جلسۀ دوازدهم پنجشنبههای پرسش و پاسخ با عنوان «کرونا و پیامدهای محتمل فرهنگی-اجتماعی پیشرو در سبک زندگی» روز 25 شهریور 1400 ساعت 15 با حضور ناصر فکوهی (استاد انسانشناسی دانشگاه تهران و مدیر انسانشناسی و فرهنگ) و به میزبانی زهره دودانگه در صفحۀ رسمی انسانشناسی و فرهنگ برگزار شد. پرسشهایی که ناصر فکوهی در این جلسه به آن پاسخ داد، در قالب ذیل قابل طبقهبندی است:
تاریخچۀ بیماریهای همهگیر در دنیا و تأثیر آن بر جوامع
فکوهی در ابتدای گفتوگو به این نکته اشاره کرد که آیندهنگری دربارۀ موضوعات اجتماعی نیاز به بررسی تجربههای مشابه در گذشته دارد. اما باید توجه داشت که پیشبینیها ممکن است محقق نشود، زیرا اولا ممکن است دادهها و رخدادهای جدیدی وجود داشته باشد که با گذشته متفاوت است؛ دوماً طی صدسال اخیر میزان دادههای مختلفی که وارد زندگی انسانها شده، به مراتب بیشتر شده است. زیرا پیشتر نقاط مختلف جهان با یکدیگر ارتباطی نداشتند، اما جهانی شدن موجب شد که این نقاط به هم متصل شوند و روی یکدیگر تأثیر بگذارند.
فکوهی دربارۀ بررسی بیماریهای همهگیر در طول تاریخ گفت: بهتر است این بررسی را به قرن نوزدهم و بیستم و چند مورد بیماری خاص محدود کنیم. برای مثال بیماریهای اطفال در اواخر قرن نوزدهم و واکسیناسیون علیه آن در قرن بیستم، آنفولانزای اسپانیایی در سالهای 1917 تا 1920، و بیماریهای مشابه با آن همچون سارس در چین، و همهگیری ایدز در آفریقا بیماریهای همهگیری بوده که طی دهههای گذشته با آنها سروکار داشتهایم. اگر مبنا را این بیماریها در نظر بگیریم و بخواهیم بر اساسش برای پاندمی کرونا دست به پیشبینی بزنیم، میتوانیم بگوییم یک پاندمی بین 2 الی 3 سال به طول میانجامد.
اما نکتهای که باید بدان توجه داشت آن است که آثار پاندمی در سطوح خرد و کلان همیشه برجای میماند. همچون یک بیمار قلبی که پس از جراحی باید برای همیشه بخشی از سبک زندگی خود را برای همیشه تغییر دهد. بیماریهای اپیدمیک نیز سبک زندگی افراد را در بلندمدت برای همیشه تغییر دادند؛ برای مثال در قرن بیستم بیماریهای اطفال شکل خانواده را تغییر دادند. پیشتر تعداد فرزندان خانوادهها زیاد بودند، زیرا میزان مرگ و میر کودکان بسیار زیاد بود و افراد برای تداوم نسل فرزندآوری بالایی داشتند. اما پس از واکسیناسیون و کاهش احتمال مرگ و میر، تعداد اعضای خانواده کاهش یافت. ایدز نیز به نوبۀ خود موجب شد که روابط جنسی میان افراد تغییر کند و در چارچوبهای مشخصتری تعریف شود؛ به ویژه آنکه برای ایدز واکسن و درمانی یافت نشد، و افراد ناگزیر شدند که رفتارهای خود را تغییر دهند. به نظر میرسد کرونا نیز به نوبۀ خود رفتارهای ما را تغییر خواهد داد. زیرا به نظر میرسد اگر سبک زندگی پیشین خود بازگردیم، ممکن است نوع خطرناکتری از این ویروس شیوع یابد.
رابطۀ پاندمی کرونا و ایدئولوژی ملیگرایی
فکوهی توجه به مسئلۀ جهانی شدن و پیچیدگی جهان کنونی را در مدیریت مسائل امروز، منجمله پاندمی کرونا، موضوعی اساسی میداند. او گفت به هنگام شیوع آنفولانزای اسپانیایی، سیستم جهان به شکل دیگری بود؛ برای مثال مسافرت میان نقاط مختلف جهان با امروز قابل مقایسه نبود و توریسم به شکل کنونی وجود نداشت.
به نظر فکوهی یکی از نکات قابل توجه دربارۀ وضعیت امروز آن است که جهان بر گفتمان فناورانه و اقتصادی متمرکز است. بدین ترتیب مردم عادی نیز قانع شدهاند که مسئلۀ پاندمی موضوع مدیریتی و اقتصادی است. در نتیجه وقتی میگویند وضعیت جامعه به سبب پاندمی بحرانی است، آن را صرفا به سوء مدیریت نسبت میدهند. اما این سوء مدیریت نیاز به ریشهیابی دارد؛ و سوال این است که چرا ما دچار سوء مدیریت هستیم و مدیران بیکفایت در راس مهمترین مسائل جوامع هستند. پاسخ این سوال را باید در تداوم شرایط اجتماعی جُست که طی چندین دهه موجب تکوین سیستم مدیریت کنونی شده است. برای مثال در تحلیل مسئلۀ ترامپیسم در آمریکا، که وضعیت کرونا در ایالات متحد آمریکا را نیز وخیم کرد، باید به روندی فکر کرد که طی چند دهه موجب روی کار آمدن ترامپ شد.
به نظر فکوهی جهانی شدن به ما گوشزد میکند که ما باید وجدان سیارهای داشته باشیم و بدانیم که سرنوشت همۀ مردم کرۀ زمین به یکدیگر پیوند خورده است. بنابراین کشورهای جهان در حل مسائل خویش نمیتوانند خود را از سایر نقاط جهان جدا کنند. او گفت شرایط امروز جهان، به ویژه در زمینۀ پاندمی، نه حاصل بیکفایتی مدیران، بلکه بهای 50 سال بیتوجهی سودجویانهای است که پس از جنگ جهانی دوم شاهدش بودیم.
فکوهی سیاسی شدن کرونا را به انحطاط تمدنی در جهان نسبت داد. او گفت این انحطاط در جهان سوم به مراتب شدیدتر است. در برابر این انحطاط حرکتهایی چون جنبشهای حفظ اقلیم شکل گرفته است. این جنبشها از مردم شروع شد، اما در دولتها چنین دغدغهای وجود نداشته است. دربارۀ کرونا نیز هنوز قدرتهای جهان کاملا متقاعد نشدهاند که حل پاندمی کرونا مستلزم راهحل جهانی است و تا زمانی که این ویروس در هرنقطۀ جهان وجود داشته باشد، میتوان نمونههای جدیدی از خود تولید کند. در نتیجه کل جهان و به ویژه کشورهای توسعه نیافته و محروم باید به سرعت واکسیناسیون شوند. در این کشورها مشکلات مالی و مسائل سازماندهی و خرافات وجود دارد. این مشکلات در دهههای پیشین نیز بود، اما به دلیل عدم ارتباط نقاط مختلف جهان، سرایت بیماریها به این اندازه نبود. اما امروز سیارهای فکر کردن ضرورت زیادی دارد.
پیامدهای اقتصادی پاندمی کرونا
فکوهی در پاسخ به این سوال که آثار و پیامدهای اقتصادی کرونا چیست، به این نکته اشاره کرد که پاسخ دادن به این سوال در یک برنامۀ زنده کار دشواری است، زیرا اساساً تحلیل آثار اقتصادی این پاندمی موضوع پیچیده و بزرگی است. او اشاره کرد: به طور کلی گفته میشود که دولتها در دوران پاندمی کرونا دچار خسارت شدند زیرا برای حفظ سیستم و پیشگیری از بیماری هزینۀ زیادی کردند. این گزاره به خودی خود درست است، اما این وضعیت روی دیگری نیز دارند؛ زیرا دولتها به شبکههای مافیایی نیز متصل هستند و سود حاصل از فعالیت اقتصادی این شبکهها نصیب دولتها نیز میشود.
وی افزود: برای فهم روشنتر این موضوع میتوان این سوال را مطرح کرد که هزینههای مقابله با پاندمی کجا صرف شده است؟ روشن است که بخش مهمی از این پولها در مافیای دارو و همچنین تحریم و واسطگی در واکسیناسیون و ... صرف شده است. بدین ترتیب شرکتهای دارویی وابسته به دولت سود هنگفتی به دست آوردند. بنابراین میتوان چنین نتیجهگیری کرد که عمدتاً این گروههای ضعیف و متوسط هستند که دچار زیان اقتصادی شدند. بخشهای خرد اقتصادی که فعالیتشان در حوزۀ نیازهای اساسی تعریف نمیشد، در دوران قرنطینه تعطیل شدند یا به خودی خود مردم به آنها کمتر مراجعه کردند (برای مثال سینماها و تئاترهای کوچک) و در نتیجه دچار خسارتهای جدی مالی شدند.
کرونا و خطر افول شهرها و فضاهای عمومی
فکوهی در تحلیل خطر افول فضاهای شهری در دوران پساکرونا، به ریشۀ تاریخی پیدایش شهرهای بزرگ در سدۀ بیستم پرداخت. او به این نکته اشاره کرد که پس از جنگ جهانی دوم، منطق سرمایهداری بر شهرسازی جهان حاکم شد. به نظر او منطق سرمایهداری به معنای مصرف بیشتر و تراکم جمعیت در شهرهای بزرگ است؛ و بر اساس این منطق بود که شهرهای بزرگ و پرتراکم، به ویژه در کشورهای توسعهیافته نوظهور مانند کرۀ جنوبی و مالزی و سنگاپور یا کشورهایی مانند آمریکا و انگلستان به وجود آمد؛ زیرا از تراکم این شهرها میتوان در راستای افزایش مصرف و در نتیجه درآمدزایی استفاده کرد.
فکوهی در ادامه به این موضوع مهم پرداخت که تراکمهای شهری خطر شیوع بیماری را افزایش میدهند؛ چرا که فضا و زیستگاه یکی از عوامل شیوع عمدۀ اپیدمیهاست. سیستم کنونی شهرهایی که متکی بر سرمایهداری غیرانسانی شکل گرفتهاند، تراکم زیاد، جمعیت بیشتر و حرکت زیاد جمعیت (توریسم) است و نمود فضایی آنها ساخت استودیومها، نمایشگاهها و سایر مراکز جمعیتی بزرگتر و بزرگتر است. این سیستم فضاهای کوچک و پراکندگی جمعیت را تحقیر میکند و بهترین زمینه را برای رشد بیماریها فراهم میکند.
به نظر فکوهی این وضعیت دو پیامد دارد. نخست آنکه ساختار این شهرها را نمیتوان در کوتاه مدت تغییر داد، زیرا شهرها پدیدههای استاتیک هستند و به سادگی قابل تغییر نیستند. دوم آنکه پیامد این وضعیت تنها شیوع بیماری نیست؛ بلکه آسیبهای اجتماعی بسیاری را به دنبال دارد. هر انسانی که در این اپیدمیها از دست میرود، بعضا جایگزین ناپذیر است. هرساعت از عمر بسیاری از انسانهای از دست رفته در این اپیدمی ارزش بالایی داشته، زیرا میتوانستند منشأ تغییرات بسیاری در جهان باشند.
رابطۀ انسان و طبیعت در دوران پساکرونا
فکوهی در تحلیل رابطۀ انسان و طبیعت به نکتۀ ظریفی اشاره کرد: واژۀ طبیعت به گفتۀ فیلیپ دسکولا ابداع انسان است. آنچه ما با آن روبهرو هستیم کرۀ زمین است که در مقیاس جهان همچون یک ذرۀ شن محسوب میشود. به نظر فکوهی آنچه با عنوان جنگ انسان و طبیعت یاد میشود، شبیه به یک شوخی است. زیرا تاریخ حیات 4 میلیارد سال است و طول حیات انسان در برابر آن ناچیز است. طی این 4 میلیارد سال گونههای زیادی به وجود آمدهاند و در میان آنها انسان نیز یک گونۀ جانوری است. 99 درصد از این گونهها از بین رفتهاند. انسان جزء یک درصدی است که «هنوز» باقی مانده است.
او اشاره کرد: عمر گونۀ انسان حداکثر 4 میلیون سال است. در نتیجه عمر انسان یک هزارم عمر حیات در کرۀ زمین است. ده هزار سال پیش انقلاب نئولتیک رخ داد و سکونت انسان میسر شد؛ در نتیجه عمر تمدن و شهرنشینی 7 هزار سال است. اما از انقلاب صنعتی (نیمۀ قرن نوزدهم) بود که شهر به زیستگاه اصلی انسان تبدیل شد. فکوهی گفت: میزان تخریب انسان در کرۀ زمین، از انقلاب صنعتی تا کنون، به قدری بوده که من برای توضیح آن با اقتباس از مقالۀ یک زیستشناس تمثیلی را به کار میبرم: کاری که انسان طی این دویست سال با کرۀ زمین کرده، مشابه رها کردن یک گاومیش در یک مغازۀ چینی فروشی است.
فکوهی در ادامه به سخنی از لوی استروس در کتاب گرمسیریان استناد کرد: جهان بدون انسان آغاز شد و بدون شک بدون انسان پایان مییابد. او گفت اگر بخواهیم از این نگاه بدبینانه به نگاهی خوشبینانه برسیم، نیازمند رشد و توسعۀ پایدار هستیم. فناوریهایی که انسان ابداع کرده در مقابل طبیعت نیست، بلکه تداوم طبیعت است. انسان میتواند انتخاب کند که از این فناوریها به گونهای استفاده کند که زیان کمتری از انسان به کرۀ زمین برسد و زندگی گونۀ خود را طولانیتر کند.
مسیر رشد فناوری در دوران پساکرونا
فکوهی در پاسخ به تأثیر پاندمی کرونا بر رشد فناوری گفت که انقلاب فناورانه (و هوش مصنوعی) پیش از پاندمی کرونا شروع شده است. به نظر فکوهی فناوری به خودی خود تعیین کننده نیست. به تعبیری فناوری فکر نمیکند، بلکه مطابق با برنامهای که انسان به آن میدهد، عمل میکند. بنابراین آن چیزی که اهمیت دارد رویکرد ما به فناوری و شیوۀ استفادۀ ما از آن است.
فکوهی در این زمینه به یک مثال اشاره کرد: برای مثال اگر ما فناوری را به گونهای تعریف کنیم که از پدیدهای مانند مرگ جلوگیری کند، طبق همین برنامه عمل خواهد کرد و تنها چیزی که یارای متوقف کردنش را دارد، منطق بیولوژی مطلق است. چنانکه دادههای علمی نیز نشان داده است که نهایت عمر بیولوژیک انسان 150 سال است. حال فناوری را میتوان طوری تعریف کرد که زندگی انسان را به هر ترتیبی به 150 سال برساند. چنین رویکردی حامل پیامدهای اجتماعی و زیست محیطی است. چنانکه ما امروز نبز دو برابر سن طبیعی خود زندگی میکنیم و همین موجب فشار بر محیط و تخریب آن شده است. بسیاری میگویند افزودن بر این فشار دو پیامد خواهد داشت: یا گونه از میان میرود یا انسان به عقب بازخواهد گشت. فکوهی از مبحث مطرح شده چنین نتیجه گرفت: بنابراین ما باید منطق فناوری را هستیمحور کنیم.
جمعبندی
فکوهی در پایان برنامه، ضمن تشکر از برگزارکننده، از مباحث مطرح شده در جلسه چنین نتیجهگیری کرد: جهان امروز بسیار پیچیده است؛ و برای حل مسائل آن راهحلهای ساده کارساز نیست، زیرا راهحل ساده تنها درد را تخفیف میدهد. اما کاهش درد به معنای توقف بیماری نیست. تسکین ظاهری درد موجب تداوم بیماری میشود و نهایتا بیماری به شکل بدتری دوباره ظهور میکند. اما متأسفانه در حال حاضر در مقابل پیچیدگی جهان کسانی حضور دارند که سازوکار جهان را ساده میگیرند و در حبابهای خود فرو رفتهاند. مدیریت جهان امروز به مسئولیت و آگاهی زیادی نیاز دارد. آنچه اهمیت دارد درس گرفتن از بحرانهایی مانند پاندمی کروناست.