبليغي مي شود بخشي از جامعه با آن فضاي رسانه اي همراه مي شود
آیا این لحظه خوشایندی است ؟ بهتر نیست در شیوه اعدام تجدید نظر بشه ؟
"واقعا قابل تامل است"
ناصر محمد خانی هم اشتباه کرد ولی او عاقبت کار را نسنجیده بود
اینقدر این داستان ها رو با کینه پیگیری نکنید
حالا همون کاری که با شهلا کردید با ناصر تکرار نکنید
چه بسا بهتر باشد خیلی ها به جای تعیین تقصیر برای دیگران به زوایای پنهانی زندگی خود سرکی بکشند و از این حوادث تلخ عبرت بگیرند
من هم میگویم کاش به خانواده داغدار و ستمکشیده مقتول توجه بیشتری میشد بلکه بخشایشی ره آورد میشد
به هر دو خانواده تسلیت میگویم
به هر حال شهلا هم اشتباه وحشتناکی کرد و تقاصش را با توجه به شرایط مطبوعاتی کشور اینچنین پس داد
انشاالله که مورد مغفرت خداوند قرار بگیرد
و روح هر دو یشان شاد باشد
دوباره قرآن را بخوانید تا بفهمید که قصاص یک "حق" است و اتفاقا اصلا به آن توصیه نشده است بلکه برعکس! مشکل ما این است که فرقی میان حق داشتن چیزی و خوب بودن آن قایل نیستیم!
جان انسانی بی گناه را گرفت..آیا چنین انسانی وقتی چندین ساعت پشت بخاری منتظر فرصت نابود کردن رغیب خود بود به فکر گذشت و کوتاهی نبود ؟ انسان بعضی وقتها شاید جنون بگیره یک نفر را بکشه ولی انسانی که این همه ساعت در کمین میمونه تا طرف مقابل را بکشه باید اعدام بشه ...این شخص از روی جنون آدم نکشته ..با تمامی فرصتها و فکرهایی که می توانسته این کار را کرده..با تمام بی رحمی ..
اعدام کمترین حقی بود خانواده مقتول نسبت به قاتل داشتند . چرا کسی نمی نویسد که خانم لاله نیز حق حیات داشت او هم آرزوی بزرگ کردن بچه هایش را داشت و فرزندانش حق داشتن مهر مادری برای خود . شهلا علاوه بر رسیدن به شوهر دیگری حاضر نبود به همین اکتفا کند بلکه میخواست تمام وجود مردی که شوهر و پدر دیگری بود برای خود باشد . او به حرص و طمعه تمام نشدنی خود باخت و مرد و اعدام حق واقعی او بود.
(دكتر علي شريعتي)
چه بسا اگر چند روز قبل از اعدام شهلا فلان رسانه به نقل از فلان شخص (من خودم خواندم) ننوشته بود که شهلا اعدام نمی شود! خانواده ی سحر خیزان جریح نمی شدند. یا مثلا مستندی که درباره ی شهلا من دیدم و شاید خانواده ی مقتول هم دیده اند اگر چه از نظر من فقط یک مستند بود ، اما اسید بود که بر زخم داغدار آن ها ریخته شد.
بی تعارف و با توجه به نوشته ی خوب فوق فکر می کنم...اخلاق کمرنگ اجتماعی و رسانه ای وانسانی موجود موجب بسیاری از دردها و آلام بشری است.
مرسی عصر ایران.
به یه آدم که از زیر بوته در اومده و رسانه ها قهرمانش کردن؟
ولي ما از شرع "نه" هاش را برجسته كرديم و "بله"هاش را گفتيم زشته.
البته بنده با فرض اثبات گناه کار بودن شهلا با حق قصاص قائل شدن برای خانواده مقتول مخالفتی ندارم.
در نهایت امیدوارم که دستگاه قضایی برای پرونده هایی این چنینی که زمان بر و رسانه ای می شوند و به فضای افکار عمومی وارد می شود و به روح و روان جامعه مربوط می شود روشنگری و اطلاع رسانی بیشتری نماید.
مطمون باشید اگر باز هم ازاد می شد بعید نبود ادم نکشد شاید این بار بقیه اعضای خانواده سحر خیزان مقتول می شدند.
البته ناصر محمد خانی بی تقصیر نیست اما از نظر قانونی خلافی مرتکب نشده است اما از نظر عرفی چرا احساسات عمومی را جریحه دار کرده است اگر ازدواج دومش را زودتر علنی می کرد.
یا اصلاً با خویشتنداری شهلا را پس میزد الان لاله هم زنده بود.
ازدواج مجدد جرم نیست .
هر کسی شاید این اشتباه رو بکند
ولی کمتر چنین نتیجه نادری را در پی خواهد داشت
اشتبا اصلی از زنان هوس هم هست که به دنبال مردان متاهل میروند
کسی هم باید پیدا بشه که به شما بفهمونه که خانمها در ذاتشان می خواهند بی همتا و بی شریک باشند.این ذات رو خداوند در وجود زنها گذاشته.لطفا لااقل برنامه گلبرک حاج اقا دهنوی رو در تلوزیون ببینید که حتی در شرع هم به این مسئله تاکید شده.شما لطفا شهوترانی خودتون رو به دین و دین داری نسبت ندهید
تحليلي فوق العاده بود.
درود بر عصر كه باحق منصف ترين و منطقي ترين رسانه كنوني كشور هستيد.
با هم ممنون
"حتی در این بخش از ماجرا نیز نقش رسانه ها را نباید نادیده انگاشت که با شخصیت سازی و بزرگنمایی برای افرادی معمولی مانند ناصر محمدخانی ، آنها را به بت هایی تبدیل می کنند که ساده دلانی مانند شهلا به تعظیم شان بیایند و تن و جان شان را هم در این راه از دست بدهند".
آری اولیای دم میتوانستند ببخشند ونبخشیدندوقصاص را انتخاب کردند
آیا جناب بدر السادات از اجرای حکم خدا ناراحتند؟!
ایا منکر جرم زدا بودن حکم قصاص در جامعه هستید؟! یا خدا یی نکرده همانند غربیان...
در برابر احکام الهی احساساترا کنار بگذاریم آری بفرموده قرآن اگر میگذشتند بهتر بود ولی قصاص حق آنان بوده
در اخبار آمده بود که شهلا هیچگونه التماسی نکرده
1- متن را یک بار دیگر بخوانید ؛ انصافاً کجایش بوی مخالفت با احکام خدا را داشت؟
2-شهلا بر خلاف 8 سال گذشته ، در آخرین لحظات التماس کرد اما فایده ای نداشت.خبرگزاری ها را مرور کنید.
3-موفق باشید.
چرا شما اینقدر بی پروا تعیین تقصیر میکنید
اگر هم ناصر اشتباه کرد در تصمیم صحیح نه فکر اینجا رو کرده بود نه پیشبینی میکرد چنین شود
با سلام
تا زمانی که این زن جماعت به قوانین اسلام کم لطف شوند و دو زنه بودن مردان را قبول نکنند و با هزاران دلایل واهی این قانون را تغییر دهند باید شاهد چنین حوادثی را منتظر شویم
قوانین اسلام کاملترینه و هر کی از اونها طمرد کنه انعکاسشو میبینه