عصر ایران؛ محسن ظهوری - روکشی از طلا. مزین شده به جواهرات، تزئین شده به گل و بتهها و خورشیدی بر بالایش. این، تخت طاووس است. همان که نادرشاه از هندوستان به ایران آورد؟ داستانش را در این قسمت از «ایران به روایت آثار» میبینید.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
در قسمت قبل منتشر شد:
ایران به روایت آثار؛ قسمت پنجاهم: بار عام تختجمشید
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
تختی که نادرشاه از حمله به گورکانیان در هند به دست آورد، همین تخت طاووس امروز نیست. از آن تخت، نقاشیهایی بهجا مانده؛ تختی مسقف با طاووسهایی بر بالایش که شاهجهان، پنجمین پادشاه گورکانی بر آن نشسته. داستان از بین رفتن آن تخت یکی دو تا هم نیست؛ عدهای گفتهاند پس از قتل نادرشاه، تخت را تکهتکه کردند و فروختند. برخی هم میگویند به دستور خود نادرشاه جواهرات این تخت را فروختند تا مخارج جنگهایش تأمین شود.
«جرج کرزن» بریتانیایی که در دوره قاجار به ایران آمده بود، نوشته که وقتی آقامحمدخان به خراسان لشگر کشید و شاهرخمیرزا نواده نادرشاه را به بند کشید، از او جواهرات نادری را طلب کرد و او هم باقیمانده تخت طاووس درهم شکسته را به او داد.
«اوژن فلاندن» روایت دیگری دارد. او میگوید آقامحمدخان قاجار این تخت را سالم به دست آورد اما تکهتکه کرد و فروخت تا خرج فتح ایران را به دست آورد.
در یک نقاشی در کاخ سلیمانیه کرج، آقامحمدخان نخستین شاه سلسله قاجار را روی تختی شبیه به تخت طاووس امروز در حال تاجگذاری میبینیم. اما میدانیم که این نقش در دورههای بعد از او یعنی فتحعلیشاه کشیده شده و به همین دلیل نمیتوان اعتباری برای تخیل نقاشش قائل بود.
در همین کاخ، نقشی هم از خود فتحعلیشاه کشیده شده که بر همان تخت نشسته؛ همان که ما امروز به تخت طاووس میشناسیم. تختی به سبک شاهان مشرق زمین تا روی آن چهارزانو بنشینند و به بالشهای رویش تکیه بدهند. همان تختی که به دستور همین شاه یعنی فتحعلیشاه ساخته شد؛ کسی که پس از قتل عمویش آقامحمدخان بر سر کار آمد و خزانه سلطنتیاش پر بود از جواهراتی که آقامحمدخان از سراسر ایران به دست آورده بود.
فتحعلیشاه عاشق بازگشت به دوره شکوه تختنشینی بود و میخواست همچون پادشاهان کهن مخصوصا شاهان ساسانی، با لباسهای فاخر بر تختهای چشمگیر بنشیند. پس به «محمدحسینخان اصفهانی» فرمانفرمای اصفهان دستور ساخت تختی سلطنتی داد.
ساخت این تخت یکسال طول کشید تا سرانجام فتحعلیشاه قاجار در نوروز ۱۱۸۱ خورشیدی روی آن نشست. تختی مستطیل شکل از چوب با روکشی از ورقه ضخیم طلا که روی آن تزئیات گل و بتهای میناکاری شده و با جواهرات مزین شده؛ ۴هزار و ۵۲۷ قطعه جواهر در این تخت به کار رفته: ۱۴۴۴ الماس، ۱۴۳۱ زمرد، ۸۵۵ یاقوت و ۷۹۷ لعل.
این تخت از قطعات مجزا درست شده که با پیچ و مهره به هم وصل شدهاند. برای بالا رفتن از آن، دو پله تعبیه شده که بر بخش عمودی آن دو اژدهای در هم پیچیده و بر بخش افقیاش نقشهای ترنج دیده میشود. دورتادور تخت هم ابیاتی در مدح شاهان به خط نستعلیق حک شده و پشتی تخت هم به شکل نیمترنجی است که از داخل با نقوش اسلیمی و گل و برگهای مرصع تزئین شده. در طرفین آن نقشبرجسته چهار پرنده نصب شده و بر بالایش قابی آینهای شکل است با خورشیدی الماسنشان در داخلش که پس از کوک کردن میچرخیده. همین هم باعث شد تا این تخت سلطنتی، تخت خورشید نام بگیرد و شعرا در وصفش شعرها بگویند:
«دو آفتاب کز آن تازه شد زمین و زمان
یکی به کاخ حمل شد، یکی به گاه کیان» / فتحعلیخان صبا
تخت خورشید تا سالها همین نام را داشت اما یک شب تغییر نام داد. شب زفاف فتحعلیشاه و همسر چهلودومش طاووس، که روی همین تخت برگزار شد و چون شاه راضی از تخت بیرون آمد نام آن را طاووس گذاشت. تختی که پس از مرگ خودش، به کار شاه بعدی نیامد.
محمدشاه که نقرس داشت و نمیتوانست چهار زانو بنشیند، دستور داد تا برایش صندلی مزینی بسازند و روی آن بنشیند، اما ناصرالدینشاه شیفته تخت طاووس شد. او دستور به مرمت تخت داد و زیاد کردن جواهرات آن. تخت بازسازی شد و پس از راهاندازی موزه سلطنتی در تالار سلام کاخ گلستان به دست خود ناصرالدینشاه که نخستین موزه ایران است، تخت را هم به آنجا بردند. شاه هر سال در آغاز نوروز روی آن مینشست تا منجم باشی تحویل سال را اعلام کند.
روز ۲۵ آبان ۱۲۷۰ به شاه خبر میدهند که بخشی از تخت آسیب دیده و جواهراتی از آن را دزدیدهاند. خشمگین میشود و دستور پیگیری میدهد. کامران میرزا پسرش همه را بازجویی میکند تا نهایتا دزد یک روز بعد پیدا میشود؛ «محمدعلی» نوجوان، سرایدار سردرِ باب همایون، که پس از شکنجه اعتراف میکند جواهرات را دزدیده. به دستور ناصرالدین شاه «محمدعلی» را در میدان ارک گردن میزنند.
پس از ناصرالدینشاه تخت همچنان در نوروز مورد استفاده بود تا آمدن رضا شاه که برای تاجگذاری خود تخت نادری را جای تخت طاووس انتخاب کرد. پس تختطاووس تا سالهای سال در تالار سلام کاخ گلستان ماند تا ۱۷ شهریور ۱۳۶۰ که آن را از کاخ بردند و تختی شبیه به آن را در کاخ گذاشتند. همان که مردم به هنگام بازدید از کاخ گلستان به تماشایش میروند تا زیباترین تخت به جامانده از پادشاهان دور را ببینند؛ غافل از آنکه تخت اصلی جای دیگری است؛ در خزانه جواهرات ملی، کنار مهمترین گنجینههای تاریخ ایران که از جواهر ساخته شدهاند و نیاز به امنیت بیشتری دارند.
مثل همیشه جالب بود و آموزنده. ای کاش فقط در خوانش متنها دقت شود، مثلاً بیت موجود در متن:
یکی به برج حُمَل شد، یکی به گاه کیان
برج حمل (فروردین) در نجوم قدیم خانه خورشید و سیارات است.
در عین حال باز هم ممنون