ذبیحاله رحمانی (منتقد سینما) - فیلم سینمایی «آنها مرا دوست داشتند» پنجمین اثر محمدرضا رحمانی انسانی در ظاهر، آرام و در درون، عصیانگر که همیشه به دنبال سوژههای تازه و داغ میگردد.
وی در اولین ساخته سینماییاش «ستایش» به سراغ سوژهای جنگی رفت که کمتر به آن پرداخته شده بود، در دومین اثرش «دلخون» قاتلی که قلباش را اهدا میکند. سومین فیلم با عنوان «گاهی» روایت سه خانواده با دوربین موبایلی و چهارمین فیلم، «پریسا» درباره اسیدپاشی که به سوژهای ممنوعه میپردازد.
اما فیلم «آنها مرا دوست داشتند» سرنوشت بچهای که دست به دست میچرخد تا در دامان یک خانواده متمول تازه به دوران رسیده پرورش یابد و با یک اتفاق ساده، ماجرای هولناک پشت پرده افشا میشود.
فیلم با انساننماهای رباتگونه سر و کار دارد. انسانهایی که در گذشته خود گرفتارند. هر کنش و واکنشها، محصول گذشته تلقی میشود.برای رازگشایی و هویتبخشی خودشان، در برزخ بحرانهای واقعی و دستساز بالاییها، در تکاپو افتادند تا از انگلزادگی رهایی یابند.
این گروه منفور زمانه که از درون بحرانهای ساختگی متولد شدهاند و برای اثبات بیگناهیشان، دفترچههای چروک و متعفن گذشته را یکی یکی بازیابی میکنند تا به اصالت پوشالیشان، رنگ اصالت ببخشند.
جامعهای که دچار فقر فرهنگی، مالی و کلامی مضاعفی دچار شده و برای بقاء به هر جنایتی دست میزنند و به یقین هیولاهایی هستند که در هم میلولند و تهی از وجدان اجتماعی، اما همین افراد تهیدست در برابر واقعیت عریان، فقط «احساس گناه» میکنند و به اعمال غیر قابل بخشش دست به اعتراف دیرهنگام میزنند.
فیلم، داستان یک روایت زمان حال و یک روایت سیال گذشته، با داستانهای مینیمالیستی غیر کلاسیک که شباهت زیادی به زندگی پست مدرنیسم الکن جامعه امروزی ما دارد، میپردازد.انسانهایی که با چالش جرمنگاری خو گرفتهاند و مبرا از محکومیت قضایی و رها شدگی در فضای آلوده و پر رمز و راز، به هیچنگاری خود ادامه میدهند.
زن معتاد، مرد تعمیرکار و بقال محله، بچهای بدون نام و نشانهای که میتواند در قاب نمادگرایی نیز جای بگیرد را به قیمت نازلی به چوب حراج میگذارند.
فیلم «آنها مرا دوست داشتند» شباهت به یک دادگاه خیالی در حضور حضار که به منزله تماشاگر فیلم هستند و مدافعان شاکی و متهم که همگی به جان هم میافتند، دارد. این حضار (تماشاگران) هستند که حکم بر محکومیت و یا تبرئه ماجرای تلخ و هولناک جامعهای که متن و زیر متن متفاوت و متناقض میدهند. فیلم در پایان این سیاهه ناممکنها، به دنبال روزنه هر چند کوچک نیز میگردد.
کارگردانی خوب و مسلط و تصویربرداری منطبق با فضای حاکم و بازی امیر جعفری به خوبی از پس نقش دو شخصیت آرام و عصبی برآمده و بازی شهرام قائدی سنجیده و درخشان و حضور لیلا بلوکات در نقشی کوتاه و البته سخت و ماندگار را میتوان از ویژگیهای این فیلم برشمرد.