عصر ایران؛ مهرداد خدیر- تنها یک روز پس از آن که ابراهیم رییسی بار دیگر از «بانیان وضع موجود» انتقاد کرد و باز گفت «بانیان وضع موجود نباید در عرصههای مدیریتی باشند»، حسن روحانی رییس جمهوری پیشین و مردان مؤثر او – اسحاق جهانگیری معاون اول و محمد جواد ظریف وزیر خارجه در دولت قبل - میهمان ویژۀ مقام معظم رهبری در نشست کارگزاران ارشد نظام بودند.
حسن روحانی در حال حاضر تنها عضو مجلس خبرگان رهبری است ولی در صف اول نشست. در همان صفی که ابراهیم رییسی نشسته بود و برای اولین بار و احتمالا به خاطر تغییر چیدمان ناشی از شیوع کرونا رییس جمهوری، رییس قوه قضاییه، رییس مجلس و دبیر مجمع در دو سوی رهبری ننشستند و در صف اول دیده شدند. جهانگیری و ظریف هم در حالی در جمع کارگزاران ارشد نظام حاضر شدند که دیگر سمتی ندارند.
مراد آقای رییسی اما از «بانیان وضع موجود» قاعدتا باید این سه باشد نه مهدی کروبی و میرحسین موسوی که در حصرند یا محمود احمدینژاد و سید محمد خاتمی دو رییس جمهوری پیشین. دربارۀ اولی گفته شد اساسا دعوت نشده بود هر چند که بدنۀ اصلی دولت آقای رییسی وزیران احمدینژادند.
مهم تر از این دعوت اما سخنان رهبری بود که گفتند: «منظومه قدرت جمهوری اسلامی و دستاوردهای گوناگون آن در بخشهای مختلف، ایران را به الگویی جذاب برای ملت ها تبدیل کرده است و ناامید کردن مردم و القای حسّ بنبست، جفا به مردم و انقلاب است»
در جای دیگر هم تصریح کردند: «نشانههای موفقیت وجود دارد و یک نمونه آن تابآوری اقتصاد کشور در برابر تحریمهای بیسابقه است» و نیز « این که آمریکاییهای مغرور صریحاً اعتراف میکنند که فشار حداکثری علیه ایران شکست خفت بار خورده، موضوع بسیار مهمی است که نباید فراموش شود.»
آن «تابآوری و شکست فشار حداکثری» طبعا مربوط و معطوف به سال های 96 تا 99 است که دونالد ترامپ از برجام خارج شد و در ایران حسن روحانی بر سر کار بود و دو کار کرد: اول این که مجموعۀ نظام را قانع کرد یک سال دست نگه دارند و عکسالعمل نشان ندهند و پس از آن گام هایی برای افزایش غنی سازی به منظور هشدار به غرب برداشته شد و دوم تأمین مایحتاج ضروری در شرایط بسیار اضطراری که خطر ونزوئلایی شدن اقتصاد ایران در پیش بود با راهکارهایی چون اختصاص ارز 4200 تومانی که حالا که زمزمۀ حذف آن درگرفته مشخص شده به رغم رانتزایی تا چه حد مؤثر بوده است.
این تصمیمات اگر هم چندان حس نشد چون تحریمها طبقۀ متوسط را عملا له کرده و همه درگیر معیشت شدهایم اما برای بقای نظام سیاسی بیش از مردم و احساس عمومی مؤثر بوده و هر که خرده بگیرد منتفعان بقا و استمرار باید شاکر باشند؛ منتها هیچگاه این امر مورد اشارۀ ابراهیم رییسی قرار نگرفته و یگانه تعبیر اختصاصی او جدای تکرار ادبیات رسمی و کلیشهها همین تعبیر «بانیان وضع موجود» است. شاید به خاطر جبران این که ادبیات اختصاصی نداشت.
خود نیز پیش تر نوشته بودم سید ابراهیم رییسی فاقد گفتمان اختصاصی و ادبیات خاص خود است و به همین خاطر قادر به ایجاد هیجان نیست و رسانه ها نمیتوانند از سخنان او تیتر قابل توجهی استخراج کنند.
این در حالی است که اسلاف او اگر مرحوم رجایی را مستثنا کنیم همه اهل سخنوری بودند و با ادبیات خاص خود شناخته می شدند. سرآمد آنان بیتردید شخص آیتالله خامنهای است که قبل از مسؤولیت خطیر جایگاه عالی رهبری جمهوری اسلامی نیز اصطلاحاتی چون استکبار جهانی را وارد ادبیات سیاسی و حتی جایگزین امپریالیسم کرده بود.
ابوالحسن بنیصدر چنان اهل سخن بود که منتقدان به طعنه او را «بنیحرف» لقب داده بودند. آیتالله خامنهای و هاشمی رفسنجانی با خطبههای نماز جمعۀ تهران شناخته شدند که اقتضای آن ادبیات سیاسی است.
سید محمد خاتمی هیچگاه مانند پدر خود خطبۀ نماز جمعه نخواند اما واژگان تازه و ادبیات مدارا و آشتی را وارد فرهنگ سیاسی کرد و پس از او نوبت به محمود احمدینژاد رسید که اگر چه در دانشگاه علم و صنعت تدریس می کرد اما میانهای با نخبگان و طبقۀ الیت نداشت و با ادعای مبارزه با اشرافیگری با آنان هم سر ستیز داشت اما در حرف کم نمیآورد و با توده به آسانی ارتباط برقرار میکرد و قادر بود جماعت را به وجد و هیجان آورد و البته منحصر به کلمات هم نبود و نفت بالای 100 دلار و پول پاشی در سفرهای استانی هم در این امر یاری گر او بود.
حسن روحانی هم اهل خطابه بود تا جایی که گاه فراموش میکرد رییس جمهوری است و به خطیبان مجالس شبیهتر می شد منتها در حالت نشسته و سنتی متفاوت با خاتمی ایستاده با ادبیات مدرن؛ اما کیست که بتواند طعنههای گزندۀ او را فراموش کند که آخرین آنها در مناظره های انتخابات سرد 1400 بود که ادعای نامزدها در توجه به اینترنت را به سخره گرفت و گفت: «چقدر خوب شده این پهنای باند؟! » یعنی شما که مخالف بودید.
با توضیحات بالا بعید است که آقای رییسی همچنان بر طبل نفی «بانیان وضع موجود» بکوبد ضمن این که دولت روحانی در سالهای آخر از فضای 94 تا 96 کاملا دور و کاملا خودی و مطیع شده بود تا جایی که برخی معاونین وزرا هم با هماهنگی نصب شدند و صدای حامیان و مؤتلفان درآمد.
وزیر بهداشت او را وزیر بهداشت دولت رییسی بیش از دیگران ستوده و وزیر راه او حالا رییس سازمان انرژی اتمی است و معاون اول و وزیر خارجه او هم که میهمان رهبری در همین نشست بودند و وزیران دیگر نیز بعید است از دایرۀ نظام بیرون افتاده باشند.
با این وصف چنانچه آقای رییسی باز بر کنار گذاشتن بانیان وضع موجود از مناصب تأکید کند جای این پرسش هست که اگر منظور شخص حسن روحانی است چرا به مدیران میانی تسری میدهد و اگر نیست و همه را میگوید این دیگر نسبتی با ستایش رهبری از مقاومت در برابر فشار حداکثری ندارد.
رییس جمهوری در تازهترین سخنان البته باز هم به گذشته نقبی زد و این بار ساختن 300 هزار مسکن در سال به جای یک میلیون مسکن در سال را متوجه آنان دانست.
در این که مسکن به کالای لوکس صاحبان سرمایه بدل شده تردیدی نیست ولی فراموش نکردهایم در دولت اصلاحات که با وام و رهن میشد مالک مسکن و با اقساط اتومبیلدار شد باز میگفتند توسعه اقتصادی چه شد و چرا به فکر توسعه سیاسی هستید؟
این گفتار مطلقا در صدد دفاع از عملکرد دولت دوم روحانی نیست بلکه بر آن است تصریح کند بانیان وضع موجود را نمیتوان به یک دوره فروکاست یا اگر بدون درآمدهای نفتی، توانستند آب و نانی تأمین کنند یقهشان را گرفت و گفت پس ساخت مسکن چه شد چرا که عبدالناصر همتی توضیح داده کل درآمد نفتی در یک سال به زیر 10 میلیارد دلار رسیده بود و میتوان قیاس کرد با حالا که تنها در یک قلم قرار است 7 میلیارد دلار بلوکه شدۀ کرۀ جنوبی آزاد شود. اگرچه دوست دارند گشایشهای احتمالی را به حساب مالیات و نگاه به داخل و عضویت در پیمان شانگهای بگذارند نه داراییهای آزاد شده.
وضع موجود اگر خوب است همه مؤثر بودهاند و اگر بد است همه مقصر با کم و زیاد و تقلیل آن به دولت قبل با تکریم سران آن دولت در دیدار اخیر سازگار نیست.
با این اوصاف بعید نیست آقای رییسی تعبیر «بانیان وضع موجود» را اصلاح کند و اعلام «دستهای پشت پرده در گرانیها» را میتوان برساختۀ جدید دانست هر چند این یکی به مذاق خود اصولگرایان هم خوش ننشسته و اصطلاحا "نگرفته است".
کوتاه این که چون رییس جمهوری در ضیافت های افظار و در دیدارهای بعد از افول کرونا مدام باید صحبت کند سه گزینه دارد:
اول این که عین ادبیات رسمی را تکرار کند که موجب تلقی تنزل جایگاه او میشود و این که ابتکار و حتی اختیار ندارد و به سود او نیست و در حد یک کارگزار تنزل پیدا می کند حال آن که مطابق اصل 113 عالیترین مقام رسمی پس از مقام رهبری است.
دوم این که ادبیات خاص خود را که با چند تعبیر و به زحمت ایجاد کرده به کار برد و مشخصا بر انتقاد از «بانیان وضع موجود» اصرار ورزد و کاسه کوزهها را بر سر دولت روحانی بشکند. این روش اولا با سیاست رهبری که در سخنان اخیر آشکارتر بود نمی خواند. ثانیا روحانی را به واکنش وامیدارد و ثالثا تجربه نشان داده در نگاه مردمان عادی این تفکیک وجود ندارد و متوجه کلیت نظام میدانند. اشتباهی که در دی 96 هم برخی مرتکب شدند و روزنامه جمهوری اسلامی هشدار داد از شعار "مرگ بر روحانی" ذوق نکنید و دیدیم که ناگهان اعتراضات شکل دیگری گرفت و پیکان آن تنها متوجه دولت نماند و عیش اصولگرایان ملول از انتخابات بهار 96 در زمستان همان سال نپایید و منَغّص شد.
سوم این که تعبیرهای دیگری به کار برد. عجالتا سراغ مسکن رفته و با ادبیاتی که بیشتر مناسب جایگاه قبلی – ریاست قوۀ قضاییه – است با لحن تند گفت: «باید پاسخگو باشند.» حال آن که مردم از مسؤول کنونی پاسخ میخواهند و پاسخ خواهی از مسؤول قبلی تنها در محکمه میسر است.
مرحوم شریعتی میگفت: "خدایا تو چگونه زیستن را به من بیاموز. چگونه مردن را خود خواهم آموخت." حالا اگر یک حرکت در سیاست خارجی و توافق به کاهش نرخ ارز و افزایش درآمدهای نفت و گاز بینجامد و مردم هم منتفع و امیدوار شوند خود مردم بلدند چگونه خانه و اتومبیل جدید بخرند و طعنه زدن به قبلیها با کلمات رمز «بانیان وضع موجود» افاقه نمیکند و اگر هم وضع موجود بد است مردم، بانیان را متنوعتر از کدهای آقای رییسی میدانند.