عصر ایران ؛ امید شریف موسوی - درست از زمانی که فیلم سازی یا سینما پا به زندگی انسان گذاشت تا به امروز شواهد و نشانههای بسیاری از تاثیر گذاری مستقیم یا غیر مستقیم این هنر-صنعت بر همۀ ابعاد زندگی آدمیان وجود دارد. تاثیری که سینما بر سبک زندگی، جهت دهی به علایق و سلایق، زندگی فردی و اجتماعی و ... ما داشته است از عهدۀ هیچ یک از هنرهای دیگر برنیامده و این تاثیرگذاری تا به امروز ادامه دارد و نتایج آن چه از جهت فرهنگی و چه اقتصادی بر دنیای امروز غیر قابل تردید است .
اما یکی از حوزه هایی که سینما نسبتی تنگاتنگ با آن دارد صنعت گردشگری است. هر فیلم، چه داستانگو باشد و چه مستند، ناگزیر در یک جغرافیا اتفاق میافتد . جغرافیایی که - به احتمال قریب به یقین و در اغلب موارد - چه به انتخاب نویسنده و چه فیلمساز ، حتما دلیلی برای انتخاب آن وجود دارد.
به محض خلق و سپس پرورش یک ایده و سوژه که قرار است تبدیل به قصهای شود تا بعد به تصویر کشیده شود، از نخستین مقولههایی که میبایست مشخص شود لوکیشن است .
این لوکیشن چه یک خانه باشد و چه محل کار، فضای عمومی یا هر جای دیگر ، طبیعتاً نیاز به مشخص شدن یک جغرافیا دارد. یعنی ضرورت داستانپردازی و شخصیتپردازی و وقوع قصه ایجاب میکند نویسنده و سازنده بدانند آن کشور، شهر، روستا ، کوه ، دریا ، جنگل و .. در آن قصه ، دقیقا کجاست. در چه اقلیم و آب و هوایی واقع شده ، با چه خصوصیات فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی و با کدام لهجه و گویش مردمانش و چه آداب و عادات و رسوم و همۀ این پرسشها ، در واقع و دقیقا همان چیزی است که صنعت گردشگری به آن میپردازد و یا قصد رسیدن به آن را دارد.
همۀ این سوالها که از ابتدا و خلق ایده تا اجرا و نمایش در پروسه تولید و عرضۀ یک فیلم ، نیاز به پژوهش و تحقیق و بررسی و انتخاب دارد، در واقع همان جواب هایی هم هست که یک گردشگر نیز برای انتخاب یک مقصد به آن توجه نشان میدهد و در پی کشف و مشاهدۀ آنهاست.
گردشگر یا توریست و تماشاگر فیلم و سینما در واقع هر دو شاهد یک منظره هستند . با این تفاوت که گردشگر دست به انتخاب آگاهانه زده تا به این آگاهی دست یابد اما تماشاگر اگرچه بدون قصد و انتخاب نظاره گر شده اما در پایان همچون همان گردشگر به آگاهی میرسد و در پایان یک فیلم ، دانسته یا ندانسته به جغرافیایی تازه سفر کرده ، مردمانی یا فرهنگ و آداب و خلق و خویی متفاوت را شناخته ، مکان هایی تا به آن روز پا نگذاشته را دیده و شناخته و ... .
اما مهمترین پرسش قابل بررسی در این موضوع آن است که آیا در نهایت و به شکل واقعی و ملموس ، فیلم و سینما در ایجاد انگیزه در گردشگران برای سفر به یک مقصد موثر بوده و هستند ؟! پاسخ این پرسش ، مثبت است و نمونه های بسیاری از این تاثیر در دنیا وجود دارد که مهر تایید بر این نقش و تأثیرگذاری میزند.
نخست ، مقاصدی که به خودی خود مشهور و شناخته شده بودند اما بعضی فیلمها باعث شدند که نقاط خاص و از چشم ها پنهان مانده در این مناطق ، مورد توجه غیر قابل تصور گردشگران واقع شوند. به طور مثال حتی پاریس هم که همیشه برای گردشگران رمانتیک ، مقصدی محبوب بوده اما بعد از ساخته شدن و نمایش و کسب محبوبیت فیلم « راز داوینچی » بود که باعث شد سیلی از گردشگران ماجراجو را نیز به خود جذب کند و میلی بی سابقه برای دیدن آنچه در این فیلم ، اصطلاحا « خط رُز » نامیده میشد به راه بیفتد.
در این داستان و فیلم ، خط رُز ، مسیری است که رابرت لنگدان استاد نماد شناسی با بازی تام هنکس برای پیدا کردن جام مقدس طی میکند . مسیری شامل چند خیابان و کلیسای خاص در پاریس و نشان های فلزی پرچ شده ای بر سنگفرش این مسیر که قهرمانان فیلم راه خود را توسط آن پیدا میکنند.
اما نمونه دیگر فیلم جوکر بود که محبوبیت جهانی آن باعث شد پلههایی در یکی از خیابان های نیویورک که جوکر در شهر خیالی گاتهام روی آنها میرقصد به آن اندازه مورد توجه توریست ها قرار بگیرد.
همچنین سریال محبوب بازی تاج و تخت که چشم گردشگران را به مکانهایی تا به آنروز مورد کم توجهی واقع شده بود در چند کشور باز کردند . برای گردشگرانی که تماشاگر این سریال بودند خیلی جالب و جذاب بود که بتوانند در دنیای واقعی ، در مکانهایی چون وستروس و وینترفل قدم بزنند و عکس سلفی با آن برج و بارو ها بگیرند . نقشی که این سریال در رونق صنعت گردشگری کشورهایی از جمله کرواسی، مراکش، ایسلند و ایرلند شمالی داشت غیر قابل تردید است . به نحوی که چند سال پس از پایان این سریال هنوز هم گردشگرانی بسیار به خاطر دیدن لوکیشن های سریال بازی تاج و تخت راهی این کشورها می شوند!
البته این تاثیر گذاری فقط محدود به سالهای اخیر و گسترش شبکه های اجتماعی و نقش مثبتشان بر این موضوع نیست . به طور مثال در سریالی که سالهای دور از تلویزیون ایران پخش میشد . یعنی سریال خیلی مشهور ارتش سری. در آن سریال که قصه اش زمان جنگ جهانی دوم میگذشت ، کافه ای مهم وجود داشت که پاتوق اعضای نیروی نجات یا مقاومت بود و در همان حال محل قرارهای شام و ملاقات نازی ها و فرماندهان گشتاپو . کافه رستورانی به نام « کاندید» که بعد از پخش این سریال ، با سفر غیر منتظره گردشگرانی علاقمند از سراسر دنیا برای دیدن مکان واقعی این کافه در بروکسل بلژیک روبرو شد.
در سینمای ایران هم نمونه هایی ( هرچند متاسفانه محدود ) از این دست تأثیرگذاریهای سینما بر گردشگری و جذب گردشگر برای یک شهر یا یک مکان خاص وجود دارد که به غیر از مثال شهرک سینمایی در سریال هزاردستان ، شاید بارزترین تاثیرگذاری مربوط به فیلم «خیلی دور خیلی نزدیک» باشد.
فیلمی که باعث شناساندن منطقهای در ایران به نام کویر مصر شد و بعد از به اکران درآمدن این فیلم بود نام این کویر سر زبانها افتاد و روز به روز بر آگهی تورهایی که برای بردن گردشگران به این کویر و تماشای آسمان شب آن به رقابت پرداخته بودند افزوده میشد و روستاهای مصر و فرحزاد، بعد از ساخته شدن این فیلم چنان مورد توجه قرار گرفتند که بلافاصله اهالی هر دو روستا به فکر ایجاد ساز و کارهای اقامتی و پذیرایی جهت اسکان و اقامت مسافران افتادند.
اما همچنان در سینمای جهان باز هم نمونه های بسیاری از این دست تأثیرگذاری های اقتصادی و فرهنگی بر گزدشگری وجود دارد.
مثل کشوری همچون اسکاتلند که فقط برخی از مردم در دنیا آن را با دامن اسکاتلندی مردانش میشناختند اما کمتر گردش گری، این کشور را به عنوان مقصد انتخاب می کرد.
تا اینکه با اکران فیلم اسکای فال و به نمایش درآمدن مامور دو صفر هفت در آن زیبایی طبیعی و سحرانگیز، به یکی از پرطرفدارترین کشورهای اروپایی برای سفر تبدیل شد.
البته این رابطه سینما و گردش گری، یک روی قابل تامل و بررسی دیگر هم دارد و آن، بهره ای است که سینمای جهان و ایران از مقاصد و اماکن محبوب و شناخته شده گردشگری برای جذب تماشاگر برده اند که در مطالب بعدی به آن نیز خواهیم پرداخت.
* پایان بخش نخست / بخش دوم فردا منتشر خواهد شد.