عصر ایران - "حکومت" (Government) در گستردهترین معنا، فرمانروایی کردن یا کنترل دیگران است. بنابراین حکومت را میتوان در بر گیرندۀ هر ساز و کاری دانست که از راه آن فرمانرواییِ منظم حفظ میشود.
از این رو شکلی از "حکومت" را میتوان تقریبا در همۀ نهادهای اجتماعی، از قبیل خانواده، مدرسه، شرکت، اتحادیههای کارگری و مانند آنها دید. با این حال مفهوم "حکومت" عموماً دلالت دارد بر نهادهایی رسمی که در سطح ملی برای حفظ نظم عمومی و آسان کردن کنش جمعی به کار میروند.
بنابراین کارکردهای حکومت در اصل عبارتند از: قانونگذاری، اجرای قانون و تفسیر قانون (قضاوت).
در توضیح "دولت" گفتیم که مفهوم دولت فراتر و اتنزاعیتر از "حکومت" است. حکومت در واقع جلوه و چهرۀ دولت است (با مفهوم اصطلاحی و عرفی دولت که کابینه را در بر م یگیرد اشتباه نشود). دولت در یک سرزمین وقتی تشکیل میشود که ساکنان آن سرزمین از "وضع طبیعی" فراتر رفته و نیز صرفاً مردمانی نباشند که بر قسمتی از کرۀ زمین زندگی میکنند بلکه باید "ارادۀ با هم زیستن" داشته باشند و به این اعتبار بدل به یک "ملت" شوند.
به این معنا، در یک دولت-ملت ممکن است حکومتهای گوناگونی شکل بگیرد. وقتی که فرانسه از پادشاهی به جمهوری گذر کرد، حکومت در دولت-ملت فرانسه تغییر کرد. اما تاسیس حکومت جدید به معنای تاسیس دولت نیست. ملت فرانسه قبل از اینکه از پادشاهی به جمهوری عبور کند نیز برخوردار از دولت بود. آن عبور، صرفا حکومت فرانسه را تغییر داد. حکومت به این معنا، تقریبا همان نظام سیاسی است.
قانون اساسی در درجۀ اول متعلق به حکومتها است نه دولتها. در ایران با تغییر حکومت پهلوی، قانون اساسی عوض شد. بعد از تحقق دولت در یک سرزمین، ممکن است حکومتهای گوناگونی با قوانین اساسی متفاوت تاسیس شوند.
در سرزمین و جامعۀ قبیلهای حجاز تا پیش از ظهور و تفوق اسلام، در واقع چیزی به نام "دولت" وجود نداشت و اهالی حجاز یک "ملت" به شمار نمیرفتند؛ ولی در قبایل پراکندهشان نوعی حکمرانی وجود داشت و در مجموع در آن سرزمین، حکومتهای قبیلهای کوچکی برقرار بود.
وقتی که بنیامیه بر جهان اسلام مسلط شد، فقط حکومت در دولت نوظهور مسلمین تغییر کرد. همچنین وقتی که بنیعباس، بنیامیه را از صحنۀ قدرت حذف کرد. اما وقتی که مغولان بنیعباس را حذف کردند، فقط حکومت عباسیان از بین نرفت بلکه دولت مسلمین نیز فرو ریخت. با فروپاشی ساسانیان نیز دولت ایرانیان فرو ریخت و از آن پس در ذیل دولت مسلمین میزیستند که در واقع یک امپراتوری بود و متشکل از ملل گوناگون.
کارویژههای کلاسیک حکومت عبارت است از حفظ نظم و امنیت و تامین عدالت قضایی. اما حکومتهای مدرن، وظایفی هم در زمینۀ توسعه و تامین رفاه اجتماعی بر عهده گرفتهاند.
حکومت ممکن است به شیوهای استبدادی و اقتدارطلبانه و یا به شیوهای قانونی و مشروط صورت گیرد. در این معنا، "شیوۀ اعمال قدرت" و نوع رابطه میان نهادهای حکومتی و گروههای اجتماعی مد نظر است. به این معنا، حکومت پادشاهی ممکن است دموکراتیک باشد (مثل بریتانیا و بلژیک و سوئد) یا غیردموکراتیک (مثل ایران عصر پهلوی).
در متون سیاسی، گاهی هم قوۀ مجریه را به تنهایی "حکومت" مینامند. این حداقلیترین معنای حکومت است که شامل رئیسجمهور یا نخستوزیر و وزرای تحت امرشان و البته ارتش و پلیس و بخشهایی از بوروکراسی یا دستگاه اداری کشور است.
اگر حکومت به معنای قوۀ مجریه به کار رود، دولت هم به معنای نظام سیاسی (یا کل قوای حکومتی) به کار میرود. این نحو از کاربرد مفاهیم حکومت و دولت، کم و بیش رایج است ولی حاوی معنای دقیق مفاهیم "حکومت" و "دولت" نیست.
* شرح علمی واژه های زیر را هم بخوانید: