صابر گل عنبری* (کارشناس ارشد خاورمیانه)
پس از اعلام توافق آتشبس موقت در جنگ لبنان آنچه جای تامل و پرسش دارد، سکوت یک طرف اصلی ماجرا یعنی حزبالله است؛ در حالی که اسرائیل، آمریکا، فرانسه و دولت لبنان واکنش نشان دادند.
واقعا چرا حزبالله هنوز نه بیانیهای داده و شاهد هیچ روایتی از حزب نیستیم؟ این رفتار حزبالله به چه معناست؟ احتمالا در روزهای آینده دبیرکل آن در این باره سخنرانی کند، اما این پرسشها صرفنظر از این سخنرانی همچنان پابرجا خواهد بود.
عدم واکنش آن به توافق تا این لحظه میتواند به یکی از این دو دلیل یا هر دو برگردد؛ نخست این که با وجود اجرای آتشبس اما حزب طرف اصلی این توافق نبوده است و دوم این که از محتوای آن راضی نیست.
در تایید این گزاره میتوان به سخنان دیشب محمود القماطی معاون رئیس شورای سیاسی حزبالله در گفتگو با الجزیره اشاره کرد که به نوعی نسبت به متن نهایی توافق اظهار بیاطلاعی کرد و گفت باید قبل از امضای توافق در امروز چهارشنبه از جانب دولت لبنان نسبت به فحوای مورد موافقت نتانیاهو تدقیق کرد و اگر ملاحظات حزبالله لحاظ نشده باشد، متن امضا نشود.
اما اصلا کار به امروز صبح نکشید و آتشبس ساعت 4 بامداد به اجرا درآمد.
اصل آتشبس و توقف جنگ و خونریزی امر مطلوب و خوشایندی است؛ اما شیوه پایان هر جنگی برای دو طرف درگیر آن واجد اهمیت فراوانی است. در این خصوص با وجود عدم انتشار متن رسمی توافق تا این لحظه، اما آنچه در رسانههای اسرائیلی و غیر اسرائیلی منتشر شده است، بیانگر توافقی یکطرفه است که منعکسکننده واقعیتهای میدانی جنگ لبنان نبود.
واقعیت این است که اسرائیل میخواست تحت فشار حملاتِ ویرانگر هوایی و زمینی تا مرز لیتانی پیشروی کند و با اشغال آنجا، کنترل این منطقه را از دست حزبالله خارج سازد تا هدف اولیه بازگشت آوارگان به شهرکهای تخلیه شده محقق شود، اما نه تنها این اتفاق نیفتاد بلکه با افزایش کمیت و عمق حملات موشکی حزبالله شهرکهای بیشتری تخلیه شد و بنا به اعلام رسانههای اسرائیلی شهر اقتصادی راهبردی حیفا نیز عملا مختل شد. این حملات تا آنجا پیش رفت که یکشنبه گذشته سه روز قبل از اعلام آتشبس رکورد زد.
در مجموع حملات روزانه حزبالله در این جنگ، فراتر از 2006 بود و در حالی که در آن سال با حملاتی کمتر توافقی به دست آمد که حزب دست برتر را در آن داشت، اما این بار این گونه نشد و میتوان گفت که اسرائیل با توافق سیاسی کنونی در تتمه جنگ در حال تحقق اهدافی است که از طریق نظامی برآورده نشد.
اینجا دو احتمال درباره شکلگیری چنین توافقی مطرح میشود؛ نخست این که حزبالله اساسا در برابر یک امر واقع و عمل انجام شده قرار گرفته و پس از اجماع داخلی دولت و مجلس و برخی طرفهای منطقهای و بینالمللی معطوف به محاسبات خاصی، چارهای جز موافقت با اجرای آتشبس و نه خود متن توافق نداشته است؛ به این معنا که طرفِ اصلیِ تصمیمگیر در مقابل طرف اسرائیلی نبوده است.
احتمال دوم نیز این که حزبالله به هر حال به علت نگرانی از غزهای شدن لبنان، روی آوردن اسراییل به شکل گسترده به بمباران برجها و ساختمانهای بلندمرتبه، پیامدهای ادامه جنگ از جمله جنگ داخلی و اعتراضات و چه بسا دلایل دیگری با آتشبس موافقت کرده، اما «فعلا» به علتی در قبال آن سکوت کرده است.
اما این مشکل هم میتواند از آنجا ناشی شود که حزبالله پس از ترور دبیرکل خود و رهبران و فرماندهان ارشدش علی رغم بازیابی توان سازمان رزم خود، آن تعادل و توازن سیاسی قبلی خود را به ویژه پس از فقدان سید حسن نصرالله بازنیافته است.
اینجا مساله صرفا حذف شرط توقف جنگ در غزه نیست، بلکه گویا توافق چنان با شتاب و انفعال خاصی صورت گرفته است که حتی در آن مساله اسرای حزبالله در این جنگ مطرح نشده است.
در عین حال نیز نباید از نظر دور داشت که پذیرش توافق از جانب اسرائیل برای توقف جنگ بدون تحقق اهداف کامل نشان میدهد که خود نتانیاهو نیز این توافق را از سر فراغدستی نپذیرفته است و اگر مطمئن بود که تداوم جنگ منافع بیشتری در بر دارد و بدون توافق میتوان به اهداف رسید، آن را متوقف نمیکرد.
کما این که پایان جنگ لبنان، فشارهای داخلی را بر او برای توافق با حماس در غزه هم به دنبال خواهد داشت و این فشارها نیز از دیروز شروع شده است؛ با این درخواست که دولت حالا که جنگ لبنان را قبل از نابودی حزبالله متوقف کرده است، دیگر دلیلی برای عدم توقف جنگ غزه برای بازگشت گروگانها ندارد.
اکنون پرسش این است که آیا این آتشبس موقت 60 روزه دوام میآورد؟ در پاسخ میتوان گفت که به طور حتم هم شاهد موارد نقض آتشبس از جانب اسرائیل باشیم، اما بعید است که جنگ به ویژه پس از بازگشت آوارگان به جنوب لبنان از سرگرفته شود.
*نگاه دیگر