صفحه نخست

عصرايران دو

فیلم

ورزشی

بین الملل

فرهنگ و هنر

علم و دانش

گوناگون

صفحات داخلی

کد خبر ۱۲۹۱۵۳
تاریخ انتشار: ۲۳:۱۷ - ۱۱ مرداد ۱۳۸۹ - 02 August 2010

به جاي آقاي پانتا

سرمقاله کیهان
 

خودتان را جاي رابرت گيتس يا مايكل مولن بگذاريد. لئون پانتا هم بد نيست. در اتاقي نشسته ايد و قصد داريد فكر كنيد. آقاي اوباما دو هفته قبل گفته ايران مهم ترين مسئله امنيت ملي امريكاست و شما مي خواهيد از اين جمله آقاي پرزيدنت سر در بياوريد. بالاخره او رئيس جمهور است. وقتي حرفي مي زند بايد پي اش را گرفت.
 سوالي كه شما را آرام نمي گذارد اين است: وقتي كسي براي مسئله اي راه حل ندارد نبايد آن را تا اين حد بزرگ كند، اما آيا اوباما براي مسئله ايران راه حلي دارد؟

بدون شك ايران دردسر بزرگي براي امريكاست. شايد هيچ كشوري در ابعاد ملي، منطقه اي و فرامنطقه اي چنين امريكا را آزار نداده است.

 به لحاظ ملي، 30 سال پس از انقلاب اسلامي، اگر نگوييم بيشتر، لااقل به همان اندازه سال هاي 1980- 1981 انقلابي است. نفوذ چندين ساله دوستان امريكا بر مجلس و دولت ايران، نه فقط جامعه را سكولارتر نكرد بلكه به روي كار آمدن يكي از انقلابي ترين دولت هاي ايران پس از انقلاب منجر شد. شكاف دولت وملت هرگز چنان كه بايد رشد نكرد و در معدود مواردي كه اعتراض سياسي به پديده امنيتي تبديل شد، قبل از هر كس خود مردم جلوي آن ايستادند. مهم تر از همه، ساختار نظام ايران تا امروز به خوبي از خود مراقبت كرده است.

 اين ساختار به وقت لزوم كاملا منعطف يا متصلب بوده و به همين دليل هرگز نشكسته است. راس اين ساختار همچنان موثرترين و براي آمريكا ناشناخته ترين نيرويي است كه با آن مواجه بوده است.

در 30 سال گذشته، به ازاي هر يك روز پروژه اي براي اقتدارزدايي از اين راس طراحي و اجرا شده ولي راس سيستم از هميشه قدرتمندتر است نشان به آن نشان كه سال گذشته سنگين ترين پروژه امريكا را كه 20 سال براي آن برنامه ريزي شده بود در چند ماه با كمترين هزينه مديريت كرد. در محيط منطقه اي، امريكا از وقتي كه با ايران همسايه شده تازه به عمق قدرت آن پي برده است.

پس از 10 سال از آغاز لشكر كشي امريكا به خاورميانه اكنون شما (فرقي نمي كند خودتان را به جاي كداميك از آقايان گذاشته ايد) بهتر از هر كسي مي توانيد شهادت بدهيد كه چگونه همه چيز وقتي به رويارويي با ايران مي رسد قفل مي شود.

 بعد از 10 سال كشمكش پنهان، آخرين ايده اي كه به ذهن آقاي اوباما رسيده اين است كه پرونده هاي خاورميانه فقط راه حل منطقه اي دارد و هيچ كدام از آنها را نمي توان با مكانيسم هاي فرامنطقه اي حل كرد. شما بهتر از هر كسي مي دانيد كه راه حل منطقه اي اسم مستعاري است براي به رسميت شناختن نقش و قدرت ايران و تلاش براي يافتن راهي براي همكاري با آن بدون اينكه آبروريزي شود.

 به لحاظ فرامنطقه اي اما مشكل جدي تر است. واشينگتن مي خواهد دنيا درباره ايران همانطور فكر -و در نتيجه، عمل- كند كه امريكا مي خواهد ولي اتفاقي كه عملا در حال رخ دادن است اين است كه جهان هر چه بيشتر درباره امريكا همانطور فكر مي كند كه ايران مي خواهد. به همين دليل است كه -باز شما بهتر از هر كسي مي دانيد- همه آنها كه جلوي دوربين با مقام هاي امريكايي عكس هاي آنچناني مي گيرند و پشت ميكروفن خود را متحدان هميشگي امريكا مي خوانند، هيچ منظوري جز اين ندارند كه امريكا همين حرف هاي مختصر را از آنها قبول كند و توقع عمل نداشته باشد.

 عملا آنچه در جهان در جريان است اين است كه نياز به ايران يك نياز جايگزين ناپذير براي بسياري از كشورهاي جهان است و به همين دليل آنها گزينه «يا ايران يا امريكا» را در عمل هرگز به رسميت نشناخته اند. خوب به ياد مي آوريد كه چند نفر از مقام هاي برجسته اروپايي بارها به شما گفته اند مگر شما توانسته ايد خودتان را از ايران بي نياز كنيد كه ما بتوانيم؟! آزاردهنده ترين موضوع در ابعاد فرامنطقه اي اما شايد اين است كه ايران اكنون تبديل به يك قدرت هسته اي شده و راهي هم براي بازگرداندن آن نيست.

اينجاست كه بلند مي شويد و پنجره را باز مي كنيد. موضوع به جاي حساسي رسيده است. چگونه مي توان كاري كرد كه ايران از ادامه مسيري كه در پيش گرفته منصرف شود؟ اصلا آيا چنين چيزي امكانپذير است؟ بهتر است باشد، چون شما مي دانيد كه راه ديگري وجود ندارد و واشينگتن بيش از 2 سال است كه همه انرژي خود را براي تبديل كردن اين موضوع به يك «گزينه» به كار گرفته است. چگونه مي توان به چنين هدفي رسيد؟

چيزي كه شما را وادار مي كند هر چه بيشتر براي فكر كردن درباره اين موضوع وقت بگذاريد اين است كه چند ماه ديگر دو حزب جمهوري خواه و دموكرات بايد در انتخابات كنگره به رقابت بپردازند و وضع دموكرات ها در دو سال گذشته هرگز چنين خراب نبوده است. روزنامه هاي امريكايي كه هر روز بريده مطالب آنها را براي شما مي آورند حتي روزنامه هاي نزديك به حزب دموكرات احتمال مي دهند در انتخابات نوامبر كه در آن تمام مجلس نمايندگان و بخشي از مجلس سنا به راي گذاشته خواهد شد، دموكرات ها براي حفظ مجلس نمايندگان هيچ شانسي ندارند و سنا هم محتمل است كه از دست برود.

 اين كابوس بزرگي است. اگر دموكرات ها، كنگره (مجموع مجلس نمايندگان و سنا) را از دست بدهند، آن وقت اين احتمال بسيار جدي خواهد بود كه اوباما تبديل به يكي از معدود روساي جمهور يك دوره اي در امريكا بشود. بازي مرگ و زندگي است و شوخي ندارد. همين حالا كه جمهوري خواهان كاره اي نيستند لايحه كليدي دولت در مورد بيمه بيكاري را در كنگره قفل كرده اند چه رسد به اينكه اختيار كنگره را به طور كامل به دست بگيرند. چطور مي توان از اين مخمصه خلاص شد. اوضاع كلافه كننده است. همه چيز به اين بر مي گردد كه آقاي رئيس جمهور كارنامه اي براي عرضه كردن ندارد و مردم از دست او سخت خشمگينند.

ماجراي افغانستان حاد شده و هيچ راه حل منطقه اي شكل نگرفته چون ايران علاقه اي به حل كردن مشكلات امريكا با امكانات خود ندارد. موضوع آلودگي نفتي در خليج مكزيك هم علاوه بر اينكه روابط امريكا و انگليس را به هم ريخته، براي آقاي رئيس جمهور در امريكا آبرو نگذاشته است. بدتر از همه اين كه همه گزينه هايي كه احتمال مي رفت ايران را متوقف كند مصرف شده و سبد گزينه ها خالي است اما ايران همچنان به راه خود ادامه مي دهد. با خودتان فكر مي كنيد كه اگر بتوان به نحوي ايران را متوقف كرد يا لااقل يك امتياز ولو رسانه اي از آن گرفت، ممكن است سرنوشت انتخابات نوامبر تغييركند.

يك موضوع بسيار بغرنج نقشي است كه جمهوري خواهان در اين ميانه بازي مي كنند. هفته پيش 47 نفر از آنها بدون اينكه با شما يا هيچ كدام ديگر از اعضاي دولت مشورت كنند، اعلام كردند در صورت پيروزي در انتخابات نوامبر و به دست گرفتن اختيار كنگره، طرحي تصويب خواهند كرد كه مطابق آن دولت امريكا اجازه ندارد جلوي حمله اسراييل به ايران را بگيرد. خيلي ها اين موضوع را درست نفهميدند و مثلا خيال كردند سناتورها همين حالا در فكر حمله به ايران هستند ولي شما كه از نزديك با موضوع درگير هستيد مي دانيد كه همه چيز به تبليغات انتخاباتي باز مي گردد.

اساسا از اين به بعد هر اتفاق واظهارنظر و تصميمي در امريكا حتما يك جنبه انتخاباتي خواهد داشت. همه مي خواهند بگويند يك راه حل در اختيار دارند كه مسئله ايران را حل خواهد كرد. با خود فكر مي كنيد كه دموكرات ها نبايد از اين قافله عقب بمانند. تبليغات است ديگر. در حرف زدن نبايد مضايقه كرد شايد افاقه اي بكند.
به اين ترتيب است كه كاغذ و قلمتان را به دست مي گيريد و شروع به نوشتن مي كنيد: «تنها راه اين است كه ايران احساس كند ما آماده استفاده از همه گزينه ها هستيم. ايران بايد عملا ببيند كه ما حتي براي استفاده از اين گزينه ها تدارك مي كنيم. همه مقام هاي امريكايي بايد يكباره تغيير لحن بدهند. ايران بايد احساس كند در امريكا اتفاقي افتاده و تصميم جديدي گرفته شده است.

حداقل اين است كه ايران بايد فكر كند اين بار ديگر امريكا انگيزه براي اينكه جلوي اسراييل را بگيرد ندارد. ايران بايد احساس كند اين بار بر خلاف دفعات قبلي تحريم ها «واقعا در حال اجرا شدن» است. ايران فقط زماني كوتاه خواهد آمد كه فشار محاسباتش عوض بشود و محاسباتش فقط زماني عوض خواهد شد كه يك فشار واقعي روي خودش احساس كند.

 ايران بايد احساس كند امنيت و آرامشش به مخاطره افتاده به جاي اينكه بيشتر شده باشد. ايران بايد فكر كند اوضاع داخلي هم دارد دوباره از كنترل خارج مي شود و رهبران داخلي جريان معترض هم بايد كار و زندگي خود را ول كنند دائما از اثرات تحريم بر سرنوشت ملت حرف بزنند.

ايران بايد «فكر» كند... ». كار تمام است. دست نوشته را با طبقه بندي بالا براي رئيس جمهور مي فرستيد تا در جلسه 3 نفره اوباما، كلينتون، جونز كه مخصوص تصميم گيري در امور ايران است مطرح شود. همه ايده شما اين است كه بايد روي ذهن ايران طوري كار كرد كه اين بار وقتي ايران شروع به محاسبه مجدد كرد احساس كند كه همه چيز فرق كرده است.

بازي شروع مي شود. آقاي اوباما در ديدار نتانياهو به او اطمينان مي دهد هيچ گزينه اي را از روي ميز حذف نكرده و آماده استفاده از هر گزينه اي است. «مايكل هايدن» رئيس سابق سازمان سيا به عنوان كسي كه به پشت پرده ها دسترسي دارد ناگهان اعلام مي كند امريكا دارد به اين نتيجه مي رسد كه حمله نظامي به ايران بدترين گزينه نيست. مايكل مولن رئيس ستاد ارتش تاكيد مي كند اگر بنا باشد حمله اي انجام شود، نقشه آن آماده است. استوارت لوي و رابرت آينهورن مسئولان پروژه تحريم ايران اعلام مي كند كه تصميم گرفته اند به كشورهاي مختلف بويژه در آسيا سفر كنند تا مطمئن شوند كسي تحريم ها را فشل نخواهد كرد.

 اتحاديه اروپا مامور مي شود اعلام كند سنگين ترين تحريم هاي تاريخش عليه ايران را وضع كرده است. موسوي و كروبي در ايران مامور مي شوند تا هفته اي دو مرتبه با همديگر ملاقات كنند يا جداگانه بيانيه بدهند كه در كشور لبه پرتگاه است و تحريم ها مملكت را فلج كرده و ...

چند هفته از آغاز پروژه گذشته و شما باز هم در دفترتان نسشته ايد و دوباره گفته ايد نمي خواهيد كسي مزاحمتان شود. ذهنتان سخت مشغول است: آيا ايران آنطور كه امريكا مي خواهد «فكر» خواهد كرد؟...

مهدي محمدي
ارسال به تلگرام
تعداد کاراکترهای مجاز:1200