صفحه نخست

عصرايران دو

فیلم

ورزشی

بین الملل

فرهنگ و هنر

علم و دانش

گوناگون

صفحات داخلی

کد خبر ۱۲۰۹۶۸
تعداد نظرات: ۲۵ نظر
تاریخ انتشار: ۱۷:۲۵ - ۲۵ خرداد ۱۳۸۹ - 15 June 2010

"آشپزباشی" ؛ خوش ساخت با پایانی آبکی!

اتفاقا محمدرضا هنرمند - کارگردان - از مقوله آشپزی به خوبی توانسته بود برای خلق صحنه های بصری مورد علاقه خانواده ها مانند تزیین سفره و غذا و نحوه طبخ و ... استفاده کند.
عصرایران ؛ آرش روزبه - تقریبا هیچ پروژه سینمایی یا تلویزیونی موفقی در ایران وجود ندارد که حاشیه نداشته باشد یا برایش حاشیه درست نکنند، از دوئل و یوسف و امام علی (ع) تا در چشم باد و نردبام آسمان و حتی همین آشپزباشی که دوشنبه شب اخیر تیتراژ پایانی اش پخش شد و به آرشیو سریال های صدا و سیما پیوست.

زمانی، صدا و سیما دو شبکه داشت با ساعات پخشی محدود و برنامه هایی تکراری و کلیشه ای و البته بدون رقبای قدرتمندی به نام ماهواره و شبکه فیلم های خانگی و اینترنت و ... .

بنابراین در آن زمان ، هر فیلم و سریالی ولو با درجه کیفی نازل بر روی آنتن می رفت، محکوم به استقبال عمومی بود چه آنکه عملا حق انتخابی برای مردم نداشت و مخاطبان جعبه جادو در آن وانفسای فیلم و سریال، ناگزیر بودند به همان چند اثر اندک شمار که در برخی روزهای هفته پخش می شد (و تکرار نمی شد!) بسنده کنند.

اینک اما سالها از آن وضعیت "کاملا خاص" گذشته و هیچ روزی نیست که چندین فیلم و سریال از شبکه های مختلف سراسری و استانی سیما پخش نشود و بماند فیلم و سریال هایی که از راه دیش های ماهواره و با زیرنویس و حتی دوبله فارسی به خانه های ایرانیان می آیند و هماورد می طلبند.

در چنین حال و روزی، فضای رقابتی، خواه ناخواه شکل می گیرد و آثار برتر، در کانون توجه عمومی قرار می گیرند و بقیه را به سایه و محاق می رانند.

یکی از سریال هایی که در چند ماه اخیر از شبکه یک سیما پخش شد، "آشپزباشی" بود که با بازی دو تن از ستاره های مسلم سینمای ایران یعنی پرویز پرستویی و فاطمه معتمد آریا، توانست مخاطبان میلیونی در بین خانواده های ایرانی به خود اختصاص دهد و در مجموع رضایت خاطر نسبی مخاطبان ایرانی را به دست آورد.

مهم ترین شاخصه آشپزباشی، داستان بدیع آن بود. این سریال، روایتگر زوجی میانسال با چهار فرزند جوان بود که مشترکا رستورانی را اداره می کردند و در طول داستان به مشکلاتی در روابط شخصی شان برخوردند و کار به طلاق و طلاق کشی رسید.

هر چند تاکنون موضوع طلاق بارها و بارها در فیلم ها و سریال های متعددی مورد توجه و پردازش قرار گرفته بود، اما این مساله عمدتا درباره زوج های جوان مطرح بوده و نه روایتگر طلاق افرادی که سنی که از آنان گذشته و فرزند دم بخت دارند.

این موضوع در فضایی بکر یعنی «رستوران داری» و حاشیه های آن پرورانده شده بود تا ظرف و مظروف (فضا و موضوع داستان) با یکدیگر هماهنگی داشته باشند والا می شد داستان را در خانواده ای مثلا کارمند پیش برد که برای اکثر مردم، چیز جدیدی برای معرفی و غافلگیر شدن ندارد.

اتفاقا محمدرضا هنرمند - کارگردان - از مقوله آشپزی به خوبی توانسته بود برای خلق صحنه های بصری مورد علاقه خانواده ها مانند تزیین سفره و غذا و نحوه طبخ و ... استفاده کند.

گذشته از اینها، هنرمند به سبک وسیاق همیشگی خود قسمت های متعددی از سریال را به شخصیت پردازی و نزدیک سازی مخاطبان شخصیت های اصلی سریال پرداخته بود تا هیچکدام از آنها در طول سریال برای مخاطب غریبه و نامانوس نباشند.

در این میان، بازی های فوق العاده پرویز پرستویی- که بی تردید می توان او را سلطان بازیگری ایران نامید- و نیز فاطمه معتمد آریا ، ارزش هنری آشپزباشی را مضاعف ساخت.

بی گمان اگر افراد دیگری به جای این دو ، در این سریال بازی می کردند، آشپزباشی تا بدین اندازه موفق و محبوب نمی شد.

پرستویی و معتمدآریا، بازیگرانی هستند که در عمر هنری شان، در یک تیپ خاص بازی نکرده اند بلکه شخصیت های متعددی را آزموده اند و از این رو مخاطب می تواند خود را با شخصیت های جدیدی  که آنان در بازی ارائه می دهند وفق دهد.

این در حالی است که برخی بازیگران همواره در نقش های از پیش تعریف شده ای بازی می کنند و خروج آنها از این نقش ها برای مخاطب به سادگی قابل هضم نیست. به عنوان مثال، اگر سید جواد رضوی- بازیگر محبوب نقش های کمدی- در یکی نقش جدی بازی کند، مخاطب نخواهد توانست با نقش جدیدش ارتباط برقرار کند.
اما دو نقش اول این سریال یعنی پرستویی و معتمدآریا از میان بازیگرانی انتخاب شده بودند که مخاطب می توانست با دیدن بازی جدیدشان، نقش های قبلی آنها را فراموش کند و خیال نماید که مثلا پرویز پرستویی، از زمانی که به دنیا آمده، "اکبر عالیمقام" بوده و آشپزباشی!

هنرمند البته توانسته بود علاوه بر هنرنمایی این دو "سوپر استار"، از سایر بازیگران نیز خوب بازی بگیرد و لذا در اغلب سکانس ها ، احساسی از تصنعی بودن و بازی کردن دیده نمی شد.

 با همه این نقاط قوت ، سریال در قسمت های پایانی ، بر خلاف طمأنینه اوایل و اواسط کار، دچار تعجیل شد و دور تند گرفت.

این، البته معضل بسیاری از سریال های ایرانی - به ویژه سریال های مناسبتی که می بایست در تاریخ معینی به اتمام برسند- هست.  متاسفانه بسیاری از کارگردانان سریال را خوب آغاز می کنند، خوب ادامه می دهند ولی با شتابزدگی به پایان می رسانند. درست مانند کسی که بر روی کاغذی با رعایت فاصله سطرها و با خط خوش نامه ای می نویسد ولی ناگهان متوجه می شود که کلی حرف دارد و چند سطر بیشتر جا ندارد و بنابراین می کوشد همه چیز را خلاصه کند و بین سطرها و کلمه ها فاصله نیندازد تا بتواند قبل از اتمام شدن کاغذش، نامه را در خطوطی به هم فشرده و بد خط تمام کند!

آشپزباشی نیز دچار چنین آفتی بود. روند اختلاف اکبر و مینو به خوبی پردازش شد و در روالی قابل درک پیش رفت تا جایی  که وقتی سخن از طلاق به میان آمد، هیچکس تعجب نکرد، اما روال آشتی آنها، کاملا عجولانه و غیرقابل باور بود: زن و مردی بالغ  و عاقل و میانسال که ماه ها با یکدیگر جنگیده و برای هم خط و نشان کشیده و توهین ها نثار هم کرده و حتی حکم طلاق را نیز از دادگاه گرفته بودند، با بوی کباب قسمت آخر ناگهان همه چیز را فراموش کردند و با تعارف دوغ و سماق و ته دیگ به همدیگر، آشتی کردند!

واقعا حیف به داستانی به این زیبایی و پردازشی به آن هنرمندی ، که پایانش مصداق بارزی از "ماستمالی" بود.

گذشته از این، شرط ناهار دادن به 50 نفر از نظر حقوقی فاقد اثر بود و طرفین می توانستند آن را اسقاط نمایند که البته این را می شود حمل به آن کرد که اکبر و مینو از این موضوع خبر نداشته اند. با این حال بهتر بود بلااثر بودن این شرط به گونه ای برای مخاطب بازگو می شد - مانند گنجاندن دیالوگی بین سردفتر و خانم وکیل - تا این شائبه پیش نیاید که نویسنده خود فیلمنامه نیز از فقدان ارزش حقوقی این شرط بی خبر است.

به هر حال، فارغ از نقدهای وارد بر آشپزباشی، همین که این سریال توانست جای خود را در میان مردم باز کند و میلیون ها نفر را منتظر دوشنبه شب ها نماید، موفقیت بزرگی است که می تواند به عنوان یک نمره مثبت در کارنامه هنرمند و  عوامل این سریال ثبت گردد.



ارسال به تلگرام
انتشار یافته: ۲۵
در انتظار بررسی: ۵
غیر قابل انتشار: ۰
ناشناس
۲۰:۰۰ - ۱۳۸۹/۰۳/۲۸
بهتره بگیم حیفه اونهمه غذاهای رنگارنگ
ناشناس
۰۳:۵۶ - ۱۳۸۹/۰۳/۲۸
باورتان نمی شود اگر بگویم چه اعصابی این فیلمهای ایرونی از ما خراب نمی کنه! اهل ماهواره نیستیم و لی مطالعه داریم. خیلی افراد بخاطر همین سطحی و بی محتوا بودن فیلم ایران رو به ماهواره می اورند. تعجب نداره از کسانی که فیلم سانسور شده هندی ممانعت می کنند و گاها در بر نامه های تلویزیونی دهن کجی می کنند! پرسید ایا می دانید همین فیلم هندی چقدر برای اوقات شادی بخش ما مفیدند و بسیاری را از دیدن ماهواره و .. بازمیدارند؟!..مخصوصا فیلم در چشم باد که این یکی باد هوا بود لا اقل اشپز باشی را چند قسمتش را دوام اوردیم ولی در چشم باد را هم هرچه گفتیم پایانش به همان سمتی رفت که معلومه ! هم کلی تحریف تاریخی و تحقیر دوستان و تمجید دشمن بود ! گذرا که رد می شدیم هی بدوبیراه نثار میکردیم.البته افراد عوام و بی سواد و از این قبیل گروه که حق داشتند هرچه در سیما بیاد ببینند! عادت تماشا دارند نگاه مستمر داشتند! تعجب و نقد بیشتر بماند که واقعا ارزش ندارد!
ناشناس
۲۱:۵۴ - ۱۳۸۹/۰۳/۲۶
حيف وقت كه آدم بذاره پاي اين سريال هاي بي محتوا و مضحك صداوسيما!
salimi2008@gmail.com
۲۰:۱۲ - ۱۳۸۹/۰۳/۲۶
مذخرف بود حالم داشت بهم میخورد هر قسمت نگاه میکردم شاید بهتر شه اما نشد
ارمیا
۱۸:۰۲ - ۱۳۸۹/۰۳/۲۶
نه بابا این حرفا چیه ریتم کند داستان پدر مردم رو در آورد و بعد از یک سوم اول دیگه چیزی برا رو کردن نداشت!!
علی
۱۷:۰۲ - ۱۳۸۹/۰۳/۲۶
به نسبت اکثر پایان بندی های ابکی تر مثل سریال مزخرف "هوش سیاه" یه سر و گردن انصافا بالاتر بود...
ناشناس
۱۶:۵۳ - ۱۳۸۹/۰۳/۲۶
كلاً آبكي بود ما هنوز منتظر يك اوج در سريال بديم گويي كه كل سريال تازه داشت يك فضاسازي مي كرد تا داستان تازه شروع شود
ناشناس
۰۹:۵۸ - ۱۳۸۹/۰۳/۲۶
اين سريال نيز مانند سريال دلنوازان آخرش را گند زدن و انگار براي سركار گذاشتن مردم ساخته اند بهتر است صدا وسيما احترام و حرمت مردم را داشته باشد و اينجور مردم را سركار نگذارند مانند سريال حلالم كن كه معلوم نيست يك رو شنبه نشان ميدهند يك رو سه شنبه نشان ميدهند يكروز دوشنبه نشان ميدهند و.. وقتي صدا وسيما يك نظم و هماهنگي در پخش يك سريال نميتواند داشته باشد اين نشان از بي لياقتي مديران و بي توجهي به مخاطبان آن است و نمي دانم آنان نسبت به مردم و بينندگان خود چه فكري دارند و فكر مي كنند مردم از پشت كوه آمده اند خدا را شكر كه ماهواره داريم وگرنه از دست صدا وسيما بايد قيد تلويزيون را مي زديم...
احمدی
۰۹:۲۵ - ۱۳۸۹/۰۳/۲۶
الحق و النصاف که عین واقعیت را گفته ای
سریال دلنوازان و خیلی از سریالهای اخیر در قسمتهای آخر از این حیث مستثنی نبودند ، انگار برای انها مهم نیست که میلیونها انسان ، میلیونها وقتشان را به پای این فیلمها می گذرانند .
ناشناس
۰۹:۱۰ - ۱۳۸۹/۰۳/۲۶
این طور هم نبود که یه دفعه آشتی کنند!
بلکه مشکلات بوجود آمده در شرایط پس از اختلاف، آنها را به سمت درک واقعیت هایی کشاند که قبلا به آن توجه نداشتند!
ناشناس
۰۹:۰۶ - ۱۳۸۹/۰۳/۲۶
شايد قرار بود ديگر ادامه پيدا نكنه چون اين قسمت آخري آنقدر صحنه ها پرش داشت كه كاملا مشهود بود مخصوصا سكانس آخر كه با قبلي اصلا همخواني نداشت
اصفهانیه
۰۹:۰۴ - ۱۳۸۹/۰۳/۲۶
سلام
آقا ما سالهاست عادت کردیم به آبکی بودن قسمت آخرسر یالها و نرفتن ایران به جام جهانی فوتبال و هزاران بهانه دیگه
ناشناس
۰۸:۲۶ - ۱۳۸۹/۰۳/۲۶
داستان بسيارسخيفي داشت.تنهاحسن اين سريال كارشناسي آشپزي آن بودوبس.به نظرم بايدضرغامي بخاطراين سريال پست دردادگاه جوابگوي بيش از500ميليون ساعتي باشدكه وقت اين ملت رابه هدرداد!!!
ali
۰۸:۱۷ - ۱۳۸۹/۰۳/۲۶
حیف اون همه پول
ناشناس
۰۸:۱۲ - ۱۳۸۹/۰۳/۲۶
قشنگ بود...
واقعا بازي خانم معتمد آريا و پرويز پرستويي عالي بود...
اين دو از بازيگران خوب و دوست داشتني ما هستند بايد آنها را براي ايران نگه‌داريم ....
ناشناس
۰۸:۱۰ - ۱۳۸۹/۰۳/۲۶
شخصا جدا به بازي خيلي خوب آقاي پرستويي و خانم معتمدآريا بسيار علاقه و اعتقاد دارم پس قاعدتا اشكال از جاي ديگري بوده! اين چه وضعش بود آخه؟ بعد از اين همه كش دادن سريال، يكبار نشان داده نشد زني كه غرور شوهرش را رسما، كاملا و علنا جريحه دار كرده، يك ببخشيد به اين خاطر به شوهرش گفته باشه. اين يعني چه؟ اقلا به بيننده نشان بدهيد كه زن از اين كارش پشيمانه چون واقعا كار درستي نبوده ولي آنموقع متوجه نبوده و نشده كه حرفي كه ميزنه چه معنيي ممكنه بده. اين كه نشد بيان سر سفره همينطور آبكي آبكي بگن: " خوب مياي همه چيز و تموم كنيم؟ ". اين چه وضع آموزشه؟!! اقلا يك ببخشيد ساده براي اون مورد كه نشون بده اون كار خوبي نبوده، همين! اگر مرد هم بخاطر بعضي زود قضاوت كردنهاش بايد عذر بخواد، عذر بخواد. فكر ميكنم ديگه اينجوري حله.
ناشناس
۰۸:۰۵ - ۱۳۸۹/۰۳/۲۶
شروع رويايي و پاياني بشدت ابكي !
محمد
۰۷:۰۹ - ۱۳۸۹/۰۳/۲۶
کلا آبکی بود اولشم مثل آخرش..خیلی سریال ضعیفی بود
ناشناس
۰۶:۱۸ - ۱۳۸۹/۰۳/۲۶
از اولش هم ابکی بود و افتضاح من طاقت دیدن این همه بس هنری و مضحک بودن داستان فیلم و ارام بودن فیلم را نداشتم از خیرش گذشتم حیف از پرستوئی نازنین و هنرمند که در این سریال بی مزه و اعصاب خوردن کن انتخاب شده بود .سریال در چشم باد را با این اشپزباشی مقایسه باید کرد در چشم باد بیست و اشپزباشی دو هم براش زیاد است البته به عقیده من
ناشناس
۰۰:۰۵ - ۱۳۸۹/۰۳/۲۶
ببخشید کجاش خوش ساخت بود؟
ناشناس
۲۱:۵۶ - ۱۳۸۹/۰۳/۲۵
هرچیزی که خوب تمام بشه آبکیه؟ فکر کنم شما هم مثل دولت محترم زیاد تحت تاثیر روسیه قرار گرفتید و پیان تلخ و تراژیک رو می پسندید!
فهیم
۲۰:۰۵ - ۱۳۸۹/۰۳/۲۵
نقدتان بسیار عالی بود
درمجموع سریال خوبی بود
اما نقطه ضعف بزرگش که باید به نقد فوق اضافه بشه این بود که در این سریال هیچ خانواده ای با رفتار وساختار نرمال و معمولی وجود نداشت همه مشکل دار بودند.
همه یا جداشده بودند یا جتجال داشتند ویا...حتی پدر ومادر پیر داستان
پس سهم این همه خانواده ای که با ارامش زندگی میکنن کجاست؟
ناشناس
۱۸:۲۴ - ۱۳۸۹/۰۳/۲۵
راس می گین
آخرین قسمتش تو ذوق زد
ولی در مجموع خوب بود
ناشناس
۱۸:۲۲ - ۱۳۸۹/۰۳/۲۵
تحلیل های هنری تان هم مانند تحلیل های سیاسی تان به دل می نشیند.خدا قوت
مژگان
۱۷:۵۰ - ۱۳۸۹/۰۳/۲۵
واقعا آخرش خیلی آبکی بود!!!!!
تعداد کاراکترهای مجاز:1200