صفحه نخست

عصرايران دو

فیلم

ورزشی

بین الملل

فرهنگ و هنر

علم و دانش

گوناگون

صفحات داخلی

کد خبر ۱۰۰۱۷۵۳
تاریخ انتشار: ۰۹:۰۰ - ۰۲ آبان ۱۴۰۳ - 23 October 2024

با سعدی در گلستان ؛ باب اول حکایت سی‌و‌دوم : اگر راست می‌خواهی، از من شنو / جهان‌دیده بسیار گوید دروغ (+صدا)

نعمتِ بسیارش فرمود و اکرام کرد. تا یکی از نُدَمایِ حضرتِ پادشاه که در آن سال از سفرِ دریا آمده بود، گفت: من او را عیدِ اَضحیٰ در بصره دیدم! معلوم شد که حاجی نیست.

عصر ایران ــ شیّادی گیسوان بافت یعنی علوی است و با قافله حجاز به شهری در آمد که از حج همی‌آیم و قصیده‌ای پیش ملک برد که من گفته‌ام.

این حکایت را با صدای مهرداد خدیر اینجا بشنوید

 

    و نعمت بسیارش فرمود و اکرام کرد. تا یکی از نُدَمایِ حضرتِ پادشاه که در آن سال از سفرِ دریا آمده بود، گفت: من او را عیدِ اَضحیٰ در بصره دیدم! معلوم شد که حاجی نیست. دیگری گفتا: پدرش نَصْرانی بود در مَلَطْیه، پس او شَریف چگونه صورت بندد؟ و شعرش را به دیوان انوری دریافتند.

           ملک فرمود تا بزنندش و نَفْیْ کنند تا چندین دروغ، دَرهَم چرا گفت.
           گفت: ای خداوند! روی زمین* یک سخنت دیگر در خدمت بگویم، اگر راست نباشد به هر عقوبت که فرمایی سزاوارم.
      گفت: بگو تا آن چیست؟
    گفت:
       غریبی گرت ماست پیش آورد

       دو پیمانه آب است و یک چُمْچه دوغ

 

        اگر راست می‌خواهی، از من شنو

       جهان‌دیده بسیار گوید دروغ

         ملک را خنده گرفت و گفت: از این راست‌تر، سخن تا عمرِ او بوده باشد، نگفته است.
          فرمود تا آنچه مأمولِ اوست مهیّا دارند و به خوشی برود.

----------------------------

از روی نسخه فروغی خوانده شده. در نسخ دیگر خداوندِ روی زمین آمده. اولی به این معنی که تا زنده‌ام و دومی مخاطب را خداوندِ روی زمین خطاب می‌کند.

ارسال به تلگرام
تعداد کاراکترهای مجاز:1200