نوزادان برای تغذیه بازار سیاه در کنیا دزدیده میشوند.
تیم تحقیقاتی بیبیسی موسوم به "آفریقا آی" (چشم آفریقا) با نفوذ به شبکه دزدی و قاچاق کودکان در نایروبی پایتخت آفریقا به این مسئله پرداخته است. "آفریقا آی" در مورد مسایل خاص، تحقیقاتی اثرگذار و اساسی در سراسر آفریقا انجام میدهد. در این گزارش روند تحقیقاتی "آفریقا آی" و نفوذ آنها در طول یک سال به باندهای دزدی، قاچاق و فروش کودکان را میخوانید. داستانی که دزدیده شدن کودکان زنان ساکن خیابانهای نایروبی شروع شده و به قاچاق کودکان به بیمارستان دولتی ختم میشود. در این میان عوامل تیم تحقیقاتی- رسانهای نقش خریدار یا واسطه را بازی کرده و خود را به باندهای قاچاق و دزدی کودکان میرسانند.
به گزارش عصر ایران، پسر "ربهکا" اینک در جایی از دنیا 10 ساله شده است. شاید جایی در نایروبی پایتخت کنیا باشد، شاید هم در جای دیگری. ربهکا در اعماق قلبش احتمال مرگ فرزندش را هم میدهد. آخرین باری که ربهکا "لارنس جوسیه" فرزند اولش را دید، پسرک یک سال داشت. ربهکا 16 ساله بود و به دلیل استنشاق یک دستمال آغشته به ماده مخدر "جت فیول" در ساعت 2 نیمه شب یکی از شبهای ماه مارس سال 2011 چرت میزد.
او ماده مخدر "جت فیول" مصرف میکرد تا اعتماد به نفسش برای گدایی از غریبهها زیاد شود. در 15 سالگی مادر ربهکا دیگر قادر به پرداخت خرج مدرسه دخترش یا حمایت مالی از او نبود. بنابراین ربهکا درس را رها کرد و برای زندگی وارد خیابانها شد. مردی مسن به او وعده ازدواج داد اما در مقابل او باردار شد و مرد او را رها کرد. سال بعد "لارنس جوسیه" به دنیا آمد و ربهکا یک سال و چند ماه تا زمان بسته شدن چشمانش در ماه مارس سال 2011 او را بزرگ کرد و پس از آن فرزندش را ندید.
ربهکا هنوز در همان خیابانهای نایروبی زندگی میکند. او زنی کوچک با صورت استخوانی و موهایی کوتاه و بافته شده است. او الان سه دختر 8، 6 و 4 ساله دارد. این زن میگوید کوچکترین دخترش یک بار توسط مردی که در اطراف آنها ول میچرخید دزدیده شده است. آن مرد بعدها ادعا کرد که کودک که کمتر از یک سال داشته از او تقاضا کرده برایش یک نوشیدنی بخرد. ربهکا با یک خودرو مرد را تعقیب کرده و زنی را منتظر آن مرد دیده بود. او سرانجام دخترش را با خود برگرداند.
ربهکا و کوچکترین دخترش/ او میگوید باید مراقب باشید زیرا به محض اینکه خوابتان ببرد پولدارها بچهها را میدزند
یافتن داستانهای مشابه در خیابانهای محل زندگی ربهکا و در میان شهروندان ساکن خیابانهای نایروبی کار چندان سختی نیست.
پسر سه ساله "استر" در ماه آگوست (مرداد) سال 2018 ناپدید شد. او میگوید:"پس از گم شدن فرزندم دیگر روی خوشی را ندیدم". او گفت: تمام شهر ساحلی "مومباسای" کنیا (در حاشیه اقیانوس هند) را برای پیدا کردن بچهام زیر و رو کردم.
5 سال هم از ربوده شدن پسر دو ساله "کارول" در اواسط نیمه شب میگذرد. او میگوید که عاشق پسرش بوده است. وی گفت: اگر پسرش را بازگرداند، بچه دزدان را میبخشد.
زنان آسیبپذیر در نایروبی برای تغذیه بازار سیاه کودکان قربانی میشوند. گروه تحقیقاتی "آفریقا آی" (چشم آفریقا) طی یک بررسی طولانی و یک ساله به شواهدی از کودکان دزدیده شده از زنان بیخانمان و فروش آنها برای سودهای کلان دست یافته است. این گروه از قاچاق غیرقانونی کودکان در کلینیکهای خیابانی و سفارش یک بیمارستان بزرگ و اصلی دولت برای دزدیدن کودکان پرده برداشته است.
آنها در تلاش برای رسوایی سوء استفاده از موقعیتهای دولتی، برنامه خرید یک کودک رها شده از مقامات بیمارستان را ترتیب دادند. این مقام بیمارستان از مدارک قانونی حضانت یک نوزاد پسر 14 روزه قبل از فروش بچه به تیم تحقیقاتی استفاده کرد.
کودکربایان از فرصتطلبان قشرهای آسیبپذیر تا مجرمان سازمان یافته تشکیل شدهاند و اغلب هر دو قشر با هم کار میکنند. در میان این فرصتطلبان زنانی مانند "آنیتا" به عنوان یک بیخانمان الکلی و معتاد با سرقت کودکانی مانند فرزند ربهکا درآمد کسب میکنند. هدف مادرانی هستند که نوزادانی زیر 3 سال دارند.
گروه تحقیقاتی-رسانهای چشم آفریقا از طریق یکی از دوستان آنیتا با او آشنا شد. این دوست آنیتا تمایلی به اعلام نام خود ندارد. این فرد که خواسته تا او را در این گزارش "اِما" بنامند در این باره گفت: آنیتا شیوههای مختلفی برای ربودن کودکان دارد.
اِما افزود: آنیتا گاهی با مادران صحبت میکند تا بداند در چه حالی هستند و آیا به موقعیت خود آگاهند. گاهی او به مادران مواد مخدر یا قرص خواب میدهد و گاهی با کودکان بازی میکند.
"اِما" به افشای زنی که به سرقت نوزادان مادران خیابانی میپرداخت، کمک کرد
فرد آفریقایی (از عوامل تیم تحقیقاتی) که خود را یک خریدار کودک نشان میداد در "پاپ" (میخانه) در مرکز نایروبی جلسهای را با آنیتا برگزار کرد.
آنیتا در این باره گفت که از سوی رئیسش برای دزدیدن کودکان بیشتر تحت فشار است و ماجرای دزدی آخرش را تعریف کرد.
او گفت: یک مادر خیابانی گیج و منگ جدید که هشیار نبود، به بودن من در کنار فرزندش اعتماد کرد. با همین شیوه من یک کودک جدید داشتم.
آنیتا گفت که رئیسش یک تاجر زن محلی است که کودکان دزدیده شده را از مجرمان کوچه خیابانی میخرد و آنها را در قبال سودهای کلان میفروشد.
او گفت برخی از مشتریان "زنانی عقیم هستند که کودکان را برای فرزند خواندگی میخواهند" اما "برخی کودکان را قربانی میکنند".
وی افزود: "بله، آنها برای قربانی شدن، مصرف میشوند. برخی از این کودکان از خیابانها ناپدید شده و دیگر هرگز پیدا نمیشوند.
این نکته سیاه همان چیزی بود که "اِما" کمی قبل به تیم تحقیقاتی اعلام کرده بود. آنیتا در این باره گفت: "برخی از خریداران بچهها را برای نوعی آئین و تشریفات مذهبی میخرند".
در واقع زمانی که آنیتا یک کودک را میفروشد، کمی از سرنوشت او میداند. او گفت: یک نوزاد دختر را حدود 50 هزار شلینگ کنیا (350 پوند – حدود 460 دلار) و یک نوزاد پسر را 80 هزار شیلینگ (550 پوند- 725 دلار) به رئیسش میفروشد. این مبلغ تقریبا نرخ رفت و آمد در نایروبی برای سرقت از یک زن ساکن خیابان است.
اِما در این باره گفت: زن تاجر هرگز در مورد کاری که با کودکان میکند، حرفی نزده است.
اِما گفت: من از آنیتا پرسیدم این زن با بچهها چه میکند و او به من گفت که اهمیتی به این موضوع نمیدهد که رئیس کودکان را به مراسم جادوگری میبرد یا کار دیگری میکند. تا زمانی که پول داشته باشد سوالی نمیپرسم.
کمی بعد از اولین جلسه با تیم تحقیقاتی آنیتا برای هماهنگی زمان جلسه دوم زنگ زد. زمانی که پیش او رسیدیم او با دختر بچهای 5 ماهه که دقایقی قبل دزدیده بود، در انتظارمان بود. او در این کودک ربایی بار دیگر اعتماد مادر را جلب کرد.
آنیتا افزود: مادرش یک ثانیه بچه را به من داد و من با بچه فرار کردم.
آنیتا گفت که دختر بچه مشتریای دارد که حاضر است برایش 50 هزار شلینگ پرداخت کند. اما عامل تیم تحقیقاتی اظهار کرد که مشتریای را میشناسد که حاضر است برای بچه 80 هزار شلینگ پول دهد.
آنیتا گفت: خوب است. بیایید فردا معامله کنیم.
آنیتا یک کودک 5 ماهه را با قیمت 80 هزار شیلینگ کنیا به ما پیشنهاد داد
تیم تحقیقاتی و آنیتا قراری را برای ساعت 5 بعد از ظهر روز بعد گذاشتند. از آنجا که جان کودک در خطر بود تیم تحقیقاتی ماجرای قرار را برای دستگیری آنیتا و نجات جان کودک به پلیس گزارش داد. احتمالا این آخرین فرصت برای نجات جان دختر بچه بود.
اما آنیتا هرگز بر سر این قرار حاضر نشد. با پیگیریهای بعدی آنیتا ردیابی شد و گفت پیشنهاد دهنده بهتری برای کودک یافته و از پول آن برای ساختن یک خانه حلبی دو اتاقه در محله فقیرنشین شهر استفاده کرده است. پرونده پلیس در مورد آنیتا همچنان باز است.
نه بررسی ملی و نه گزارش دولتی در مورد قاچاق گسترده کودکان در کنیا دیده نشده است. نهادهایی که مسئولیت پیدا کردن کودکان گمشده و ردیابی بازارهای سیاه را بر عهده دارند با کمبود بودجه، نیرو و امکانات مواجه هستند.
"کودک گمشده کنیا" یکی از معدود موسسات امن برای مادرانی است که فرزند خود را از گم کردهاند.
"ماریانا مویندو" رئیس این سازمان مردم نهاد در 4 سال فعالیتش روی 600 پرونده کار کرده است.
مویندو در این باره گفت: این موضوع مسئله بزرگی در کنیا است که کمتر گزارش شده است. در برنامههای رفاه اجتماعی کنیا هیچ اقدامی برای چنین مشکلی در نظر گرفته نشده است.
یکی از دلایل این موضوع این است که قربانیان چنین مشکلی زنان آسیبپذیر و بیصدایی مانند ربهکا هستند و منابع یا سرمایه اجتماعی برای جلب توجه رسانهها یا اقدامات لازم را ندارند.
رئیس این سازمان مردم نهاد افزود: گزارش نادرست ارتباط مستقیمی با وضعیت اقتصادی قربانیان دارد. آنها فاقد منابع، شبکه و اطلاعات هستند تا بتوانند به جایی رفته و بگویند:" هی، آیا کسی پیگیر فرزند گمشده من هست؟"
مویندو گفت: نیروی پیشبرنده بازار سیاه کودکان در کنیا ننگ فرهنگی همیشگی پیرامون ناباروری است. ناباروری یک زن در فرهنگ ازدواج آفریقا چیز خوبی نیست و انتظار میرود شما یک فرزند داشته باشید که باید پسر باشد. اگر شما به عنوان یک زن چنین فرزندی نداشته باشید، از خانه بیرونتان میکنند. در آن موقع چه میکنید؟ یک کودک میدزدید.
یک کودک در منطقه "کایول" نایروبی که قاچاق کودک در آن رونق دارد/ عکس:GETTY
زنی در این شرایط به احتمال زیاد قاچاقچیای مانند رئیس آنیتا ملاقات میکند تا از افراد ضعیفتری مانند آنیتا برای دزدی کودکان زنان ساکن خیابانها استفاده کند. ممکن است این زن با فردی در بیمارستان ارتباط گیرد.
براساس گزارش تیم تحقیقاتی این گزارش، عوامل حلقههای قاچاق کودک در بزرگترین بیمارستان دولتی نایروبی فعالند.
تیم تحقیقاتی از طریق منابع خود به "فِرد لپاران" یک مددکار بالینی در بیمارستان "ماما لوسی کیباکی" مراجعه کردند. وظیفه لپاران حفاظت و حمایت از کودکان متولد شده آسیبپذیر در بیمارستان است. اما منابعِ گزارش اعلام کردند که او مستقیما در قاچاق کودکان دست داشته است.
منابع تحقیقاتی پس از ملاقات به لپاران گفتند زنی را میشناسند که پس از ناامیدی از بارداری، قصد خرید یک بچه را دارد.
لپاران نیز گفت که یک نوزاد پسر در بیمارستان دارد که دو هفته قبل رها شده و والدینش هرگز بازنگشتهاند.
براساس منابع گزارش، این اولین باری نیست که لپاران قصد فروش یک بچه را داشته است.
لپاران در جلسه با منایع گزارش گفت: آخرین مورد او را ترسانده است. او افزود: فرض کنید من این کار را انجام میدهم، اما باید برنامهای بچینم که بعدها مشکلی پیش نیاد.
کودکان رها شده ماننده آن نوزاد پسر که لپاران به مشتری نفوذیاش پیشنهاد میکند باید به "خانه دولتی کودک" بروند و در اختیار خانوادههای متقاضی فرزندی قرار گیرند که از قبل بررسی شده و رفاه مالی دارند. زمانی که این کودکان از سوی افرادی مانند لپاران فروخته میشوند، هیچ کس از سرنوشت کودکان خبردار نخواهد شد.
در این میان زنی به نام "رز" نقش مشتری نفوذی تیم تحقیقاتی را بازی میکند. او گزارشگر مخفی تیم تحقیقاتی "چشم آفریقا" است که در دفتری نزدیک بیمارستان لپاران را ملاقات میکند.
لپاران در مورد وضعیت رز چند سوال مقدماتی میپرسد. رز میگوید متاهل است و به دلیل باردار نشدن از سوی خانواده شوهرش تحت فشار قرار دارد.
لپاران از او پرسید که آیا برای فرزندخواندگی اقدام کرده است. رز نیز از پیچیدگی مراحل فرزندخواندگی میگوید.
لپاران موافق این موضوع است. قیمت پیشنهادی لپاران: 300 هزار شیلینگ کنیا یا معادل 2 هزار پوند برای کودک است.
او با اشاره به رز و منبع اطلاعاتی تیم گزارش گفت: اگر این معامله انجام شود فقط ما سه نفر از آن باخبر خواهیم ماند. مسئله من اعتماد به اشخاص است. این مسئله بسیار پر ریسک است و من نگران آن هست.
"فِرِد لپاران" مسئول بخش حمایت از کودکان آسیبپذیر قبول کرد در ازاری 300 هزار شلینگ کنیایی یک بچه را از بیمارستان برای تیم تحقیقاتی- رسانهای بدزد
او در نهایت گفت برای این معامله با مشتریان و واسطه در تماس خواهد بود.
انتخاب یک زن آسیبپذیر در نایروبی
بین کودکربایانی مانند آنیتا یا مقامات فاسدی مانند لپاران، لایه دیگری از تجارت قاچاق کودک در زاغههای نایروبی وجود دارد. در این مناطق کلینیکهای غیرقانونی با اتاق های زایمان برای مادران منتظر. این کلینیکهای موقتی مکانی شناخته شده برای تجارت بازار سیاه کودکان است.
تیم تحقیقاتی با همکاری "جودیت کانایتا" به عنوان یک خبرنگار محلی از رادیو "گتو" به یکی از این کلینیکها در محله "کایول" که محل زندگی هزاران نفر از فقرای نتاروبی نزدیک شد. به گفته کانیتا تجارت کودک در کایول رونق گرفته است.
کلینیک مورد نظر توسط "مری ائوما" اداره میشود. او گفته که قبلا در چند بمارستان بزرگ نایروبی پرستار بوده است. کانایتا در این میان نقش یک مشتری را بازی کرد. در داخل اینکلینیک خیابانی دو زن در حال زایمان بودند.
آئوما با نشان دادن یکی از زنان منتظر در کلینیک گفت: او هشت و ماهو نیمه باردار است و تقریبا آماده زایمان. او پیشنهاد داد کودک متولد نشده را به قیمت 45 هزار شلینگ کنیا یا 315 پوند به کانایتا بفروشد.
به نظر نمیرسید آئوما نگرانی در مورد رفاه مادر بچه یا سلامت او پس از زایمان داشته باشد. او گفت: زن باردار پس از گرفتن پولش خواهد رفت. ما این شرط را واضح اعلام کردیم و آنها هرگز برنخواهند گشت.
"مری ائوما" در مورد فروش کودک در کلینیک خیابانیاش صحبت میکند
زن در کلینیک که در مورد فروش فرزند متولد نشده او صحبت شد،"اداما" نام داشت.
"آداما" بیپول بود. مانند ربهکا او نیز از سوی مردی که رهایش کرده بود باردار شده بود. با بارداری اش دیگر قادر به جابهجایی کیسههای سنگین سیمان در کارگاه ساختمانی نبود و به همین دلیل کارش را نیز از دست داده بود. به مدت سه ماه صاحبخانه به او لطف کرد و پس از آن بیرونش کرده بود.
پس از آن اداما تصمیم به فروش کودکش گرفت. آئوما از معامله 45 هزار شلینگی تنها 10 هزارتای آن (70 پوند) را به آداما می داد.
اداما بعدها در یک مصاحبه در روستایش گفت: جایش کثیف بود. لگن نداشتو تختخوابش آلوده بود. اما من ناامید بودم و چارهای نداشتم.
او گفت که از اولین لحظه ورودش به کلینیک، آئوما بدون توضیح و هشدار و با دادن قرصهایی او را برای فروش کودک وسوسه کرد. ائوما مشتری داشت و مشتاق فروش کودک بود.
اما تولد فرزند چندان روان نبود. بچه در قفسه سینه مشکل داشت و آئوما به آداما گفت که نوزاد را به بیمارستان "ماما لوسی" ببرد. پس از دو هفته آداما با کودک ترخیص شد. او به مدیر کلینیک خیابانی و مدیر به عوامل نفوذی ما پیام داد.
آئوما نوشت: بسته جدید به دنیا آمد. 45 هزارتا.
کلینیکهای غیرقانونی خیابانی در محلات فقیر نشین مانند "کایول" فعالیت میکنند
در کلینیک، آداما به ائوما و دستیارش پیوست. آنها گفتند که بچه خوب به نطر میرید و اگر مشتری آن را بخواهد، میتواند فورا او را تحویل بگیرد.
اداما برای فروش فرزندش انتخاب دردناکی داشت و در آن لحظات در حال تجدید نظر بود.
او بعدها گفت: من نمیخواستم فرزندم را به کسی که قادر به مراقبت از او نیست یا برای کارهای دیگری از او استفاده میکند بفروشم.
بنابراین آدما آن رو کلینیک را ترک کرد و پسربچهاش را با خود برد. او در مقابل بچه را به خانه مرکز حفاظت از کودکان در بیمارستان دولتی سپرد و زندگی بهتری برای او امیدوار بود. او هرکز پولی را که لازم داشت را به دست نیاورد. او اینک دور از نایوبی زندگی می کند و مرتب خواب فرزندش را میبیند.
او در این باره گفت: از اینکه فرزندم را به دولت سپردهام آرامم و میدانم جای او امن است.