صفحه نخست

عصرايران دو

فیلم

ورزشی

بین الملل

فرهنگ و هنر

علم و دانش

گوناگون

صفحات داخلی

کد خبر ۱۳۰۰۴۸
تعداد نظرات: ۳۶ نظر
تاریخ انتشار: ۰۹:۴۷ - ۱۷ مرداد ۱۳۸۹ - 08 August 2010

از حکایت دبیر خلیفه عباسی تا ماجرای خبرنگاران ایرانی

ناگاه كنيزكش از در درآمد و گفت : «آرد نماند.»دبير چنان شوريده طبع و پريشان خاطر گشت كه آن سياقت سخن از دست بداد و بدان صفت منفعل شد كه در نامه بنوشت كه: «آرد نماند» چنان كه آن نامه را تمام كرد و پيش خلیفه فرستاد و از اين كلمه كه نوشته بود هيچ خبر نداشت .
عصرایران - "نظامی عروضی" ، صاحب اثر ماندگار "چهارمقاله" ، نوشتاری دارد که بی مناسبت نیست ، به مناسبت روز خبرنگار ، مروری بر آن داشته باشیم و اندکی در حکایت پرمعنایش درنگ کنیم و ای کاش ، صاحب منصبان ، بیش از دیگران ، سهامدار تفکر در این داستان آموزنده باشند .

نظامی می نویسد:

  هر صناعت1 كه تعلق به تفكر2 دارد صاحب صناعت بايد كه فارغ دل و مرفه باشد كه اگر به خلاف اين بود سهام فكر او متلاشي شود3 و بر هدف صواب به جمع نيايد.4 زيرا كه جز به جمعيت خاطر5 به چنان كلمات باز نتواند خورد.

آورده‌اند كه:

يكي از دبيران6 خلفاي بني عباس به والي مصر نامه اي مي نوشت و خاطر جمع كرده بود و در بحر فكرت غرق شده و سخن مي پرداخت چون در ثمين7 و ماء معين8.

 ناگاه كنيزكش از در درآمد و گفت : «آرد نماند.»9

دبير چنان شوريده طبع و پريشان خاطر گشت كه آن سياقت10 سخن از دست بداد و بدان صفت منفعل شد11 كه در نامه بنوشت كه: «آرد نماند» چنان كه آن نامه را تمام كرد و پيش خلیفه فرستاد و از اين كلمه كه نوشته بود هيچ خبر نداشت .

چون نامه به خليفه رسيد و مطالعه كرد چون بدان كلمه رسيد حيران فرو ماند و خاطرش آن را به هيچ حمل نتوانست كرد كه سخت بيگانه بود.12

كس فرستاد و دبير را بخواند و آن حال باز پرسيد. دبيرخجل گشت و براستي آن واقعه را در ميان نهاد

.خليفه عظيم عجب داشت13 و گفت:«دريغ باشد خاطر چون شما بلغا را به دست غوغاي ما يحتاج بازدادن.»14 و اسباب ترفيه15 او چنان فرمود كه امثال آن كلمه ديگر هرگز به غور16 گوش او فرو نشد.

... و حالا حکایت روزنامه نگاران ایرانی است که علاوه بر آن که در دغدغه معیشت با تمام مردم ایران همسانند ، در میانه استرس و خط قرمزها و این را بنویس و آن را ننویس و پیگرد و خودسانسوری و دگر سانسوری ، کار می کنند و هر کدام از این ها از آن "آرد نماند" سهمگین تر و فکر آزار ترند و چه نیکوست که صاحب منصبان ما نیز همانند ماجرای بالا ، صاحبان اندیشه و قلم را درک کنند و اگر اسباب آسایش آنان را فراهم نمی سازند ، دستکم ،  ناآرامی خاطرشان را موجب نشوند.



پانوشت:

1- صناعت: شغل و پيشه
2- تعلق به تفكر دارد: محتاج به فكر كردن است.
3- سهام فكر او متلاشي شود: تيرهاي فكر او پراكنده و از هم پاشيده شود.
4- براي رسيدن به هدف درست جمع نشود.
5- جمعيت خاطر: آسايش خيال
6- دبيران: منشيان
7- درّ ثمين: مرواريد گران بها
8- ماه معين: آب روان و جاري
9- آرد نماند: آرد تمام شد
10- سياقت: روش، راندن
11- چنان تحت تأثير قرار گرفت
12- زيرا كه به نظرش بسيار غريب آمد
13- بسيار تعجب كرد
14- حيف است فكر شما نويسندگان بليغ را اسير احتياجات زندگي كردن و به دست هياهوي نيازمندي‌ها سپردن
15- ترفيه: آسايش
16- غور: ته
ارسال به تلگرام
انتشار یافته: ۳۶
در انتظار بررسی: ۱
غیر قابل انتشار: ۰
ناشناس
۰۹:۵۸ - ۱۳۸۹/۰۵/۱۸
متن بسيار عالي و جالبي بود.ممنون
ناشناس
۰۸:۵۷ - ۱۳۸۹/۰۵/۱۸
ممنون؛ از اين دست حكايات بيش تر نقل كنيد، خيلي جالب بود.
hl
۰۸:۴۷ - ۱۳۸۹/۰۵/۱۸
اگر نبودند همین خبرنگاران به زعم بعضی ها بی تجربه و پر توقع می دیدید که یک سری رانت خوار پاچه خار بی دین و خائن چه به روز همه آورده بودند بازهم خبر نگاری خیلی راحت است ؟؟؟؟؟
فرهاد
۰۸:۳۳ - ۱۳۸۹/۰۵/۱۸
روزتان خجسته و قلمتان توانا
ناشناس
۰۸:۱۵ - ۱۳۸۹/۰۵/۱۸
شما خبرنگارها که هر چی بیشتر سانسور کنید بیشتر بهتون می رسن. و البته خوب هم در این راه موفق بوده اید.
ناشناس
۰۸:۰۱ - ۱۳۸۹/۰۵/۱۸
آفرين بر شما

حال آرد بماند يا نماند...
علی
۱۸:۳۸ - ۱۳۸۹/۰۵/۱۷
واقعا که خبرنگاران ما خیلی پر توقع هستند اگر ناراحت هستند و فکر میکنند حقوقشان کم است شغل دیگری را انتخاب کنند مثلا کارمند بشوند و از 7 صبح تا7 شب در اداره کنند ببینند میتوانند یا نه؟و یا در یک کارخانه کارکنند
نکنند میخواهند هم کار راحت داشته باشند وهم درآمد بالا!!!!!
ناشناس
۱۵:۱۱ - ۱۳۸۹/۰۵/۱۷
امروزه هر کی یک قلم و دوربین دستش رسید و یا یاد گرفت یک وبلاگ درست کنه خبرنگار حساب میشود درقدیم نویسنده چهار کتاب ادبی و تاریخی مطرح مینوشت تا نویسنده و یا خبرنگار معرفی شود ( ببینم امانتداری خبرنگاریتان اجازه انتشار این کامنت را میدهند یا شما هم برای مردم خط قرمز تعیین میکنید اگر این کامنت را نگذارید حداقل خودتان که میفهمید شما از مسئولین بدتر نباشید بهتر نیستید)
ناشناس
۱۵:۰۵ - ۱۳۸۹/۰۵/۱۷
این به چه زبانی است نمیشد به فارسی راحت و روزمره مینوشتید
navid
۱۵:۰۵ - ۱۳۸۹/۰۵/۱۷
خوش به سعادتشون اگه آرد نداشتن کنیزی بوده که رسیدگی خونه رو بکونه حالا که نه خونه ای است و نه کنیزی و نه آردی
ناشناس
۱۳:۵۶ - ۱۳۸۹/۰۵/۱۷
روزتان مبارک
بر شما و تمامی اهل قلم که در راه رضای خدا قلم میزنند آرزوی توفیق دارم.
ناشناس
۱۳:۴۹ - ۱۳۸۹/۰۵/۱۷
من حدود 2 ماه هست که به حرفه خبرنگاری وارد شدم
کم کم دارم لمس میکنم در این مسیری که قدم گذاشته ام انتظار خوبی و نیکی داشتن و یا حتی حق!!!! تا ابد با خبرنگار بیگانه خواهد بود...
اما هستم و میمانم تا همیشه
سربلند باشی عصر ایرانی
ناشناس
۱۲:۱۱ - ۱۳۸۹/۰۵/۱۷
یعنی بخاطر سیر کردن شکم باید زیر هر خفت وخاری و ذلت جلوی دشمنای این کشور رفت و برید توی بی بی سی و voa با این توجیه!!!!!!!!!!!!!!!
ناشناس
۱۱:۲۳ - ۱۳۸۹/۰۵/۱۷
خيلي قشنگ بود ، تو معركه اي پسر.
Fire
۱۱:۱۷ - ۱۳۸۹/۰۵/۱۷
خيلي قشنگ بود ، تو معركه اي پسر.
ناشناس
۱۱:۱۴ - ۱۳۸۹/۰۵/۱۷
باز هم شاید درج نکنید اما می نویسم.
شاید از این زیباتر و بلیغ تر نتوان گفت. واقعا داستان زیبائی را در جائی مناسب به کار برده اید. احسنت.
از توجهی که به خرج داده برای کلمات پاورقی نوشته اید هم ممنون
ناشناس
۱۱:۰۷ - ۱۳۸۹/۰۵/۱۷
بجا بود!!!!
ناشناس
۱۰:۵۲ - ۱۳۸۹/۰۵/۱۷
روزتان مبارک
تعداد کاراکترهای مجاز:1200