۰۲ دی ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۲ دی ۱۴۰۳ - ۱۳:۰۲
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۹۲۹۱۸۰
تاریخ انتشار: ۱۳:۳۸ - ۰۴-۱۰-۱۴۰۲
کد ۹۲۹۱۸۰
انتشار: ۱۳:۳۸ - ۰۴-۱۰-۱۴۰۲

طرفداران پهلوی و مسألۀ "انتخابات"

طرفداران پهلوی و مسألۀ
از 1332 تا 1357 مجددا وکلای مردم در مجلس شورای ملی، هیچ‌کاره شدند و سیاست‌های اصلی کشور را شاه تعیین می‌کرد.

  عصر ایران؛ هومان دوراندیش - اگر نوشته‌های طرفداران خاندان پهلوی را بررسی کنید، به روشنی درمی‌یابید آن‌ها معتقدند دوران بیست‌سالۀ حکومت رضاشاه و دوران پس از کودتای 28 مرداد، دوره‌هایی طلایی در تاریخ ایران بوده‌اند.

  این افراد برای این ادعای خود دلایلی دارند و دلایل‌شان یکسره هم بیراه نیست. کسی که مدعی باشد وضع ایران در پایان حکومت رضاشاه (1320) یا محمدرضاشاه (1357) بدتر از سال 1299 بوده، قطعا عقل سلیم ندارد. در اینکه ایران از 1300 تا 1357پیشرفت کرد، تردیدی نیست.

  اگرچه می‌توان بخشی از این پیشرفت را محصول "گذر زمان" دانست و مدعی شد اگر حکومت قاجار هم باقی مانده بود، ایران در سال 1357 قطعا شبیه ایرانِ 1299 نمی‌بود، ولی چنین استدلالی نمی‌تواند نافی خدمات صورت گرفته در سال‌های 1300 تا 1357 باشد.

  منتقدین حکومت پهلوی هم، البته بر کاستی‌ها انگشت تاکید می‌نهند و دیکتاتوری هر دو پادشاه پهلوی و نقض اصل بنیادین قانون اساسی مشروطه را در دوران پهلوی به رخ مدافعان می‌کشند.

  مطابق قانون اساسی مشروطه، پادشاه ایران باید "سلطنت" می‌کرد نه "حکومت"؛ ولی رضاشاه و محمدرضاشاه، هر دو، این اصل اساسیِ قانون اساسی را نادیده گرفتند و حکومت کردند؛ و چون پادشاه مثل نخست‌وزیر نبود که بتوان تغییرش داد بی‌آنکه نیازی به تغییر نظام سیاسی باشد، حکومت‌گریِ شاهان پهلوی منجر به بر باد رفتن نظام پادشاهی در ایران شد.

  اما ذکر این مقدمات برای توجه به این نکته است که در ذهنیت سیاسی طرفداران خاندان پهلوی، "انتخابات" اهمیتی ندارد. پهلوی‌چی‌ها دوران حکمرانی رضاشاه و محمدرضاشاه را می‌ستایند؛ در حالی که در دورۀ حکومت رضاشاه، انتخابات اساسا صوری و غیرضروری بود.

 خود رضاشاه می‌گفت: «هر مملکتی رژیمی دارد و رژیم ما هم یک‌نفره است.» مصطفی مصباح‌زاده، یکی از دو بنیانگذار روزنامۀ کیهان، در خاطراتش نقل کرده است در اواخر دوران رضاشاه، نامش را به عنوان کاندیدای وکالت مردم در مجلس شورای ملی، در کنار نام سایر کاندیداها برای رضاشاه ارسال کرده بودند تا او لیست کاندیداها را تایید کند و سپس مردم به هر کدام که خواستند، رای بدهند.

  رضاشاه که مصباح‌زاده را نمی‌‌شناخت، از محمود جم – نخست‌وزیر - می‌پرسد «این مصباح‌زاده کیست؟» جم و دیگران هم از سواد و استعداد مصباح‌زاده تعریف و تمجید می‌کنند. رضاشاه هم می‌گوید پس به این جوان لایق، پست و مقامی در دولت بدهید چون «وکیل یعنی هیچ‌کاره».

  جملۀ «وکیل یعنی هیچ‌کاره»، در واقع معنایی جز این نداشت که نیازی به "انتخابات" نیست چراکه نمایندگان یا وکلای مردم در مجلس، در امر مملکت‌داری کاره‌ای نیستند.

  در دوران حکومت پهلوی، تقریبا فقط در دوازده سال پس از سقوط رضاشاه تا کودتای 28 مرداد، وکلای مردم در مجلس، نقش موثری در فضای سیاسی کشور پیدا کردند و عناصری هیچ‌کاره محسوب نمی‌شدند. یعنی از 1332 تا 1357 مجددا وکلای مردم در مجلس شورای ملی، هیچ‌کاره شدند و سیاست‌های اصلی کشور را شاه تعیین می‌کرد.

طرفداران پهلوی و مسألۀ

  طرفداران حکومت پهلوی، امروزه اتفاقا با همان دوازده سالی که "انتخابات" در ایران عصر پهلوی معنا پیدا کرد و "وکیل" دیگر "هیچ‌کاره" نبود، مشکل دارند. آن‌ها وقتی از دوران طلایی حکومت پهلوی حرف می‌زنند، دقیقا به دورانی اشاره می‌کنند که وکلای ملت در مجلس، واقعا کاره‌ای نبودند و به همین دلیل "انتخابات" هم بی‌معنا و صوری بود.

  بنابراین طرفداران کنونی حکومت پهلوی معتقدند بدون انتخابات هم می‌توان "حکمرانیِ مطلوب" داشت. پس عجیب نیست که یکی دو سال قبل، یکی از مشاوران رضا پهلوی (سعید قاسمی‌نژاد)، فضای سیاسی مطلوبش را در آینده‌ای که امیدوار است از راه برسد، فضایی دانست که حداقل تا ده سال در آن از "انتخابات‌بازی" خبری نباشد.

  همین فرد در اظهار نظر دیگری، تقریبا همۀ جریان‌های سیاسی را از حق تحزب و شرکت در انتخابات، در آینده‌ای که امیدوار است از راه برسد، منع کرد. اگرچه او آرزوهای اقتدارگرایانه‌اش را شرح می‌داد و فاقد هیچ صلاحیتی برای تعیین حق و حقوق سیاسی دیگران نیست، ولی در همین آرزوهای او بوضوح می‌توان بی‌اهمیت بودن نهاد انتخابات را در ذهن و ضمیر حضرات پهلوی‌چی مشاهده کرد.

  حتی اگر آرزوهای سیاسی این مشاور رضا پهلوی را نادیده بگیریم، نفس دفاع جانانۀ پهلوی‌چی‌ها از دوران 57 ساله‌ای که انتخابات در 45 سال آن صوری و بی‌معنا و بی‌تاثیر بوده، به خوبی نشان می‌دهد که این جماعت معتقدند کشور را می‌توان بدون انتخابات و یا با برگزاری "انتخابات صوری" اداره کرد. و این یعنی رأی و نظر مردم اهمیتی ندارد.

  اگر چنین رویه‌ای کارگشا و موثر بود، رژیم پهلوی در سال 57 گرفتار انقلاب نمی‌شد و عناصر آن رژیم الان مشغول سپری کردن چهل‌وپنجمین سال آوارگی‌شان در غربت نبودند.

 کشور متعلق به همۀ مردم است و رأی اکثریت مردم باید تعیین‌کنندۀ سیاست‌های اصلی کشور باشد. هر حکومتی که به این قاعده تن ندهد، دیر یا زود سرنگون خواهد شد. حتی اگر دوباره توانسته باشد از خاک تاریخ سر بر آورد.  

برچسب ها: رضاشاه ، محمدرضاشاه
ارسال به دوستان