محمدحسین خوشوقت، مدیر کل مطبوعات و رسانههای خارجی وزارت ارشاد دولت اصلاحات ضمن بازگویی برخی روایتهای گفته شده از پرونده زهراکاظمی، جزئیات جدیدتری از زوایای پنهان مانده این پرونده و تلاش سعید مرتضوی برای رفع اتهام از خودش را توضیح داده است.
به گزارش عصرایران، خوشوقت در گفتگو با روزنامه ایران، جزئیات جدیدی را از ماجرای سعید مرتضوی و زهرا کاظمی منتشر کرد. متن مصاحبه به این شرح است:
*به عنوان یکی از افراد مطلع در پرونده فوت خانم کاظمی، بعد از 14 سال از این ماجرا و صحبتهایی که اخیراً آقای یونسی مطرح کرده، توضیحات جدیدی دارید که ارائه کنید؟
در مورد صحبتهای آقای یونسی من در جلساتی که رئیس جمهوری وقت آقای خاتمی برای پیگیری موضوع قتل خانم زهرا کاظمی تشکیل داده بودند حضور داشتم، چیزی که اعضای جلسه بر آن اتفاق نظر داشتند، این بود که خانم کاظمی به قتل رسیده.
*کار ایشان در آن زمان در ایران مستقیماً به مسئولیت شما مربوط میشد.آیا خانم کاظمی آن طور که آقای مرتضوی گفته، بدون مجوز مشغول فعالیت بود یا آن طور که مخالفان آقای مرتضوی میگویند، ایشان مجوزهای لازم را کسب کرده بود؟
بله، ایشان با مجوز رسمی اداره کل رسانههای خارجی وزارت ارشاد مشغول فعالیت شد و آن مجوز را هم ما در آن زمان پس از استعلام از مراکز قانونی مثل وزارت اطلاعات به ایشان دادیم. همچنین رونوشتی از این مجوز در اختیار نیروی انتظامی قرار گرفت. آنجا تصریح شده بود ایشان میتواند در چارچوب مقررات و قوانین فعالیت کند.
*با این حساب آن عکاسی از زندان اوین که منجر به بازداشت خانم کاظمی شد، اقدامی قانونی بود یا غیرقانونی؟
بله خانم کاظمی برخلاف قوانین و تابلوهایی که بر دیوار زندان اوین نصب شده، آنجا مشغول عکسبرداری بود که این اقدام ایشان توسط مأموران حفاظت اوین رصد میشود و توسط مأموران به داخل زندان هدایت میشود. آنجا از خانم کاظمی میخواهند که دوربین خود را در اختیار آنها قرار دهد.
این خانم هم وقتی با این درخواست مواجه میشود، فیلمهای دوربین خود را نور میدهد تا از بین بروند. این اقدام باعث میشود تا ایشان را نگه دارند، چون احساس میشود که چرا خانم کاظمی عکسهای خود را از بین برد و شاید عکسهای دیگری هم از جاهای دیگر داشته.
*در گزارشهایی که شما داشتید، قبل و بعد از فوت خانم کاظمی آیا نشانی از تلاش وی برای تصویربرداری از دیگر مراکز وجود داشت؟
نه قبل از فوت خانم کاظمی ما چنین گزارشهایی داشتیم و نه بعد از آن مدرکی دال بر اینکه ایشان از جاهای دیگری که مراکز حساس محسوب میشوند فیلمبرداری کرده بود. آن حلقه فیلمی هم که از بین برده شد، تعداد معدودی عکس داشت. یعنی اگر ایشان از جاهای دیگر عکاسی کرده بود میبایست در تحقیقات بعدی به نشانههای آن میرسیدیم. از همان لحظه اول دستگیری هم خانم کاظمی در اختیار قوه قضائیه بود نه وزارت اطلاعات.
*آقای یونسی صحبتی داشت مبنی بر اینکه وزارت اطلاعات قبلاً جاسوس نبودن خانم کاظمی را تأیید و اعلام کرده بود. شما در جریان این موضوع قرار داشتید؟
بله من در جریان قرار گرفتم و در آن کمیته بررسی و پیگیری فوت خانم کاظمی هم این بحث مطرح و حتی مستندات آن هم ارائه شد که وزارت اطلاعات گفته بود ما چیزی مبنی بر جاسوس بودن خانم کاظمی نیافتیم.
*منظور من این بود که آیا شما به مرجع صدور مجوز فعالیت، قبل از دادن مجوز موضوع را از وزارت اطلاعات استعلام کرده بودید؟
بله، ما این مسأله را از وزارت سؤال کردیم و آنها درباره فعالیت خانم کاظمی به ما پاسخ مثبت دادند. این روال معمولی صدور مجوز فعالیت به هر خبرنگار خارجی است. خانم کاظمی هم فکر میکنم سفر چهارم یا پنجم خود را به ایران انجام داده بود که منتهی به فوتش شد.
*با توجه به اینکه در آن ماجرا شما با آقای مرتضوی برخوردهایی داشتید و حتی تهدید شده بودید، جای سؤال است که آقای مرتضوی در آن مقطع ماجرا را از چه زاویهای میدید؟
ما بعد از اینکه خانم کاظمی در بازداشت مضروب و به بیمارستان منتقل شده بود، تازه در جریان قضیه قرار گرفتیم، آن هم به واسطه احضار آقای مرتضوی در چهارم تیر 82. آن زمان اولین بار آقای مرتضوی مرا خواست و گفت که شما به قصد جاسوسی و دادن اطلاعات به دشمنان به این خانم مجوز فعالیت دادهاید، ما هم خانم کاظمی را بازداشت کردیم و ایشان اعتراف کرده که وصل به سرویس جاسوسی انگلیس است و آمده اینجا جاسوسی کند. همچنین مطرح کرد که ایشان اعتراف کرده این پولهایی که سازمان سیا برای ضربه زدن به حکومت ایران اختصاص میدهد، از طریق ایشان توزیع میشده.
*یعنی چطور؟
ببینید صحبتهای آقای مرتضوی که مبنا نداشت، چون فاصله بازداشت تا ضربه خوردن خانم کاظمی حدود یک هفته بیشتر نبوده و در چنین مدت کمی محال است اگر کسی به صورت قطعی هم جاسوس باشد، اعتراف کند. آقای مرتضوی میگفت خانم کاظمی اعتراف کرده که پولهای سازمان سیا را از طریق چمدان به کشور میآورده و بین افراد مشخصی پخش میکرده.
*منظور آقای مرتضوی پخش پول بین چه کسانی بود؟
بین اصلاحطلبان و چهرههای سیاسی و گروههایی مثل روزنامهنگاران یا تشکلهای غیردولتی. یعنی میگفت خانم کاظمی دو اتهام داشته؛ یکی جاسوسی و دیگری پخش پولهای سرویسهای امنیتی خارجی. بعد هم به من گفت چون شما به این خانم مجوز دادهاید، پس شما هم معاونت در جرم جاسوسی کردهاید و متهم هستید.
بعد من متوجه شدم زمانی که توسط آقای مرتضوی احضارم کرد، زمانی بوده که خانم کاظمی مضروب شده بود و در حالت کما در بیمارستان بود. یعنی یک هفته قبل که برای این خانم مشکلی ایجاد نشده بود، آقای مرتضوی بنده را به اتهام معاونت در جاسوسی احضار نکرده بود اما زمانی این کار را کرد که خانم کاظمی به سرش ضربه خورده بود. این هم برای این بود که بنده را برای همراهی با خودش تحت فشار بگذارد تا قضیه جمع شود.
*چه زمانی از فوت خانم کاظمی اطلاع پیدا کردید و توسط چه کسی؟
توسط خود آقای مرتضوی بود. ایشان بار دوم در تاریخ 21 تیرماه بنده را احضار کرد و اطلاع داد که خانم کاظمی فوت شده. آقای مرتضوی به من گفت خانم کاظمی فوت کرده و علتش هم این بوده که زیر دست بازجوهای وزارت اطلاعات اظهار کسالت کرده، آنها ایشان را به بهداری منتقل کرده و آنجا سکته مغزی کرده. آقای مرتضوی از من خواست که این را از قول خودم در گفتوگو با ایرنا اعلام کنم.
من هم به دلیل اینکه مطمئن بودم ایشان دروغ میگوید، حاضر نشدم از قول خودم چنین چیزی بگویم. گفتم این را به نقل از خودتان اعلام میکنم که در جواب گفت من زیاد از حد زیر فشار هستم و این فشار روی من را زیادتر میکند که بعد قرار شد این را به نقل از یک مقام قضایی اعلام کنیم.
من تصمیم داشتم آنجا مصاحبه را بفرستم ولی بعد که بیرون آمدم تماس بگیرم که این را منتشر نکنید. اما آقای مرتضوی زرنگتر از این حرفها بود و من را نگه داشت تا مصاحبه منتشر شود. البته بعد از انتشار وقتی داشتم میرفتم، باز هم بنده را تهدید کرد که برو دعا کن چیزی اثبات نشود چون پای شما هم گیر است.
*بعد از اینها نوع مواجهه آقای مرتضوی با شما چطور بود و چقدر فشارها ادامه یافت؟
من آن جلسه اول بار نخستی بود با آقای مرتضوی ملاقات کرده بودم. برخورد دوم من هم 21 تیرماه بود و بعد از آن هم دیگر آقای مرتضوی را ندیدم اما بعد که ایشان در نامهای به آقای کروبی اظهار دروغ و کذب کرد و گفت این مصاحبه را خوشوقت به خواست خودش انجام داد. بعد من هم نامهای به آقای کروبی نوشتم و در آن حقیقت را افشا کردم.
بعد از آن نامه که من منتشر کردم، حدود دو یا سه هفته بعد آقای مرتضوی من را در حاشیه یک مراسم مذهبی دید و از من خواهش کرد که شما دیگر راجع به من مطلبی مطرح نکنید. من هم گفتم که نمیخواستم مسأله را علنی کنم اما وقتی شما رسماً اظهارات کذب را مطرح میکنید، نمیتوانم سکوت کنم.
*شما در جریان پیگیریها بودید و یکی از افراد مطلع در این زمینه هستید. چه شد که این پرونده به سرانجام نرسید و الان بعد از 14 سال باید بخش جدیدی از پرونده افشا شود؟ ناگفتههایی که الان میشنویم، در این مدت کجا بودند؟
هیأت تحقیقی که از سوی رئیس جمهوری وقت تعیین شد، به این جمعبندی رسید که خانم کاظمی در اختیار وزارت اطلاعات نبوده. ظاهراً ایشان را اعزام کرده بودند برای بازجویی به بیرون از اوین و خانم کاظمی هم آنجا میگوید من هیچ حرفی نمیزنم مگر با حضور سفیر کانادا در ایران. آنها هم وقتی میبینند ایشان چنین اصراری دارد، میگویند مانعی نیست و به سفارت کانادا میرویم.
خانم کاظمی هم که چشم بند داشته و جایی را نمیدیده است. به جای سفارت کانادا ایشان را به زندان اوین برمیگردانند. آنجا وقتی که پیاده میشود، صدای فردی را میشنود که متوجه میشود همان فردی است که شب اول بازداشت با او برخورد کرده بوده، بنابراین میفهمد که او را فریب دادهاند و به زندان اوین آوردهاند.
خیلی ناراحت میشود و سر و صدا میکند. ظاهراً همان فرد وقتی این وضعیت را میبیند، یک سیلی به خانم کاظمی میزند و ایشان هم تعادل خود را از دست میدهد و به زمین میافتد و سرش به جدول جوی آب داخل زندان اوین میخورد. که همین مسأله زمینهساز فوت ایشان میشود. این ضربه باعث شده بود که سر ایشان بشکند و خون آرام آرام وارد مغزش بشود.
بر اثر این ابتدا حال خانم کاظمی وخیم میشود که ایشان را به مرکز درمانی نمیبرند و با تأخیر نهایتاً این کار را میکنند که بعد از انتقال به کما میرود و بعد از 17 روز هم فوت میکند. در همان زمان فرزند ایشان وکیلی گرفت تا این موضوع را با یک شکایت پیگیری کند که نهایتاً هم کسی نفهمید شکایت فرزند خانم کاظمی به کجا رسید.
*اینکه قرار بوده دو نفر از نیروهای وزارت اطلاعات در این قضیه دستگیر شوند تا تقصیر به گردن وزارت اطلاعات بیفتد، چقدر صحت دارد؟ آیا در جریان این هستید؟
من در جریان جزئیات این موضوع نیستم و فقط همین چیزهایی که هست را شنیدهام. اما آقای یونسی بعد از اینکه من آن نامه را به آقای کروبی نوشتم، جایی من را دید و بعد از یک تشکر سنگین خصوصی به من مسائلی گفت.
از جمله اینکه در زندان یک دفتری موسوم به «وقعه» هست که زندانی هر کاری که انجام میدهد و هر جایی که برده میشود، در آن با جزئیات ثبت میگردد. آقای یونسی میگفت که دادستانی وقت رفته بود و حتی دفتر وقعه را دستکاری کرده بود که موضوع را بیندازند گردن وزارت اطلاعات. البته به دلیل اینکه مسئولین وزارت اطلاعات قبلتر از آن دفتر وقعه کپی گرفته بودند، این ترفند خنثی شده بود.