از خانه باجناق که برگشتیم تا دیر وقت خوابم نبرد. مهرداد مرا مثل یک توپ، شوت کرده بود به یک دنیای ناشناخته و عجیب. نمی دانم کی خوابم برد ولی از یک طرف وسوسه سود زیاد رهایم نمی کرد و از طرف دیگر می ترسیدم همین پس انداز اندکم را نیز به باد بدهم.
بعد از ظهر، از اداره مستقیم رفتر مغازه مهرداد. شاگردش به استقبالم آمد و خوش آمد گفت. به جای نگاه کردن به کیف ها، چشم چرخاندم تا مهرداد را ببینم. پشت میز نشسته بود و سرش توی گوشی بود. آرام به سمتش رفتم و با تغییر صدا گفتم: ببخشید! بیت کوین چند شده؟!
مهرداد سرش را بالا آورد، تا مرا دید از جا برخاست و با لبخندی به سمتم آمد: سلام علی داداش! فکر نمی کردم بیای... و صفحه گوشی را به سمتم گرفت و گفت: اتفاقاً داشتم جدول قیمت ها رو می دیدم، از 30 هزار دلار هم رد شد.
من که احساس عقب ماندگی از قافله بهم دست داده بود روی صندلی نشستم و گفتم: خب! الوعد وفا. اومدم که منم راه بندازی.
- ای به چشم! کی بهتر از باجناق؟ البته باجناق که فامیل نمی شه ولی من تو رو مثل برادر می دونم داش علی.
- مخلصم! ولی به قول معروف از تعارف کم کن و بر مبلغ افزا. بگو چه کنم من؟ انگار این لامصب بیت کوین مثل موشک داره می ره بالا.
- نگران نباش! بالا می ره ، پایین هم میاد.
- پایین هم میاد مگه؟!
- پس چی؟ فکر کردی همش سوده؟ من خودم کم ضرر نکردم ولی در کل تو سودم چون رفته رفته فوت و فنش رو یاد گرفتم.
- من که سر در نمیارم ولی از دیشب یه سوالی ذهنمو بد جور درگیر کرده مهرداد جان؟
- بفرما داش علی؟
- گفتی هر بیت کوین شده 30 هزار دلار. به پول امروز من باید 750 میلیون بدم یه بیت کوین بخرم. خب! راستش من فقط 100 میلیون دارم و تا بخوام به 750 میلیون تومان برسم بیت کوین رفته بالای یک میلیارد.
مهرداد در حالی که از داخل فلاسک، برایم چایی می ریخت، خندید و گفت: نگران نباش! همون طور که همه ارزها واحد خرد دارن، بیت کوین هم داره. مثلاً هر دلار، 100 سنت هست و هر بیت کوین هم 100 میلیون "ساتوشی".
- ساتوشی؟! این همون خالق گم شده بیت کوین نیست؟!
- بله! خودشه و به احترامش واحد خرد بیت کوین رو به اسمش نامگذاری کردن. حالا شما می تونی به هر اندازه که پول داری درصدی از بیت کوین یا همون ساتوشی بخری. تازه! می تونی ارزهای دیگه هم بخری که خیلی ارزون ترن و اکثراً در حد یک یا چند دلار و حتی کمتر از یک دلار قیمت دارن.
- یعنی چند سنت؟
- بله و اتفاقاً توصیه من اینه که همه پولت رو بیت کوین نخری بلکه یه سبد ارزی برای خودت درست کنی و توش 4 - 3 تا ارز داشته باشی.
- چه ارزهایی؟
- حتماً توی سبدت بیت کوین داشته باش. مثلاً 50 - 40 میلیونش رو "بیت کوین" بخر. بقیه اش هم "اتریوم" بگیر و "پولکادات" و یه ارز دیگر که باید ببینم کدومش آینده دار تره.
"سبد ارزی" خیلی بهم چسبید، با لبخند به مهرداد گفتم: نمردیم و صاحب سبد ارزی هم شدیم!
مهرداد که عادت داشت چایی اش را توی نعلبکی بخورد، آن را هورتی سر کشید و گفت: هر که با ما بپره، سبدهای بهتری هم گیرش میاد.
و هر دو خندیدیم.
- خب حالا از کجا بخرم؟!
- از صرافی ها ؛ البته نه این صرافی هایی که توی خیابون فردوسی هستن. بلکه یه سری صرافی هستن که کار ارز دیجیتال می کنن. اسم و آدرساشون رو بهت می دم.
من که حال و حوصله این کارها رو نداشتم به مهرداد گفتم: می شه بهت پول بدم تو برام بخری؟
- باشه! این بار برات خرید می کنم ولی از دفعه بعد خودت باید بخری. من می خوام ماهیگیری بهت یاد بدم داش علی.
تشکر کردم و گفتم: حالا این پول های دیجیتال ما رو کی می دی؟ سبد بیارم یا توی یکی از همین کیف های مغازه می ریزی؟!
مهرداد به مشتری تازه وارد خوش آمد گفت و با اشاره سر به شاگردش گفت که او را راهنمایی کند و بعد رو کرد به من و پاسخ داد: کیف که قابلت رو نداره، هر کدوم رو می خوای بردار. اما پول دیجیتال توی یک کیف الکترونیکی است که بهش می گن "ولت". همون طور که تو یک آدرس ایمیل داری که با پسورد می تونی واردش بشی، برای نگهداری ارزهای دیجیتالت هم یک فضا در اینترنت بهت داده میشه که رمزش رو خودت داری و پولات رو اونجا نگه می داری و هر وقت هم خواستی می تونی از همون جا منتقل کنی یا پول های جدیدی به "ولت" ات اضافه کنی. فقط باید مواظب باشی که پسوردت رو گم نکنی چون اگه گم کنی همه پولت از بین می ره و مثل رمز حساب بانکی نیست که با کارت ملی بری بانک و دوباره پسورد بگیری.
با نگرانی گفتم: اتفاقاً من خیلی حواس پرتم و می ترسم پسوردم رو گم کنم.
- اولاً که باید اونو چند جای امن بنویسی و نگه داری. ثانیاً وقتی "ولت" می گیری، یه سری کلمه هم بهت می ده که اونا رو هم باید جایی بنویسی و نگه داری تا اگه رمزت رو گم کردی، اون کلمات رو بزنی تو سیستم و رمزت رو بازیابی کنی. اینم بگم که تا حالا چند میلیون بیت کوین گم شده و هیچ وقت هم پیدا نشدن. درست مثل این هست که یه قطره آب بیفته تو اقیانوس؛ می تونی پیداش کنی؟
در حالی که فکر می کردم پسورد و کلمات ولت را کجا نگهداری کنم به مهرداد گفتم: شماره حسابت رو بده تا 100 بزنم به حسابت برام سبد ارزی جفت و جور کنی.
و مهرداد کاغذی از توی کشوی میزش درآورد و گفت: هم شماره حساب می دم، هم رسید. به قول آقا جون، یک ریال هم از کسی می گیری یا می دی خط و امضا رد و بدل کن... و در حالی که می نوشت "بسمه تعالی" پرسید: گفتی 100 میلیون تومان؟!
ادامه دارد ...
منبع: سایت آسان بیت کوین