صفحه نخست

عصرايران دو

فیلم

ورزشی

بین الملل

فرهنگ و هنر

علم و دانش

گوناگون

صفحات داخلی

کد خبر ۱۰۱۶۱۲۵
تاریخ انتشار: ۰۷:۳۱ - ۰۴ آذر ۱۴۰۳ - 24 November 2024

امروز با سعدی: عمر من است زلف تو بو که دراز بینمش

دست به جان نمی‌رسد تا به تو برفشانمش
بر که توان نهاد دل تا ز تو واستانمش
 
قوت شرح عشق تو نیست زبان خامه را
گرد در امید تو چند به سر دوانمش
 
ایمنی از خروش من گر به جهان دراوفتد
فارغی از فغان من گر به فلک رسانمش
 
آه دریغ و آب چشم ار چه موافق منند
آتش عشق آن چنان نیست که وانشانمش
 
هر که بپرسد ای فلان حال دلت چگونه شد
خون شد و دم به دم همی از مژه می‌چکانمش
 
عمر من است زلف تو بو که دراز بینمش
جان من است لعل تو بو که به لب رسانمش
 
لذت وقت‌های خوش قدر نداشت پیش من
گر پس از این دمی چنان یابم قدر دانمش
 
نیست زمام کام دل در کف اختیار من
گر نه اجل فرارسد زین همه وارهانمش
 
عشق تو گفته بود هان سعدی و آرزوی من
بس نکند ز عاشقی تا ز جهان جهانمش
 
پنجه قصد دشمنان می‌نرسد به خون من
وین که به لطف می‌کشد منع نمی‌توانمش
ارسال به تلگرام
تعداد کاراکترهای مجاز:1200