صفحه نخست

عصرايران دو

فیلم

ورزشی

بین الملل

فرهنگ و هنر

علم و دانش

گوناگون

صفحات داخلی

کد خبر ۱۴۳۸۶۲
تعداد نظرات: ۸۶ نظر
تاریخ انتشار: ۱۱:۵۳ - ۱۵ آبان ۱۳۸۹ - 06 November 2010

تشریح جنایت میدان کاج از زبان قاتل: پلیس داشت ما را تماشا می کرد!

من کاره‌ای نبودم، پلیس حاضر بود و خودشان محمدرضا را نبردند شاید زودتر می‌بردند زنده می‌ماند! پلیس آنجا بود و می‌توانست وی را ببرد اما هیچ اقدامی نکرد. من دیوانه شده بودم و خودم را تهدید به خودزنی می‌کردم همین.
 
مهدی قاتل حادثه هولناک میدان کاج تهران جزئیاتی از آن حادثه را تشریح کرده است.
  روز پنح شنبه ششم آبان فاجعه دلخراشی در میدان کاج تهران رخ می دهد که در اثر آن مهدی با ضربات چاقو فردی به نام محمدرضا را به قتل می رساند. مهدی بعد از واردن کردن ضرباتی به محدرضا چاقو را روی سینه خود می گیرد و دیگران را تهدید می کند که اگر کسی به آنها نزدیک شود خودش را می کشد.
در این حادثه ، نه مردم به کمک مصدوم می آیند و نه پلیس کاری می کند تا آن که کار از کار می گذرد و مصدوم ، مقتول می شود!


متن مصاحبه روزنامه ملت ما با قاتل را در ادامه بخوانید:


وقتی به یک زن علاقه‌مند شدی تصور داشتی چه عاقبتی خواهی داشت؟

اصلاً، الان که در تنهایی فکر می‌کنم می‌بینم از همان ابتدا بازی خوردم.

مگر بچه‌یی که بازی خورده باشی؟

وقتی دل به کسی می‌بندی انگار بچه‌ شده‌ای، این همه بلا آمد به سرم اما باز اصرار می‌کردم با کیمیا باشم.

نحوه آشنایی‌ات با کیمیا؟

کیمیا در حرفه مسکن بود. من نیز در خرید و فروش خانه، زمین و ملک فعالیت می‌کردم که با وی آشنا شدم.

از چند سال پیش؟

اون موقع 28 ساله بودم حدود 3 سال پیش بود که با کیمیا آشنا شدم و به هم ابراز علاقه کردیم.

تو ازدواج نکرده‌ بودی؟

هنوز ازدواج نکرده‌ام و مجرد هستم.

اما در محله‌تان می‌گویند تو زن و بچه داری؟

شایعه است!

کیمیا که شوهر و بچه داشت، اینکه دروغ نیست؟

طوری رفتار کرده بود که من نمی‌دانستم. یکسال طول کشید تا فهمیدم کیمیا شوهر و بچه دارد. همین موجب شد با وجود علاقه زیادی به وی تصمیم به ترکش بگیرم، اما کیمیا گفت در حال طلاق هستند و واقعاً هم اینطوری بود و از شوهرش طلاق گرفت.

خانواده‌ات چه نظری در این باره داشتند؟

کاملاً مخالف بودند. آن‌ها تا زمان حادثه هم اطلاع نداشتند کیمیا بچه هم دارد تنها می‌دانستند مطلقه است باز مخالفت می‌کردند و اگر می‌فهمیدند بچه دارد که دست از سرم برنمی‌داشتند الان نمی‌دانم در چه وضعی هستند.

می‌گویند تو بنگاه مسکن را 220 میلیون تومان خریدی و بعد کیمیا تو را به زندان انداخت؟

این هم دروغ است، در بازار مسکن فکر نمی‌کنم کسی این سرمایه را برای خرید بنگاه از بین ببرد، آنجا اجاره‌ای بود.

6 ماه زندانی بودن کافی نبود کیمیا را فراموش کنی؟

اصلاً نتوانستم، مقصر خودم بودم هر وقت من و کیمیا با هم دعوا می‌کردیم با پای خودم نزد پلیس می‌رفتم، آخرین بار هم این کار را کردم و رفتم آب خنک خوردم.

بعد از زندان چه شد؟

کیمیا می‌گفت هنوز من را دوست دارد اما سرو کله محمدرضا پیدا شده بود و چنین اتفاقی افتاد.

کیمیا چه مزیتی داشت که حاضر شدی به خاطر او قاتل شوی؟

هیچ چیز، شاید خیلی‌ها بگویند کیمیا ویژگی‌ای ندارد اما دیدید که علاقه ربطی به شکل و شخصیت ندارد. شاید کسی دلباخته یک زن پیر و عیب و ایراددار شود من هم این شرایط را داشتم.

مطمن بودی که محمدرضا سر راه تو و کیمیا قرار داد؟

بله، خودش در تماس تلفنی به من گفت.

حقش مرگ بود؟

اصلاً قرار نبود کسی کشته شود. روز حادثه کیمیا زنگ زد و گفت که محمدرضا خواسته من جلوی بنگاه او را ببینم و با هم حرف بزنیم، وقتی به آنجا رفتم و محمدرضا قسم خورد با کیمیا قصد ازدواج دارد جنون آنی به من دست داد و این کار را کردم.

مطمئنی که کیمیا هم می‌خواست با او ازدواج کند؟

صددرصد! خود محمدرضا قسم خورد و گفت!

جنون آنی هم شده بهانه دیگه؟

باور کنید جنون بود.

کیمیا هم در قرارتان حاضر بود؟

نه، من و محمدرضا تنها بودیم که زد به سرم.

معلومه روزنامه زیاد می‌خوانی؟

بله، من علاقه زیادی به مطالب روزنامه‌ها خصوصاً حوادث دارم.

فکر می‌کردی روزی خودت تیتر صفحه حوادث شوی؟

اصلاً، اتفاقاً به هم سلولی‌هایم می‌گفتم که چقدر راحت قاتل شدیم و فکرش را نیز نمی‌کردیم.

تلخ ترین حادثه‌ای که در روزنامه‌ها خواندی چه بود؟

الان حضور ذهن ندارم اما همه حادثه‌ها که کسی در آن کشته می‌شد مرا ناراحت می‌کرد.

اما خودت به چنین جنایتی دست زدی.

گفتم که جنون آنی بود.

جنون، چقدر 45 دقیقه. اجازه ندادی محمدرضا که هنوز زنده بود را به بیمارستان ببرند؟

من کاره‌ای نبودم، پلیس حاضر بود و خودشان محمدرضا را نبردند شاید زودتر می‌بردند زنده می‌ماند!

تو چاقو را روی سینه‌ات گذاشته و تهدید می‌کردی اگر کسی محمدرضا را به بیمارستان ببرد، خودت را خواهی کشت؟

من کاری با انتقال محمدرضا به بیمارستان نداشتم، پلیس آنجا بود و می‌توانست وی را ببرد اما هیچ اقدامی نکرد. من دیوانه شده بودم و خودم را تهدید به خودزنی می‌کردم همین.

محمدرضا به تو التماس می‌کرد اجازه بدهی او را ببرند و تو با لگد به صورتش زدی؟

من یادم می‌آید با لگد به سرش زدم اما نشنیدم چه چیزی از من می خواست هیچ چیز نمی‌شنیدم.

در فیلمی که در اختیار ما است زنی فریاد می‌زد اجازه بدهی محمدرضا را به بیمارستان ببرند و تو این کار را نمی‌کنی؟

من نشنیدم آن زن چه می‌گوید تصورم این بود می‌پرسد چرا این کار را کرده‌ام و من علتش را گفتم.

پس تو می‌گویی مخالف انتقال محمدرضا به بیمارستان نبودی؟

اصلاً این مورد به من ربطی نداشت حتی بازپرس شهریاری هم از عملکرد ماموران پلیس تعجب کرده بود.

چطور مگه؟

بازپرس با ناراحتی به مأموران گفت که چرا فقط تماشاچی بودند، چرا یک گلوله هوایی شلیک نکرده‌اند من بترسم و حرف‌های دیگر که به من ربطی ندارند.

اصلاً گلوله‌ای شلیک نشد؟

نه، منتظر بودند تا اینکه آمدند و محمدرضا را بردند.

خیلی طول کشید؟

نمی‌دانم چند دقیقه شد اما خودم هم تعجب کرده بودم چرا آن را نمی‌بردند. بپرسید اصلاً مخالفتی نکردم.

اما فیلم، سناریوی دیگری دارد.

نمی‌دانم، من در حال خودم نبودم اگر هم چیزی گفتم در همان حالت جنون بود.

اگر خودت این فیلم را ببینی چه تصوری از شخصیت خودت داری؟

بدون اینکه آن فیلم را ببینم، از خودم متنفر شده‌ام، از آن روز مرتب کابوس می‌بینم. کیمیا هر دوی ما را بازی داد.

پس چرا سعی نکردی فراموشش کنی؟

سعی کردم، حتی با دختری به نام «ندا» در کرج طرح دوستی ریختم اما نتوانستم کیمیا را فراموش کنم.

الان اگر اعدامت نکنند باز کیمیا را دوست داری؟

من در همان صحنه حادثه کیمیا را فراموش کردم. من باید اعدام شوم. مرگ را با آغوش باز می‌پذیرم. دروغ نمی‌گویم، تنها نگرانی‌ام خانواده‌ام هستند که بارها به من تذکر داده بودند و گوش به حرفشان نداده بودم.

حرف آخر؟

پشیمانم. مثل همه قاتل‌هایی که بارها ماجرایشان را در روزنامه‌ها خوانده‌ام و همیشه می‌گفتم پشیمانی دیگر سودی ندارد!
ارسال به تلگرام
انتشار یافته: ۸۶
در انتظار بررسی: ۱۸
غیر قابل انتشار: ۲۰
ناشناس
۱۶:۲۱ - ۱۳۸۹/۰۸/۱۶
دمتون گرم كه به نظرات مردم اهميت ميديد (با عصرايران بودما نه با پليسا)
ناشناس
۱۵:۰۴ - ۱۳۸۹/۰۸/۱۶
حرمت جان انسان در كشور مسلمان آيا اين است؟
مامور نيروي انتظامي جمهوري اسلامي ايران (از اول كامل بخوانيد) بايد نظاره‌گر مردن يك شهروند در فاصله يكي دو متري اش باشد؟
فرزانه
۱۴:۳۵ - ۱۳۸۹/۰۸/۱۶
پس طرح گشت محله که چند روزه پیش تلویزیون نشون می داد کجا رفت؟ اگه الان یه دختر با تیپ معمولی بود برای مبارزه با بد حجابی 10 تا مامور می ریختن سرش! اما چنین جنایت هولناکی با سهل انگاری نیروی انتظامی با چنین پایان دلخراشی به پایان می رسه! متاسفم برای خودمون که اینقدر بدبختیم و تو خیابونهای شهر امنیت وجود نداره!
ناشناس
۱۳:۳۸ - ۱۳۸۹/۰۸/۱۶
همیشه پای یک زن در میان است......
ناشناس
۱۲:۵۸ - ۱۳۸۹/۰۸/۱۶
تضعیف پلیس در جریانان تمختلف این تبعات را بدنبال دارد فرض را بر این بگذارید که پلیس دخالت می کرد قاتل کشته می شد وفرد مضروب هم فوت میکرد فردا خود شما از بی کفایتی پلیس هوار نمی کشیدید همانگونه که در جریان وقایع بعد از انتخابات دیدیم
ناشناس
۱۱:۱۸ - ۱۳۸۹/۰۸/۱۶
واقعاً كه، خدا عاقبتمون رو به خير كنه با اين امنيتي كه در سطح شهر برقراره
ناشناس
۱۶:۱۱ - ۱۳۸۹/۰۸/۱۵
اينم از نيروي انتظامي!!!!!
ناشناس
۱۵:۴۵ - ۱۳۸۹/۰۸/۱۵
این که در دعوا ها و درگیری ها پلیس دخالت نکند واقعا تاسف آور است.
اگر پلیس های ما متخصص باشند نه سرباز و ...آیا دیگه همچنین اتفاق هایی میفته؟!
ناشناس
۱۴:۴۶ - ۱۳۸۹/۰۸/۱۵
من میخوام بدونم فرق ماموران نیروی انتظامی با آن تماشاگران چیست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
ناشناس
۱۴:۴۴ - ۱۳۸۹/۰۸/۱۵
اقای دادسرای نظامی ما منتظر برخورد شما با پلیس حاظر در صحنه هستیم.خود من در زمان دانشجویی در شهر اراک میدان باغ ملی جلوی بانک پولم را زدند وبا اینکه موتورسوارها در ترافیک گیر افتاده بودند نیروی انتظامی با چهارنفرویک خودرو پاترول تماشا می کردند.بعدهم به من گفتند برو شکایت کن رسیدگی می شود...
مهران
۱۴:۴۲ - ۱۳۸۹/۰۸/۱۵
وقتی پلیس تو حمله به دانشجویان بی گناه در کوی دانشگاه تنها نظاره گر است، انتظار دارید تو این موارد بی اهمیت !!!!! وقت شریفش را تلف کند؟!!! واقعا چه ملت پر توقعی هستیم!!
مختاری
۱۴:۳۷ - ۱۳۸۹/۰۸/۱۵
اگر بی تفاوتی پلیس واقعیت داشته باشد که من باورم نمی شود واقعا جا دارد سردار مقدم به شدت با پلیس بی غیرت برخورد قاطع کند که با آبروی پلیس جان بر کف در مرزهای کشور بازی کردند
ناشناس
۱۴:۳۲ - ۱۳۸۹/۰۸/۱۵
به این می گن پلیس وظیفه شناس و حامی مال و جان و ناموس مردم،احسنت
پاسخ ها
ایرانی
| |
۲۰:۱۶ - ۱۳۸۹/۰۸/۱۶
منم برا شما متاسفم که وقتی به یه مسایله ای به این مهمی اشاره میشه پای نظام را الکی به میون میارید کی ابروی نظام رو برده عصرایران یا ماموران ...واقعا متاسفم براتون تا ادمایی مثل شما داریم که هرانتقادی رو زیرسوال رفتن نظام میدانیداوضاعمون همین هست که هست بدتر هم خواهد شد
واقعا متاسفم براتون متاسف
مقصودی
۱۴:۳۱ - ۱۳۸۹/۰۸/۱۵
چرا شانتاژ میکنید؟ و ایرانیان را به باد تهمت و افترا میگیرید نویسنده عصر ایران باید از ملت عذر خواهی کند. وقتی قاتل بالای سر مقتول ایستاده شما انتظار دارید مردم مداخله کنند؟!!
عصر ایرانی های ترسو اگر بودند این کار را میکردند؟
از فرصت استفاده کردید و هرچه دلتان خواست به این مردم و نظام گفتید! خجالت بکشید. بین دو نفر که عاشق یه زن بودند درگیری شده و چاقو کشی کردند و ضارب مردم را تهدید میکند که دخالت نکنند شما چه کاره اید که مردم شریف را به باد انتقاد میگیرید و سایرین را تحریک میکنید!! نیروی انتظامی هم که نمیتواند آنی حاضر باشد! اینجا اورژانس می باید عمل میکرد که ظاهرا به این راحتی نبوده چون قاتل بالای سر مضروب ایستاده و تهدید میکرده. واقعا برای عصر ایران و نویسنده عقده ای او متاسفم. البته قبلا هم شاهد اینگونه نوشتار از عصر ایران بودیم که در بعضی امور که خیلی مهم بوده ورود نمیکرد و در موارد اینچنینی کاسه داغتر از آش میشود و مردم را تحریک میکند.
حسین
۱۴:۲۶ - ۱۳۸۹/۰۸/۱۵
یکی از جهانگردان به تیمورلنگ گفت چرا در حوزه سرزمینی تو که حکومت می کنی دزد خیلی کم پیدا می شود ؟ جواب داد: چون من هر جا دزدی پیدا شود دست داروغه آنجا را قطع می کنم!
شاهپوربختگان
۱۴:۲۴ - ۱۳۸۹/۰۸/۱۵
واقعا از عصر ايران ممنونم كه با اهميت دادن به اين قضيه وپررنگ كردن آن،مسئولين امر را وادار به واكنش خصوصادر قبال سهل انگاري آن دو مامور كرد وگرنه آب از آب تكان نميخورد.
رضا
۱۴:۲۲ - ۱۳۸۹/۰۸/۱۵
در ایران پلیس بعد از مردن میرسد امنیت را باید از نیرو انتظامی گرفت وبه وزارت اطلاعات و سپاه داد
ناشناس
۱۴:۲۰ - ۱۳۸۹/۰۸/۱۵
آشنا راست ميگه من سربازي تو 110 بودم گفته بودن تو دعوا ها دخالت نكنيم
ما زياد حق نداشتيم وارد هر چيزي بشيم
رضا
۱۴:۱۴ - ۱۳۸۹/۰۸/۱۵
من امروز به اندازه 3 دقيقه ماشينم را در محلي پارك كردم كه يك چرخش روي خط اتوبوسراني بود سريعاً جرثقيل آمد و ماشين را به پاركينگ برد اي كاش جان مردم هم به همين اندازه ارزش داشت!!!
رضا
۱۴:۰۵ - ۱۳۸۹/۰۸/۱۵
من هم حرف دوستان بالا را تاييد مي كنم پليس سعي مي كند در درگيري ها كنار بايستد.
ناشناس
۱۳:۵۱ - ۱۳۸۹/۰۸/۱۵
در هر صورت وجود آدمهای اینچنینی که دارای بیماری روانی شدید هستند باعث بوجود آودن جو ترس و نا امنی در جامعه میشوند و مطئنن مردم خواستار اشد مجازات (مرگ) برای امثال نهدی هستند ، گو اینکه اگر مامور هم کمک میکردند در نیت انجام کار مهدی هیچ تاثیری نداشت.
ناشناس
۱۳:۴۷ - ۱۳۸۹/۰۸/۱۵
آیا پلیس فقط در موارد اعتراضات سکوت مردمی سریع و مقتدر عمل میکند!!!!؟؟
ناشناس
۱۳:۴۴ - ۱۳۸۹/۰۸/۱۵
ببین یه زن با شیطنت هایی که کرده چطور با سرنوشت این دو نفر بازی کرده. به راحتی 2 مرد را به کام مرگ فرستاد. به این میگن قدرت زنانگی!
عدالت
۱۳:۲۰ - ۱۳۸۹/۰۸/۱۵
شما به گفته‌های این قاتل دقت کنید. ببینید چقدر با آرامش از قتل خودش صحبت می‌کند و میگوید من اجازه دادم که جنازه را ببرند!!!!! یعینی حمل جسد منوط به اجازه قاتل بوده است. ببینید کار به کجا رسیده که قاتل با حالتی مغرور صحبت از قتل می‌کند. مشخص است که حتی به او یک سیلی هم نزده‌اند این شخص را باید در همان مکان وقوع جرم به دار آویخت. قاتل به همین سادگی می‌گوید مرا اعدام کنید اما نمیداند چه آتش سوزانی در جهنم انتظار او را میکشد که بارها آرزو خواهد کرد که از مادرش زاییده نمیشد.
ناشناس
۱۳:۱۶ - ۱۳۸۹/۰۸/۱۵
اگه قرار باشه پلیس وارد درگیری نشه پس چرا میاین؟ شاید برای تماشا کردن میان که مبادا روسری زنی در این میان کمی عقب برود
محمد حسن از بوشهر
۱۳:۱۳ - ۱۳۸۹/۰۸/۱۵
واقعا يك مامور بعنوان حامي امنيت مردم بايد ازيك مجرم بتر سد؟ پس تكليف امنيت وآرامش وآسايش و خيال راحتي مرم چه مي شود . شيطان واقعا دشمن آشكار همه ماست . ولي افسوس ما دير اين را مي فهميم.
ناشناس
۱۳:۰۸ - ۱۳۸۹/۰۸/۱۵
جدی این که به قول معروف نشسته پاکه،آدم انقدر تعادل روانی نداشته باشه ولی این مامورین انتظامی پس چه طور مانور اقتدار برگزار می کنند و همه اش می نویسند اقتدار ما ما اعتماد شماست..دیگه کی می تونه دلش گرم باشه به نیروی انتظامی
ناشناس
۱۲:۵۸ - ۱۳۸۹/۰۸/۱۵
من از يكي از شهرستانها هستم .خودم حكم جلب سيار و ورورد به منزل يك كلاهبردار را در يكي از مناطق رسالت داشتم وقتي ميرفتم كلانتري محل مي گفتند شما بايد يك هفته قبل بيايي نوبت بزني براي ساعت فلان . من مي گفتم بابا كلاهبردار و بايد غافل گير كنيم تا بتونيم گير بياندازيم حتي چند شبانه روز دم درب خونه طرف كمين زديم در شب هاي سرد زمستان تا طرف پيدا شد يعد يك نفر از ما مواظب خونه بود و نفر ديگه با حكم رفت كلانتري مامور بياره كه مامور ندادند و كلاهبردار فرار كرد. اين اتفاق سه بار تكرار شد چون ديديم از برادران زحمت كش نيروي انتظامي بخاري بلند نميشه خودمون مجبور شديم با كيمن دوباره شخص رو با زدو خورد بگيريم كه در اين زمان نيز باز هم خودمودن به 110 زنگ زديم كه لااقل بياد مارو به اتفاق كلاهبرداره به اتهام زدو حورد بگيرندو ببرند كلانتري ولي بعد از تماس كه ما حدود 20 دقيقه زد و خورد ميكرديم برادران زحمت كش و خدوم نيروي انتطامي اومدند و مار و بردند حالا خدا رو شكر كه اين كلاهبرداره سلاح سرد به دست نداشت و گرنه ماهم الان جز حوادث عصر ايران بوديم . اونموقع ميگيد چرا كارو به قانون واگذار نميكنيد ما بعداز سه ماه كه ديگه واقعا از پليس و قانون نا اميدشديم و مطمئن شديم كاري برامون نميكنه خودمون اقدام كرديم .چون مجبور بوديم چون رئيس كلانتري وقتي از شهرستان با بدبختي ميامديم پيشش و با اخلاق تند و زننده به ما ميگفت نيرو نداريم بريد بعد بياييد نهايتا با تمام خطرات مجبور شديم خودمون حقمونو بگيريم . در صورتيكه بنده كه 32 سال از عمرم ميگذره تا حالا با كسي نزاع نكرده بودم و واقعا از خودم شرمسار بودم كه مجبور شدم در محل و جلوي زن و بچه مردم به نزاع بپردازم . واقعا براي پليس اين مملكت متاسفم . ببخشيد صحبتم طولاني شد.
سعید
۱۲:۴۹ - ۱۳۸۹/۰۸/۱۵
محمد عزیز یک خانواده نه. میشه گفت دو خانواده.انسان عصبی میشه. اگر پلیس ها یک تیر به پایش شلیک کرده بودند.اگر مردم جلوش رو گرفته بودند نه اون پسره میمرد نه قاتلی وجود داشت
محمد
۱۲:۳۵ - ۱۳۸۹/۰۸/۱۵
خدا لعنتت کنه و اون مامورهای بی عرضه رو که یه خانواده رو داغدار کردین
پاسخ ها
ناشناس
| |
۱۴:۲۳ - ۱۳۸۹/۰۸/۱۵
دوست عزیز اول بپرس و بعد لعنت بفرست . خودت میدونی که مامورای بیچاره مامورایی نبودند که جرات این کارو داشته باشن . مقصر مائیم . یه موقع پلیس میاد و با قاطعیت برخورد میکنه میگیم پلیس خشن شده و وقتی میاد شل میگیره میگیم بی عرضه ست . به نظر من باید در همه حالت پلیس مستقل عمل کنه .
سعيد
| |
۱۵:۰۳ - ۱۳۸۹/۰۸/۱۶
خدا لعنت كنه اون ماموران و تمام مدافعين بي عرضگي اون ماموران را. حرمت جان يك انسان در كشور مسلمان آيا اين است؟؟؟؟
آشنا
۱۲:۰۷ - ۱۳۸۹/۰۸/۱۵
وقتي كه اتفاقي در سطح شهر رخ مي دهد و به پليس 110 خبر ميدهي معمولا بعد ازاينكه كار از كار ميگذرد پليس سر مي رسد براي صورتجلسه كردن بهتر از اين نمي شود!!!
يك از دوستان نيروي اتظامي ميگفت به ما گفته اند در درگيري ها خود را وارد معركه نكنيد جانتان به خطر مي افتد!!!
تعداد کاراکترهای مجاز:1200