صفحه نخست

عصرايران دو

فیلم

ورزشی

بین الملل

فرهنگ و هنر

علم و دانش

گوناگون

صفحات داخلی

کد خبر ۸۸۶۶۲۱
تاریخ انتشار: ۱۵:۵۳ - ۲۶ فروردين ۱۴۰۲ - 15 April 2023
واژه‌خانۀ عصر ایران

«نیروهای اجتماعی» یعنی چه؟

نیروهای اجتماعی در واقع نیروهای خارج از دولت هستند و می‌کوشند سیاست‌گذاری‌ها و عملکرد دولت را با منافع و علائق خودشان سازگار کنند.

عصر ایران - مفهوم «نیروهای اجتماعی» (Social Forces) در جامعه‌شناسی، علوم سیاسی و جامعه‌شناسی سیاسی کاربرد زیادی دارد و دانشمندان این رشته‌های علوم انسانی، بعضا از این مفهوم زیاد استفاده می‌کنند.

نیروهای اجتماعی در حقیقت یک مفهوم سیاسی یا به بیان دقیق‌تر یک مفهوم اجتماعی-سیاسی است. اما این واژه دقیقا بر چه چیزی دلالت دارد؟

در جامعه‌شناسی سیاسی، که محل تلاقی جامعه‌شناسی و علوم سیاسی است، دو حوزۀ "جامعه" و "دولت" از یکدیگر تفکیک می‌شوند. منظور از دولت نیز نظام سیاسی است.

نیروهای اجتماعی در واقع نیروهایی هستند که خارج از دولت قرار دارند و می‌کوشند سیاست‌گذاری‌ها و عملکرد دولت را با منافع و علائق خودشان سازگار کنند. آن‌ها بر دولت تاثیر می‌گذارند و همچنین از دولت تاثیر می‌پذیرند.

مطابق تعریف جامعه‌شناسان سیاسی، نیروهای اجتماعی در سه سطح "پایه"، "حرکت" و "نفوذ" از یکدیگر قابل تفکیک‌اند.

طبقات و اقشار، سطح "پایۀ" نیروهای اجتماعی محسوب می‌شوند. مثلا طبقۀ کارگر یا قشر زنان. جنبش‌های اجتماعی نیز سطح "حرکت" نیروهای اجتماعی را شکل می‌دهند. مثلا جنبش کارگران یا جنبش زنان. احزاب سیاسی و تشکل‌های مدنی نیز سطح "نفوذ" نیروهای اجتماعی قلمداد می‌شوند. مثلا احزب کارگری یا تشکل‌های مربوط به حقوق زنان.

به عنوان مثالی دیگر، طبقۀ متوسط جدید فی‌نفسه یک نیروی اجتماعی در سطح پایه است. جنبش دانشجویی، سطح حرکت این نیروی اجتماعی است. احزاب مدافع منافع طبقۀ متوسط نیز، که غالبا احزاب لیبرال‌ و دموکرات چنین نقشی را ایفا می‌کنند، سطح نفوذ این نیروی اجتماعی را تشکیل می‌دهند.

اگر یک حزب کارگری یا یک حزب لیبرال وارد دولت شود، طبقۀ کارگر و طبقۀ متوسط جدید موفق شده‌اند نمایندگان سیاسی خودشان را وارد "دولت" کنند. در این صورت این طبقات بخشی از دولت شده‌اند و دیگر یک نیروی اجتماعی صرف، که دولت را تحت فشار قرار می‌دهد، به شمار نمی‌روند.

کارل مارکس که معتقد بود دولت در جوامع سرمایه‌داری چیزی نیست جز "کمیتۀ اجرایی بورژوازی"، در واقع ادعایش این بود که طبقۀ کارگر در این جوامع هیچ وقت نمی‌تواند بخشی از دولت باشد. بنابراین او انقلاب علیه دولت سرمایه‌داری را به کارگران توصیه می‌کرد.

اما وقتی که از دل طبقۀ کارگر، جنبش کارگران بیرون آمد و سپس احزاب مدافع منافع کارگران شکل گرفتند و این احزاب موفق به کسب تمام یا بخشی از قدرت سیاسی شدند، در واقع کارگران به عنوان یک نیروی اجتماعی، دیگر دلیلی برای انقلاب نمی‌دیدند؛ چراکه این نیروی اجتماعی قدرت عمل سیاسی (یعنی قانونگذاری و توزیع منافع) را بدست آورده بود.

و یا در ایران دو دهۀ اخیر، طبقۀ متوسط جدید با جنبش‌ها و تشکل‌ها و احزاب سیاسی خودش، در دوران ریاست جمهوری خاتمی و روحانی، نمایندگان سیاسی خودش را در دولت داشت و رفتارها و شعارهایش رادیکال نبود. اما در شرایط فعلی که نمایندگان سیاسی‌اش در دولت حضور ندارند، رفتارها و شعارهای سیاسی‌اش رادیکال شده است.

تفاوت اعتراضات دی ماه 1396 و آبان 1398 با اعتراضات سال 1401، عمدتا در مشارکت پررنگ‌تر طبقۀ متوسط جدید در اعتراضات اخیر بوده است و دلیل این تفاوت، چیزی جز این نبوده که طبقۀ متوسط جدید که مهم‌ترین نیروی اجتماعی موثر در شکل‌گیری دولت خاتمی و دولت روحانی بود، طبیعتا در آن دوران تمایلی نداشت که علیه دولتی به خیابان بیاید که با رای خودش سر کار آمده بود.

در بین تشکل‌های مربوط به طبقۀ متوسط جدید در ایران، می‌توان به حزب "جبهۀ مشارکت ایران اسلامی" و یا انجمن صنفی روزنامه‌نگاران اشاره کرد. انجمن صنفی روزنامه‌نگاران، ذاتا متعلق به "سطح نفوذ" طبقۀ متوسط جدید بود. یعنی مدافع منافع قشر مهمی از طبقۀ متوسط جدید (روزنامه‌نگاران) در برابر دولت بود و در این راستا، دولت را حتی‌المقدور به شکلی مدنی تحت فشار قرار می‌داد. در واقع رسانه‌ها، اگر متعلق به حکومت نباشند، بخشی از نیروهای اجتماعی‌اند. بنابراین طبیعی است که مطالبات مردم را پیش روی حکومت بگذارند و به عبارت دیگر، صدای مردم باشند.

اما حزب مشارکت تا وقتی که منحل نشده بود، بخشی از دولت (به معنای نظام سیاسی) بود؛ چراکه اگرچه از قوۀ مجریه خارج شد، ولی نمایندگانی معدود در مجلس شورای اسلامی داشت.

حزب کارگر بریتانیا نیز در دورانی که کابینه را در اختیار نداشته، همچنان با نمایندگان پرشمارش در پارلمان، بخشی از نظام سیاسی بریتانیا بوده است. بنابراین این حزب، دست کم در صد سال اخیر، همیشه نمایندۀ سیاسی کارگران بریتانیا بوده و هیچ وقت به یک حزب سیاسی خارج از ساختار نظام سیاسی بدل نشده است.

اما دوره‌های زیادی را در تاریخ اروپای غربی در قرن بیستم می‌توان نشان داد که احزاب سبز به عنوان احزابی خارج از قوای مجریه و مقننه فعالیت می‌کردند و صرفا سطح سوم (سطح نفوذ) یک نیروی اجتماعی (یعنی مردمِ زیست‌محیط‌گرا) را تشکیل می‌دادند.

همچنین قشر زنان که در قالب جنبش‌ زنان در بسیاری از کشورهای دنیا نقش موثری در اصلاح سیاست‌گذاری‌ها داشته، تقریبا در هیچ کشوری یک حزب سیاسی خاصِ خودش ایجاد نکرده است. بنابراین زنان به عنوان یک نیروی "پایه"، جنبش‌های زنان به عنوان یک نیروی "حرکت" را ایجاد کرده‌اند و در سطح سوم نیروهای اجتماعی (یعنی سطح "نفوذ") به تشکل‌های مدنی اکتفا کرده‌اند و به سراغ تاسیس یک حزب سیاسی نرفته‌اند.

در واقع جنبش‌های کارگری به احزاب کارگری منتهی شده‌اند اما جنبش‌های زنان به تاسیس "احزاب زنان" نینجامیده‌اند. همچنین جنبش‌های دانشجویی نیز به تاسیس "احزاب دانشجویی" منتهی نشده‌اند. علت این امر احتمالا این است که احزاب غالبا سرشت طبقاتی دارند و اقشار (زنان، دانشجویان، کارمندان) از آنجا که نهایتا در دل یک طبقۀ اجتماعی قرار دارند، در صورت تمایل به شرکت در انتخابات، به احزاب سیاسی همان طبقه رای می‌دهند.

اقشار معمولا تشکل‌های مدنی خودشان را دارند و به این صورت بر دولت اعمال "نفوذ" می‌کنند. اعتراضاتشان نیز در قالب جنبش‌های اجتماعی (جنبش زنان، جنبش دانشجویان) و اعتراضات صنفی (معلمان و رانندگان و خلبانان و...) متجلی می‌شود.

به عبارت دیگر برخی از نیروهای اجتماعی، به دلیل ماهیت‌شان، به سراغ تاسیس حزب سیاسی یا تسخیر قوۀ مجریه نمی‌روند. اگرچه از طریق طبقه‌ای که در دل آن قرار دارند، کم‌وبیش نمایندگان مدافع منافع و علائق خودشان را در احزاب راه‌یافته به پارلمان‌ها و یا احزاب تشکیل‌دهندۀ قوۀ مجریه دارند.

به عنوان جمع‌بندی باید گفت که در هر جامعه‌ای، گروه‌های مختلفی از مردم، که یک قشر (زنان) یا طبقه (کارگران) محسوب می‌شوند، ممکن است جنبش‌هایی اجتماعی پدید آورند و فراتر از آن، تشکل‌هایی ایجاد کنند برای اعمال نفوذ بر دولت (نظام سیاسی) در راستای تحقق مطالبات‌شان. این تشکل‌ها بعضا حزب سیاسی‌اند و به درون نظام سیاسی راه می‌یابند و در این صورت، نمایندۀ سیاسی آن نیروی اجتماعی خاص در ساختار دولت محسوب می‌شوند.

در هر صورت، چه تشکل‌های مدنی بیرون از نظام سیاسی و چه احزاب راه‌یافته به نظام سیاسی، مدافع منافع نیروهای اجتماعی پدیدآورنده‌شان هستند. این روند، بیانگر نحوۀ فعالیت و اثرگذاری سیاسیِ نیروهای اجتماعی است.  

در زبان فارسی، بهترین کتاب برای فهم نیروهای اجتماعی، کتاب "جامعه‌شناسی سیاسی" دکتر حسین بشیریه است، با عنوان فرعیِ "نقش نیروهای اجتماعی در زندگی سیاسی".       

 

ارسال به تلگرام
تعداد کاراکترهای مجاز:1200