فاطمه زهرا کودکی است که مادرش با توجه به همه علایمی که در نورزادش میدید اما به شکها و احتمالهایش توجهی نمیکرد تا اینکه در ۱۴ ماهگی آمدند، بچه چشمان خیلی بیحالی داشت تقریبا گردن نمیگرفت و شل بود. هیچ مرحله حرکتی را کسب نکرده بود.
به گزارش ایسنا، کاردرمانی علم و هنر استفاده از فعالیتها جهت استفاده از پتانسیل فرد برای رسیدن به بیشترین استقلال است، به این صورت که کمترین پتانسیلها را در افراد مشخص میکنیم تا ببینیم چه قدر میتوانیم از آن استفاده کنیم برای این که فرد بتواند در زندگی روزمرهاش از همین حداقلها برای رسیدن به حداکثر استقلال استفاده کند، یعنی نیاز به دیگران نداشته باشد و خودش بتواند در جامعه حضور پیدا کند و زندگی روزمرهاش خیلی بهتر شود.
از این تعریف بر میآید که کاردرمانی برای همه افراد قابل اجرا است یعنی چه فردی که معلولیت جسمی یا ذهنی دارد یا برای محدودیتهای بیماریهای روانی یا سالمندی است. در این رابطه با خانم سمیه عباسی کارشناس ارشد کاردرمانی به گفتوگو نشستیم که در ادامه میخوانید:
زمانی که فرزندی متولد و خانمی مادر میشود اولین کاری که میکند در آغوش گرفتن فرزندش است، یعنی در بدو ورود نوزاد در آغوش مادرش قرار میگیرد به تجربه میتوانم بگوییم که مادرها به صورت فطری حتی اگر تجربهای هم نداشته باشند، خیلی خوب و هوشمندانه میتوانند تشخیص دهند که این بچهای که در بغلشان گرفتهاند بچه طبیعی است یا نه!
حدسهایی میزنند، حتی گاها گزارش شده است که مادر میگوید که من همان دو تا سه روز اول متوجه شدم که بچهام جور دیگری است اما با خودم گفتم نوزاد است دیگر. فاطمه زهرا کودکی است که مادرش با توجه به همه علایمی که در نورزادش میدید اما به شکها و احتمالهایش توجهی نمیکرد تا اینکه در ۱۴ ماهگی آمدند، بچه چشمان خیلی بیحالی داشت تقریبا گردن نمیگرفت و شل بود. هیچ مرحله حرکتی را کسب نکرده بود.
وقتی به مادرش گفتم که چرا این قدر دیر آمدی گفت: بچه نارس بود، همه به من گفتند چه عجلهای داری! این بچه نارس و وزنش کم بوده است، در دستگاه بوده و الان شیر خوردنش خوب نیست و مواردی از این قبیل را به حساب ضعف بچه گذاشتند.
مادر میگفت: من از وقتی که بچه را به خانه آوردم با خودم فکر میکردم که بچه من جور دیگری است و همش در ذهن خودم میگفتم: چرا بچه من مثل بقیه بچهها مرا اذیت نمیکند؟ چرا مثل بقیه بچهها گریهاش بلند نیست؟ چرا بچه من ۱۲ ساعت میخوابد؟ مادر برای این که شیرش بدهد باید او را بیدار میکرد، به هیچ عنوان این بچه خودش بیدار نمیشد.
اطرافیان کاملا مادر را مجاب کرده بودند که بچه نوزاد است برو خدا را شکر کن که بچه آرومی است. اینها باعث شده بود مادر در یک دوراهی و سردرگمی قرار بگیرد و تا ۱۴ ماهگی همه این علائم را به حساب مواردی که گفته شد، بگذارد و دیر مراجعه کند.
حال برای این که بهتر و دقیقتر بدانیم که چه کودکی نیاز به کمک دارد، چون ما وقتی که نوزادی به دنیا میآید نخستین تستهایی که داریم، تست های حرکتی اولیه مانند مکیدن است وقتی بچهای در آغوش مادرش قرار میگیرد و و سینه مادر یا انگشت پرستار در دهان بچه قرار میگیرد، اولین مهارت حرکتی بچه مکیدن است، که مورد ارزیابی قرار میگیرد.
این که بچه من چه جور مکیدنی دارد آیا توانش را دارد! اصلا میتواند لبهایش را جمع کند یا میتواند مکش داشته باشد چه واکنشی به سینه مادر دارد. اصلا دنبال سینه مادر میگردد. چون بینایی هنوز در نوزاد تعریف نشده است.
مورد بعدی این است که من وقتی بچه را در آغوش میگیرم و انگشتم را در دست بچه قرار میدهم فشاری که وارد میکند همان روز اول تولد چه قدر میتواند باشد ما یک معیاری را در نوزادان به نام معیار آپکار داریم _ این تست نوعی امتیازدهی به شرایط سلامتی نوزاد در بدو تولد است که بین صفر تا ۱۰ متغیر است _ یک سری از این آزمایشها تخصصی و سری دیگر عمومی است، مثل گرفتن انگشت مادر.
انگشتتان را دست نوزاد قرار دهید، ببینید، چه قدر فشار میدهد دو تا دست با هم برابر هستند، در طول روز چه قدر این کار را میکند، این به شما تقریبا یک برایندی از مسائل قدرت عضلات و حرکت کودک میدهد. ما میخواهیم اینها را کنار هم بگذاریم، ببینیم که آیا کودک من نیاز دارد به پیش یک کار درمان برود یا از او مشورتی بگیرم.
روزانه باید به بچه دقت کنیم، ببینیم گردن گرفتنش چطور است، مادر باید وقتی که بچهاش را در آغوش میگیرد سوای مادر بودن و بحث عاطفی به واکنشهای بچه در بغل خودش خیلی دقت کند. یک ارتباط خیلی خوبی بین نوزاد و مادر است و این را مادر خیلی خوب میتواند بفهمد که بچه را که در آغوش گرفته است یک ذره شل است یا جنب و جوشی را که باید داشته باشد را ندارد یا صدایی که از خودش در موقع گریه در میآورد صدای خیلی تمیز و رسایی نیست.
گاها بچههایی که بعدها به کاردرمانی در نه یا ده ماهگی یا متاسفانه بعد از یکسالگی مراجعه میکنند، والدینشان میگویند که اصلا صدای گریه بچه را نمیتوانستیم بشنویم خیلی ضعیف بود. ببینید ضعیف بودن یک مسئله است اینکه میگویند وزن بچه خیلی کم بود پس صدای خیلی ضعیفی داشت.
اگر صدای گریه بچه برای من خیلی رسا نیست و باید به سختی صدای گریهاش را بشنویم، یا خواب خیلی زیادی دارد و اصلا برای شیر خوردن بیدار نمیشود، مشکوک بودن یک سری رفتارها، این که بچهای پشت سر هم ۱۲ یا ۱۳ ساعت میخوابد اینها باید بررسی شود.
خیلی مواقع والدین وقتی مراجعه میکنند، میگویند عموش یا داییاش هم این جوری است و گزینههای این شکلی برای خودشان به عنوان دلیل پیدا میکنند که حتما یک چیزی در فامیل هست که بچه من خوشخواب است، یا بچهای که اصلا نمیخوابد، مسائل گوارشی و کولیک یک مسئله است، جیغهایی که از حالت طبیعی خارج و طولانی است بچه بیقراری بیش از اندازهای دارد اینها میتواند به شما کمک کند و یک نگرشی بگیرید، با پزشک اطفالش در میان بگذارید.
اگر پزشک اطفال گزارش طبیعی بودن میدهد یا شما گزارش درستی به پزشکاش نمیدهید با یک پزشک مغز و اعصاب مشورت کنید که بچه من شدت جیغ زدنش خیلی زیاد است و بیقراریهای زیادی دارد. نوزاد باید بتواند چرتهای ساعتی داشته باشد وقتی بچهای چرتهای ساعتی ندارد یا اصلا خواب ندارد یا شبیه بچهای است که درد بالایی دارد این را گزارش بدهید چون بدن دارد با ما حرف میزند.
در دو الی سه ماهگی کم کم چهره اجتماعی بچه شروع به واکنش نشان دادن، میکند، ببینید، مادر را چه قدر میشناسد، اصلا آرامش میگیرد، لبخند میزند، سرش را سمت مادرش برمیگرداند. بیشتر روی مادر تاکید داریم چون اول مادر بعد پدر و سپس سایر اعضای خانواده.
چه قدر واکنش دارد، چه قدر دست و پا میزند، مثلا اگر من یک شی را سمتاش میگیرم آیا اصلا واکنش نشان میدهد. گزارشی که در کاردرمانی بعدها خیلی از والدین به ما میدهند، میگویند برای کودک وقتی موزیک میگذاشتیم، خیلی بیتفاوت بود یا مثلا یک بادکنکی را سمتاش میآوردیم اصلا واکنش نشان نمیداد، بچه تنبلی بود.
ببینید تنبلی یک مسئله است بازخورد نشان دادن به مسائل اجتماعی مثل لبخند زدن یا داد زدن، اسباب بازیهای رنگی و صداهای ناگهانی، اینها مسایل دیگر است.
تنبلی تعریف دیگری دارد، واکنشهای نوزاد خیلی ارادی نیستد که به صورت ارادی بچه تنبلی داشته باشد، خیلی از واکنشهای او غیرارادی هستند. نکته بعدی این است که من همیشه به مادرها توصیه میکنم بچه را زیاد دمر و روی شکماش بگذارید یا اصلاح علمی پرون بگذارید.
وقتی که شما بچه را دمر میگذارید این کار به شما اطلاعات زیادی میدهد، اینکه بچه آیا میتواند مثلا بعد از یک یا دو ماهگی خودش را از خفگی نجات بدهد. سرش را میچرخاند، دست از زیر بغلاش بیرون میآید، میتواند در حالت دمر دستانش را تکان دهد، ستون فقراتاش چطور است، چه قدر پاهاش را تکان میدهد، چه قدر دستانش تناسب دارد.
اگر والدین موردی را دیدند سعی کنند در بازه زمانی چهار تا شش ماهگی نهایتا تا نه ماهگی به کار درمان مراجعه کنند. اگر به متخصص مغز و اعصاب، اطفال و یا متخصص نوزادان نیز مراجعه شود عالی است.
اما اگر دیدید باوجود اینکه علم پزشکی طبیعی بودن کودک را تایید میکند اما غریزه مادری شما چیز دیگری میگوید میتوانید از کاردرمان مشورت بگیرید. تا مراحل حرکتی، رشدی، شناختی، تن عضلات و انحرافاتاش مورد بررسی قرار بگیرد. در این مرحله ممکن است کاردرمانی مستقیم شروع شود یا تمرین میدهیم به والدین که اینها را در خانه بر روی نوزادشان انجام دهند و بعد از یک بازه زمانی مثلا دوماهه دوباره مراجعه کنند.
بنابراین والدین اگر موردی در کودک خود میبیینند که باعث نگرانی آنها شده است. نباید با این استدلال که به عمو، دایی یا خاله و عمهاش رفته است از رفتن پیش متخصص طفره بروند. نوزاد بر اساس غریزه واکنش نشان میدهد هنوز پایه شخصیتیاش شکل نگرفته است. با یک مشورت کوتاه و کوچک مانند گرفتن «بیبی ماساژها» که توسط کاردرمان به شما آموزش داده میشود، کمک میکند شما در مسیر مناسبی برای رشد اجتماعی، حرکتی و شناختی کودکتان قرار بگیرید.