عباس عبدی، تحلیلگر مسائل سیاسی و اجتماعی در یادداشتی در روزنامه اعتماد با اشاره به سخنان اخیر رئیسجمهوری نوشت: جملات آقای روحانی درباره مسوولیت امور را با هم مرور کنیم. «آدرس لعن و نفرین مردم باید کاخ سفید و واشنگتن دیسی باشد. آدرس صحیح تمام جنایت و فشار بر مردم عزیز ایران واشنگتن دیسی و کاخ سفید است. آنهایی که داخل این ساختمان هستند، این همه جنایات علیه ملت ایران روا داشتند. مردم باید در این سالها زندگی راحتتر و آسانتری میداشتند، میبایست دلار به قیمت معقول بود، اجناس، قیمت معقول داشت؛ همه این جنایتها بر گردن کاخ سفید است. جمهوری اسلامی ایران هیچ کوتاهی نکرده و بر سر قول خود مانده است و این را دنیا میگوید.»
متاسفانه این اظهارات نیز مثل بیشتر سخنان دیگر تحت تأثیر پاسخهای غیر جدی یا حتی استهزاآمیز قرار گرفت و چنان که باید و شاید نقد و ارزیابی نشد. واقعیت این است که گزاره مزبور در ظاهر درست است ولی از دو جهت کامل نیست.
اول اینکه همه مشکلات مربوط به کاخ سفید نیست. بخش جدی و ماندگار مشکلات ریشه در داخل و عملکرد درونی خودمان دارد. این بخش را میتوان به دو زیربخش تقسیم کرد. یک زیربخش آن ساختاری است و زیربخش دیگر دقیقا مربوط به عملکرد مسوولان در اتخاذ سیاستها، در اجرای ناقص آنها، در انتخاب مدیران و مجریان فاقد صلاحیت و... است. زیربخش ساختاری همان مواردی است که از چند دهه پیش بوده و در مقاطعی تشدید یا تضعیف شده است. در هر حال وظیفه مدیریت اجرایی دولت اصلاح این ساختارها است و در این باره باید خیلی صریح و شفاف توضیح داد و عمل نمود.
مسوولیت زیربخش اجرای ناقص و مدیران ناکارآمد، طبعا بهطور مستقیم متوجه مدیریت اجرایی حکومت است. خیلی ساده میتوان وزارتخانههای گوناگون را با یکدیگر مقایسه کرد. هر کدام که افراد قویتر و مستقلتری حضور داشتهاند عملکرد بهتری نیز از خود نشان دادهاند و برعکس. بنابراین نمیتوان بار مسوولیت این زیربخشها را نادیده گرفت و متوجه دولت ندانست.
در این یادداشت بخش مهمتر گزاره آقای روحانی مورد نظر است. ابتدا باید پذیرفت که حقیقتی غیرقابل انکار در این گزاره وجود دارد. ایران در قالب برجام توافق کرده و تمام تعهدات خود را نیز انجام داده است. طرف امریکایی است که خلاف تعهد عمل کرده و خسارت سنگینی را به کشور وارد نموده است. مثل جنگ که عراق آغازگر آن بود، جنگی که هزینههای کشور را زیاد کرد و درآمدهای آن را کم نمود و بهطور طبیعی فشار این وضع بر مردم وارد میشد. اگر آن زمان این ادعا پذیرفتنی بود که عامل این وضع صدام حسین است، امروز هم باید پذیرفت که عامل گرانی و مشکلات دیگر کاخ سفید است.
حداقل بخش مهمی از این وضع ناشی از خلف وعده آنان است. تا اینجا درست و منطقی است. شاید در این دو سال نزدیک به ۷۵ میلیارد دلار یا بیشتر خسارت به کشور زده است. و این رقم بسیار زیادی است و باید هم در تورم و رشد منفی اقتصادی خود را نشان دهد. بنابراین تا اینجا بحثی نیست. نکته مورد اختلاف جای دیگری است.
در اینجا قصدم متوجه کردن مسوولیت به دولت نیست، بلکه به عنوان یک شهروند مسوولیت را متوجه کل میدانم ولی چون رییسجمهور در مقام مهمی است، باید در این باره توضیح روشنی دهد.
از منظر یک شهروند دو پرسش جدی در این باره وجود دارد که باید پاسخ داده شود.
اول. برجام توافقی بود که در اصل میان ایران و امریکا شکل گرفت. سایر کشورها نیز بیشتر در مقام شاهد بودند. این توافق به هر دلیلی در عمل نقض و ایران از منافع آن محروم شده است، بدون آنکه بتوان یا مصلحت یا مفید باشد که به شرایط پیش از برجام بازگشت. مثل این است که ملکی را خریدهاید، پول آن را پرداختهاید، ولی حق تصرف مالکانه را ندارید. علت چنین وضعی چیست؟ و مسوولیت آن با کیست؟ دولت، مسوولیت را متوجه امریکا میکند. این حرف در عین حال که در ظاهر درست است، ولی پاسخ به پرسش نیست. مثل این است که بگوییم چرا این تعداد افراد در روز فوت میکنند؟ پاسخ داده شود که علت آن ویروس کرونا است!!
در واقع پرسش این است که چرا به نحوی رفتار کردهایم که اجازه میدهیم ویروس کرونا در ایران چنین موثر باشد؟ ولی در فلان کشور دیگر کرونا و مرگ و میر آن مهار شده است. اگر مسوولیت وضعیت پیش آمده برای برجام را متوجه دولت امریکا بدانیم، از خودمان سلب صلاحیت کردهایم. این مثل آن میماند که یک فروشنده اجناس مغازه را به دیگران بفروشد تا فردا پولش را بدهند. ولی هیچ تضمین کافی نگیرد، فردا که آنان پول را ندادند، نمیتواند بگوید که تقصیر خریداران است که بدقولی کردهاند. این را پیش دادگاه باید گفت ولی درون مدیریت مغازه مسوولیت متوجه فروشنده است.
با این ملاحظه دولت باید صریح و روشن توضیح دهد که چرا برجام به چنین سرنوشتی دچار شد؟ آیا مشکلی از جانب ایران وجود داشت یا خیر؟ برای اینکه مخالفان برجام گمان نکنند این نکته جدیدی است که به آن توجه کردهام، باید متذکر شوم که برجام قابل دفاع بود و هست، به شرطی که به تبعات آن التزام وجود میداشت.
این نکته را پیشتر در چند مورد توضیح دادهام، فعلا درمیگذرم.
دوم. فرض کنیم که پاسخ اول که کاخ سفید مسوول است، پذیرفتنی باشد. خوب بعدش چه؟ این یک مساله است و حکومت باید توضیح دهد که چگونه میخواهد آن را حل کند. در جنگ تحمیلی واکنش حکومت روشن بود. بسیج همه نیروها برای بیرون کردن متجاوز از خاک ایران. همین هدف را هم پیش گرفتند. مردم هم آن را پذیرفتند و حمایت کردند، طبعا در مراحل اجرا قصور و تقصیراتی هم وجود داشت ولی هدف روشن بود.
حالا در این ماجرا برنامه ایران برای مقابله با این اقدام چیست؟ برنامهای که مورد حمایت مردم نیز باشد تا در آن مشارکت کنند. اگر کاری هست که باید انجام شود آن را بگویید. اگر کاری در دستور نیست، این بیمعنا است، زیرا مثل این است که صدام حسین خوزستان و غرب را اشغال میکرد و ما هم در موقعیت آتشبس غیر رسمی در خطوط جدید صبر میکردیم! و میگفتیم اشغال تقصیر صدام است.
ظاهرا توجه نمیشود که طی چند سال اخیر، حدود ۱۵ تا ۲۰ درصد از تولید ناخالص داخلی کم شده است. اگر زلزله بیاید میتوان گفت که زلزله از دست ما خارج است و مسوولیت آن را به عهده طبیعت میاندازیم. ولی ساختن بناهای ضعیف و غیر استاندارد یا ساختن بنای قوی دو پاسخ و نتیجه متفاوت در برابر وقوع زلزله میدهند.
ما باید بدانیم که در زمینی خانه و ساختمان و تاسیسات میسازیم که احتمال رخ دادن زلزله با چه قدرتی وجود دارد و باید خود را برای آن آماده کنیم. حالا به هر دلیلی که خارج از اراده ما باشد (که در مورد برجام چنین نیست) زلزله رخ دهد، برنامه بعد از آن چیست؟ نمیشود که دست روی دست گذاشت و مشکلات مردم را به زلزله و تغییرات تحتالارضی ارجاع داد.
خیلی صریح بگویم. فهم مساله کنونی ایران و حل مشکلات داخلی مستلزم پاسخ به این دو پرسش است که چرا برجام به این روز افتاد؟ و به هر دلیلی که این اتفاق افتاده باشد، چرا ایدهای عملی برای حل این مشکل وجود ندارد؟