صفحه نخست

عصرايران دو

فیلم

ورزشی

بین الملل

فرهنگ و هنر

علم و دانش

گوناگون

صفحات داخلی

کد خبر ۳۶۴۶۱۰
تعداد نظرات: ۱۰۱ نظر
تاریخ انتشار: ۱۱:۲۰ - ۱۷ آبان ۱۳۹۳ - 08 November 2014
سواد زندگی

شغل آینده فرزندان و اشتباه فراگیر پدر و مادرها

تحت تأثیر همین القائات -به علاوه رؤیاپردازی های کودکانه- است که از هر دانش آموزی بپرسی که می خواهی چه کاره شوی، فوراً شغل آینده اش را می گوید و اتفاقاً هم اکثرشان می خواهند پزشک شوند (با تعیین تخصص)، یا مهندس، یا معلم یا خلبان.
عصرایران ؛ جعفر محمدی - بسیاری از پدر و مادرها، رؤیاهای محقق نشده خود را در آینده فرزندان شان جست و جو می کنند. خیلی ها هم معتقدند که چشم انداز زندگی بزرگسالی فرزندان شان را باید از دوران کودکی برایشان ترسیم کرد تا "بچه، هدف داشته باشد."

به همین دلیل است که خیلی از پدر و مادرها، شغل آینده فرزندان خود را تعیین و به وی ابلاغ می کنند!
این ابلاغ می تواند مستقیم باشد: تو باید پزشک شوی... مهندس که بشوی باید خانه جدیدمان خودت درست کنی... آرزو دارم تو هم مانند عمویت خلبان خوبی بشوی... .
یا غیر مستقیم: می بینی پزشک ها چقدر خوب پول در می آورند؟... همیشه آرزو داشتم یک خلبان بشوم ولی نتوانستم ... خوش به حال همسایه! پسرش توانست در آزمون وکالت قبول شود... .

تحت تأثیر همین القائات -به علاوه رؤیاپردازی های کودکانه- است که از هر دانش آموزی بپرسی که می خواهی چه کاره شوی، فوراً شغل آینده اش را می گوید و اتفاقاً هم اکثرشان می خواهند پزشک شوند (با تعیین تخصص)، یا مهندس، یا معلم یا خلبان.

و بدین ترتیب سال های کودکی و نوجوانی در رؤیای شغلی سپری می شود که هیچ دورنمای مشخصی برای رسیدن به آن وجود ندارد.
فراتر از دورنما، اساساً هیچ تضمینی وجود ندارد که آنچه تحت عنوان شغل آینده در ذهن فرزندان بارگذاری می شود، با مختصات فکری، ذهنی، جسمی و علایق فردی آنها در آینده همخوانی خواهد داشت یا خیر؛ و نیز مشخص نیست که آیا شرایط لازم برای رسیدن به آن هدف، محقق خواهد شد؟

در واقع بزرگ ترها و مشخصاً پدر و مادرها رؤیایی را در ذهن فرزندان شان می کارند که به احتمال قوی محقق نمی شود که اگر قرار بود محقق شود، به جز اندکی، همه بزرگسالان امروز - کودکان دیروز - یا پزشک بودند یا مهندس، یا خلبان یا معلم!

واقعیت این است که تعیین یک شغل مشخص در ذهن کودکان و نوجوانان، آنان را از فرصت های زیادی که می توانند بدانها بیندیشند و در آینده انتخاب کنند، باز می دارد. تعیین شغل آینده فرد در کودکی، در واقع یک "تله ذهنی" ایجاد می کند و فرد در آن می ماند.

خانم تیناسیلیگ، از مدرسان حوزه کارآفرینی دانشگاه استنفورد آمریکا در این باره می گوید: القائات بزرگ ترها درباره شغل و رشته تحصیلی فرزندان، خط مشی ذهنی او را تشکیل می دهند و یک گره روانی را در مغز آنان ایجاد می کنند تا فرد نتواند در خصوص رشته یا شغل، جهت درست را انتخاب کند.*

آینده، سرشار از موقعیت های جدیدی است که هیچ کدام از ما خبری در آنها نداریم. وقتی تمام آینده فرزندمان را در یک تله ذهنی متوقف می کنیم در واقع او را از موقعیت ها و فرصت های زیادی که در زندگی هر فرد پیش می آید محروم می کنیم، بدین گونه که او به گزینه های دیگر فکر نمی کند یا اگر هم فکر کند، با احساس کدورت است. همچنین کودک، نوجوان و جوانی که گرفتار یک تله ذهنی است و تمام زندگی و رؤیاهایش حول یک شغل یا رشته تحصیلی خاص می چرخد، به احتمال قوی، فرصت های زیادی را از زندگی اش خط می زند.

به علاوه، خیلی ها وقتی به آنچه بزرگ ترها برایش تصویر کرده اند نمی رسند (که اغلب هم همین طور است)، تا آخر عمر احساس ناکامی خفیفی با آنها همراه است، حتی اگر از شغلی که الان دارند رضایت داشته باشند.

تا بدین جای بحث مشخص شد که بهتر است از ترسیم یک نقطه خاص و شغل معین به طور جدی خودداری کنیم. حال سوال اینجاست که در برابر پرسش کودکان خود که "وقتی بزرگ شدم چه کاره بشوم؟" چه پاسخی دهیم؟
بهتر است به فرزندمان بگوییم که همه شغل ها خوب و ضروری هستند و فرقی نمی کند که چه شغلی داشته باشی. مهم این است که هر شغلی که داری سعی کنی در آن بهترین باشی، مثلاً یک پرستار خوب ، بهتر از یک پزشک متوسط است و یک پزشک خوب هم بهتر از یک پرستار متوسط است. در همین مثال، خود پزشکی و پرستاری مورد قضاوت قرار نمی گیرد که کدامش بهتر است، بلکه ملاک قضاوت این است که کدامشان در شغل خود بهتر هستند.

اگر فرزندمان با این ذهنیت بزرگ شود، درگیر این نخواهد بود که "اگر فلان رشته را که بدان علاقه مندم انتخاب کنم شاید اطرافیانم ناراضی باشند" بلکه انتخابی که بدان علاقه دارد را در پیش می گیرد و سعی می کند در مسیر انتخابی اش، بهترین باشد.

اگر فهرستی از 10 انسان موفق که در سطح جهانی یا ملی یا در اطرافیان تان می شناسید را ردیف کنید، خواهید دید که آنان تحصیلات و مشاغل گوناگونی دارند و آنچه متمایزشان کرده، نه شغل و تحصیلات خاص که بهترین بودن در حرفه ای است که بدان مشغول اند. حتی بسیاری از این افراد تحصیلات دانشگاهی موفقی نداشته اند و بعضاً اخراجی دانشگاه یا محل کارشان بوده اند.


*کتاب what i wish i knew when i was 20

پیشنهادهایی برای مطالعه:

ارسال به تلگرام
انتشار یافته: ۱۰۱
در انتظار بررسی: ۱۲۳
غیر قابل انتشار: ۳
amir
۲۰:۲۵ - ۱۳۹۳/۰۸/۱۸
من دوست داشتم فضانورد بشم! امان از کمبود امکانات!
ناشناس
۲۰:۲۴ - ۱۳۹۳/۰۸/۱۸
من تو کل زندگیم همش سرکوفت بقیه رو خوردم حتی اونایی که سطحشون از منم پایین تر بود. برای خودم دلم سوخت
ناشناس
۱۳:۴۴ - ۱۳۹۳/۰۸/۱۸
از فرزندانمان بخواهیم خوب باشند و دوستدار عدالت و انسانیت، اخلاق داشته باشند، شرف و کرامت انسانی خودشان و دیگران را لگدمال نکنند.
خدا را شاهد و ناظر همیشگی بر فکر و عمل خود بدانند.
حسين
۱۲:۰۵ - ۱۳۹۳/۰۸/۱۸
بچه که بودم از درس خوندن فراري بودم و چند سالي را هم ترک تحصيل کردم ولي بعدا در روستا نهضت سواد آموزي در سال 1361 شروع به برگزاري اکابر براي بيسوادها کرد من هم ثبت نام کردم دوسال نهضت سواد آموزي خواندم و بعد پنجم ابتدائي را با نمره عالي تمام کردم همه به پدرم مي گفتند که ايشان را نگذار بره مدرسه و تو شهر درس بخواند کاره اي نخواهد شد ولي پدرم مرا در شهر ثبت نام کرد من عشقم معلمي بود ولي نشد چرا که موقع انتخاب رشته اشتباه کرده بودم و دبيري را بعد از يک رشته ديگر انتخاب کرده بودم اگرچه معلم نشدم ولي عشق نوشتن موجب شد که در موضوعي که دوست داشتم تحقيق کنم و حالا يک کتاب آماده چاپ دارم. براي موفقيت بايد رويا داشت و کمي تلاش.
ناشناس
۱۰:۵۶ - ۱۳۹۳/۰۸/۱۸
زبان دوست داشتم.آرشيتكت شدم.زبان هم ميخونم
آریا
۰۹:۵۰ - ۱۳۹۳/۰۸/۱۸
با این مقاله صد درصد موافقم. من هم در خیلی از مواقع همین موضوع را با دیگران مطرح می نمودم و امروز هم با مطالعه این مقاله پی بردم که دقیقا با نظر این حقیر موافق است.
راستش را بخواهید من هم عینا همین چهار شغل دکتر ، مهندس ، خلبان و معلم را از زبان همکلاسی های زمان خودم می شنیدم ولی در عین استقلال نظر و رای و بدون وارد آمدن کوچکترین فشار از طرف والدین و فقط با گرفتن اطلاعات در مورد شغل های گوناگون از کلاس دوم دبستان ( باور کنید راست می گویم ) و فقط در اثر نگاه کردن به نقشه و اطلس جغرافیا با تمام و جودم به جغرافی علاقه مند گردیدم و با افتخار در اولین انشاء خودم ، خلاف نظر همه همکلاسی هایم که همگی می خواستند به همان چهار شغل بپردازند با افتخار نوشتم که می خواهم یک جغرافی دان شوم. باور بفرمایید از همان دوم دبستان شروع به تحقیق در زمینه جغرافی نمودم و از پدر و مادر و برادر و معلم و نیز از رسانه های جمعی اطلاعات می گرفتم . باور بفرمایید وقتی به کلاس سوم راهنمایی رسیدم اطلاعاتم در زمینه جغرافی اگر نگویم در حد یک کارشناس جغرافی بود ولی آنقدر بود که یک کارشناس جغرافی را شگفت زده کند . معلمین وقتی می خواستند سر کلاس جغرافی درس دهند با دانش این حقیر در این زمینه مواجه شده و به ناچار اجازه می دادند من با آب و تاب کلاس درس را تا هر کجا که می خواستم می بردم و با شرح جامعی از پدیده های زمین شناسی و توصیف جنگل های آمازون و صحاری و غارها و ... همه را مسحور می ساختم. به راستی عشق و علاقه بنده به جغرافی به حدی بود که بعد از مدرسه یک راست به سراغ نقشه و اطلس می رفتم و گاه فقط برای شام که صدایم می کردند و یا برای ... از این عالم بسیار زیبا ( از نظر شخصی خود بنده ) بیرون می آمدم.
بزرگتر که شدم و به دبیرستان ( رشته ریاضی فیزیک ) و دانشگاه هم که آمدم و تا همین حالا که فوق لیسانس الکترونیک هستم حتی ذره ای از علاقه این حقیر به جغرافی کم که نشده هیچ ، زیادتر هم شده و مثلا گاهی از اوقات که برای خرید یک کتاب فنی مهندسی به کتابفروشی مراجعه می نمایم با دیدن یک کتاب جغرافی اصلا یادم می رود آمده بودم که چه کتابی را بخرم و با خرید کتاب جغرافی (در حال مطالعه) کتابفروشی را ترک می نمایم . شاید برای شما این سوال پیش بیاید که با وجود این علاقه وافر به جغرافیا چطور مهندس الکترونیک شدم ؟ سوال جالبی است و پاسخ جالبی هم دارد که تا حدودی مکمل مقاله شماست.
یادم می آید پدرم در زمان انتخاب رشته ( پس از اتمام دوره راهنمایی ) با من صحبت نمود و در حالت مشورت ( نه اجبار و تحمیل نظر) نکات بسیاری را به من گوشزد نمود و مرا در تصمیم گیری مخیر نمود . ایشان در آن زمان به من گفت : ببین من هرگز به فرزندانم نگفتم که باید فلان شغل را انتخاب نمایی و یا در فلان رشته تحصیل کنی .بلکه می گویم انسان باید در این زمینه تحقیق و مشورت کافی داشته باشد و با علم و آگاهی تصمیم بگیرد. می دانم که علاقه شما به جغرافیا بسیار زیاد است و تصمیم داری در این زمینه کار کنی و آینده تحصیلی و شغلیت را بر پایه آن برنامه ریزی کنی ولی در نظر داشته باش این رشته آینده خیلی خوبی جهت تامین نیازهای مالی تو نیست چون نهایتا با صرف وقت و هزینه زیاد معلم یا در نهایت اگر خیلی پیشرفت کنی استاد دانشگاه می شوی که راهی بسیار طولانی و سخت در پیش رو داری و بیشتر توضیح داد که خودش به شعر و شاعری علاقه وافری داشته و دارد ولی با شعر و شاعری به سختی می شده خانواده ای 7 نفره ( فعلی ) را گرداند. از این رو از همان نوجوانی به کار فنی آزاد روی آورده بود ( علاقه دومش) و یادم می آید غروب که می شد به خانه می آمد و دستهای سیاه شده اش را با تاید می شست و بعد از خواندن نماز و شام تا موقع خواب در دیوان های شعرای مختلف کلی گشت و گذار می کرد. همین حالا هم پدر بنده اشعار بسیار زیادی را از بر دارد . من منظور پدرم را آن موقع به درستی درک نموده و با دید باز رشته ریاضی فیزیک ( علاقه دومم) را انتخاب نمودم و بعد هم که لیسانس و فوق لیسانس مهندسی الکترونیک . ولی باور کنید هنوز هم جغرافی حرف اول را در قلبم می زند . با تمام وجودم به جغرافیا و زمین شناسی عشق می ورزم و الآن که مشکل تامین مالی ندارم هر موقع وقت آزاد دارم از مطالعه آنها غافل نمی شوم .
تمام اینها را گفتم که این مورد را اضافه کنم که :
پدر و مادر و نزدیکان بایستی نقش مشورتی داشته باشند و نه تحمیل نظرات . ضمنا علاقه انسانها از کودکی تا موقع انتخاب رشته یا شغل تحت تاثیر عوامل مختلف تشویقی یا تنبیهی دستخوش تغییرات کم و بیش و گاه بسیار شدید است و در تایید مقاله شما اگر کودکی بگوید می خواهد دکتر شود باید این نظر مستقل و با انتخاب خودش باشد نه اینکه در ذهن او تلقین کرده باشند . با رشد تدریجی ذهن و جسم کودک و تا رسیدن به زمان مناسب ، اطرافیان به خصوص افراد باسوادتر و آگاه تر ( که این افراد اگر پدر و مادر و یا اطرافیان درجه یک باشند بهتر است ) باید اطلاعات لازم را در مورد رشته های تحصیلی مختلف و یا حرفه های گوناگون در اختیار وی قرار داده و اطلاع رسانی از بازار کار هر یک پا به او انجام دهند . حال پس از همه این کارها همانگونه که ذکر شد وی را پس از حصول اطمینان از تحقیق کافی ، در انتخاب خویش مخیر گذارند.
راستی یادم رفت بگویم که این حقیر در اولین فرصت قصد مطالعه رشته زمین شناسی یا جغرافیا در دانشگاه را دارم.
ناشناس
۰۹:۲۴ - ۱۳۹۳/۰۸/۱۸
من بچه که بودم دوست داشتم فضانوردبشم.شدم مهندس برق باحقوق 900تومن!
پاسخ ها
ناشناس
| |
۱۴:۴۸ - ۱۳۹۳/۰۸/۱۸
ای ول 900 تومن
خوش به حالت
عزت قربانی آلوجی
۰۹:۰۴ - ۱۳۹۳/۰۸/۱۸
ضمن سلام همه شغل هادرجای خودش باارزش است اگرتبعیض شغلی نبود
حمید
۰۹:۰۴ - ۱۳۹۳/۰۸/۱۸
یعنی واقعاً خود شما که نویسنده هستی نمیخواهی فرزندت پزشک شود. من خودم یک اشتباه بزرگ کردم وآن هم این بود که به توصیه پدرم که پزشکی بخوانم گوش نکرده و رفتم مهندسی البته با رتبه بسیار خوب. الان بسیار پشیمانم ولی سودی ندارد.
آريا
۰۷:۴۹ - ۱۳۹۳/۰۸/۱۸
پدر من خودش كارمند بود و به من و خواهر و برادرم هميشه تاكيد ميكرد كه درس بخونيد تا يه جايي استخدام بشيد. ما رو براي كارمندي تربيت كرد و ما هم هيچ چيز ديگري جز كارمند شدن تو ذهنمون نبود. الان هم كارمندم با يه زندگي متوسط و از شغلم هم ناراضيم.
ناشناس
۲۲:۲۱ - ۱۳۹۳/۰۸/۱۷
مهم اینه که معیارمون و هدفمون تو زندگی چه باشه،پول باشه،علاقه باشه،آرامش باشه،احترام باشه یاچی.ولی باتوجه به شرایط امروز ایران و وضعیت اقتصادی ،طبیعیه که همه دنبال پول باشن و بخوان آیندشونو تضمین کنن و باید به پدر مادرا حق داد.
ناشناس
۲۲:۰۶ - ۱۳۹۳/۰۸/۱۷
اینجا ایران است انتخاب شغل توسط پدر و مادر و یا فرزند بر اساس درآمد شغلی است کدام پرستار خوب و یا معلم خوب زندگی راحتی دارد کدام تعمیرکار خوب زندگی خوبی دارد اگر منصفانه حق خود را بگیرد کدام راننده تاکسی و غیره که شغل های دولتی دارند زندگی خوب دارند ولی یک دلال ماشین ومسکن که درس نخوانده اند در رفاهند برادر من اینجا ایران است
مورچه
۲۱:۴۸ - ۱۳۹۳/۰۸/۱۷
درسته که آذم باید به دنبال کاری باشه که دوست داره ولی اینجوری هم نیست که یه کاری رو صد در صد دوست داشته باشیم یه کار دیگه رو صقر درصد، ما همه کارها به نسبتی دوست داریم ضمنا موفق شدن در کاری، به تلاش و پشتکار و بسیار شرایط دیگر نیاز دارد و تنها داشتن علاقه کافی نیست
مهدی
۲۰:۴۱ - ۱۳۹۳/۰۸/۱۷
هنر برتر از گوهر آمد پدید.
اما آموزش‌هایی که مهارت‌های کودک را آموزش دهد و در بزرگسالی بتواند خودش انتخاب کند با شرایط بهترین هست.
امید به ثمر رسیدن نسلی آگاه و فهمیده و هنرمند.
پاسخ ها
ناشناس
| |
۱۳:۵۵ - ۱۳۹۳/۰۸/۱۸
تنها نظری که بسسسسیار عمقی بود،جریان ماهی گرفتن و ماهیگیری یاد دادنه ،آفرین
ناشناس
۲۰:۱۳ - ۱۳۹۳/۰۸/۱۷
من امسال دوم دبیرستان رشته تجربی هستم ولی خودم عاشق رشته باستانشناسی هستم و به نظرخودم خیلی دررشته انسانی موفقترمیشوم ولی ازاین که به رشته انسانی برم یک ترسی دارم نمیدونم براچی؟شاید برای واکنش پدرومادر یاشایدچیزدیگه
پاسخ ها
ناشناس
| |
۲۲:۵۹ - ۱۳۹۳/۰۸/۱۷
از من به تو نصیحت برو رشته ای که آینده شغلی داره، همه چیز وقتی دبیرستانی رویایی به نظر می رسه ولی وقتی بیکاری کارد به استخونت رسوند می فهمی من چی میگم.
ناشناس
| |
۱۳:۵۵ - ۱۳۹۳/۰۸/۱۸
اتفاقا من هم دقیقا وقتی دوم دبیرستان بودم علاقه شدیدی به باستانشناسی داشتم ، اما علاقه رو بیخیال شدم ،رفتم حسابداری لیسانس گرفتم و مدیریت هم فوق ، فکر میکنم خیلی از اون مسیر رویایی دورم ،اما تو شرایطی که زندگی میکنیم از نظر مادی بهتر بوده ،نمیگم بیخیال همه چی بشی ولی یه 10 سال بعد رو ببین وقتی به یقین رسیدی تصمیم بگیر
ناشناس
۲۰:۱۲ - ۱۳۹۳/۰۸/۱۷
یعنی همه برن پزشکی آخه چقدر پزشک
ناشناس
۲۰:۱۱ - ۱۳۹۳/۰۸/۱۷
من هم اولش با عشق پزشکی بزرگ شدم دیدم پزشکان و فارغ التحصیلان پزشکی خیلی زیاد شدن و آینده ی شغلی هم استرسش و فشار خانواده من رو به مهندسی و ریاضی و فیزیک که ازش متنفر بودم کشوند و در دانشگاه نتونستم مهندسی قبول بشم ناچارا رشته های علوم انسانی رو زدم و بدون رغبت برای شغل مجبور به ادامه ی اون هستم
ناشناس
۱۸:۵۷ - ۱۳۹۳/۰۸/۱۷
موضوع جالبی را مطرح کردید .تعیین و ترسیم شغل فرزندان ُ ناشی از احساس امنیت شغلی مشاغل خاص از دیدگاه والدین است .در جامعه ایران ُبجز شغل پزشکی و یا رشته خاص مهندسی ، دیگر مشاغل امنیت ندارند .هر دگرگونی پیش بیاید ، همگی به پزشک نیاز دارند و یبه تخصص یک پزشک حتی در زندان ها هم نیاز دارند ...
مهدی
۱۸:۵۵ - ۱۳۹۳/۰۸/۱۷
من از بچگی دوست داشتم سیاستمدار بشم ... حیف که نشد ... ایشالله بچه ام رئیس جمهور شه D:
ناشناس
۱۷:۲۶ - ۱۳۹۳/۰۸/۱۷
همسرم به پسرمان فشار اورد كه بايد بري رشته رياضي پسرم هم رفت بعد از دو سال با يك عالمه تجديد گفت يا ترك تحصيل مي كنه يا ميره هنرستان كه دوست داره با پا فشاري من رفت هنرستان العان يك فرد موفقيه
عرفان82
۱۷:۱۶ - ۱۳۹۳/۰۸/۱۷
بره ماشين هاي خارجي خريد و فروش كنه. نون توشه
ناشناس
۱۷:۰۹ - ۱۳۹۳/۰۸/۱۷
الان با این جوی که بر علیه پزشکان ایجاد شده کسی پزشک نمیشه . اونوقت درمان مردم میفته دست کسانی که با معدل ده رفتند دانشگاه .
غمخوار قراملکی
۱۶:۵۵ - ۱۳۹۳/۰۸/۱۷
من دوست داشتم دامدار بشوم ولی متاسفانه سر از مهندسی در اوردم از بس که شوربختم
سعيد
۱۵:۲۱ - ۱۳۹۳/۰۸/۱۷
پسر من دوست داشت بنگاه ماشين داشته باشه. برعكس من كه كارمند هستم و از خيلي از چيزها محرومم ميخاست كه خيلي چيزها رو از اين طريق بدست بياره اوايل خيلي مخالفت ميكردم ولي الان يك سال هست كه داره ماشين خريد و فروش ميكنه از يه وانت پيكان شروع كرده درآمدش هم بد نيست چون من خيلي توي گوشش ميخونم كه كارهاي بد نكن يه مدته كه ديگه به حرفاي من گوش نميده. ميگه من رو ميندازي عقب. چكار كنم به نظرتون سربازي هم نميره .؟
احسان
۱۵:۱۴ - ۱۳۹۳/۰۸/۱۷
وقتی از بچگی بهمون القا کردند که شخصیت یک پزشک از یک مکانیک بیشتره!!! این شد که همه بریم به سمت رشته هایی که فقط پرستیژ داره! اینکه بعد دانشگاه بهت بگن مهندس یا بگن دکتر حتی اگه ی ذره بار علمی نداشته باشی!!! همه ی عیبها از خودمون هس از خودمون!
پول و درآمد و ظاهر اولویتهای زندگی ما شده!و اخلاقیات در رده های کم اهمیت!!!
پاسخ ها
احمد
| |
۱۹:۰۹ - ۱۳۹۳/۰۸/۱۷
بنظرتون نباید سیاست ها و قوانین هم به مردم در سامان دادن به اداب و رسوم صحیح کمک کنن؟ اگه نه حرف شما کاملا صحیح اما اگه اره مقصر فقط مردم نیستن!
ناشناس
۱۵:۱۱ - ۱۳۹۳/۰۸/۱۷
من هم پدرم و هم مادرم معلم هستند و خدا رو شكر نه به من و نه به خواهرم هرگز اجباري براي انتخاب شغل و رشته تحصيلي نداشتند....
براي همين هر دومون از رشته تحصيليمون كاملا راضي هستيم.
مهدی خلیل نسب
۱۵:۰۴ - ۱۳۹۳/۰۸/۱۷
من از بچگی که با فیلم آشنا شدم دوست داشتم کارگردان فیلم بشم و خیلی سعی کردم حتی رشته گرافیک رو انتخاب کردم ولی بعد از مدتی دیدم که ادامه این رشته بعد از سال دوم دبیرستان تو تبریز نیست و باید به تهران بروم که امکانش نبود مجبور شدم به رشته ریاضی تغییر رشته بدم با وجودیکه در رشته مهندسی مکانیک دانشگاه سراسری تبریز با نمرات عالی فارغ التحصیل شدم ولی چندان علاقه ای به رشته ام ندارم و همیشه وقتم رو صرف بررسی فیلمها و دیدن حرفهای فیلمها از دهه 1910 تا 2014 می کنم که هیچ ارزش کاری برای من ندارد . بقول یک از بزرگان بدترین کار این هست که انسان کاری را بصورت عالی انجام دهد که ربطی به کارش ندارد.
احمد
۱۴:۲۸ - ۱۳۹۳/۰۸/۱۷
واقعیت اینه که در مورد هرچی حرف میزنیم باید بگیم در ایران یا اون ور، در ایران کلا برنامه ریزی بلندمدت وجود خارجی نمیتونه داشته باشه، برنامه ریزی گوتاه مدتم پول و پارتی و خوشگلی و چرب زبونی و... اینارو میخواد تا با چاشنی شانس موفق بشی...!
پاسخ ها
حمید
| |
۱۴:۵۰ - ۱۳۹۳/۰۸/۱۷
دقیقا. چون روانشناسی ایرانیها همینه. نمیشه کاریش کرد. فرهنگ ما همینه. متاسفانه
احمد
| |
۱۹:۰۴ - ۱۳۹۳/۰۸/۱۷
وقتی یک مشکل همه گیره یا به قول شما فرهنگ ما ایرانی ها، به نظرم مشکل جای دیگست.اونجاست که مسئولین قوانین کارامد و تفکر درست و برنامه های صحیح اموزشی از طریق رسانه ملی و... برای مردم تدارک نمیبینن. البته که ما مردم ایران در رحم نکردن به خودمون نمونه ایم و اصلا هوای هم رو نداریم.
امیر
۱۴:۲۳ - ۱۳۹۳/۰۸/۱۷
ما یه معلمی داشتیم هر جا که هستند خدا حفظشون کنه به ما میگفتند اگر ده سال هم پشت درهای دانشگاه ماندید سعی کنید رشته ای را انتخاب کنید که دوستش دارید وبه ان علاقمندید اگر همه ما به سفارش ا ین معلم عمل میکردیم و به دنبال علاقه مان میرفتیم ایا درشغل خودمان بهترین نمیشدیم؟
پاسخ ها
ناشناس
| |
۲۳:۰۱ - ۱۳۹۳/۰۸/۱۷
آره امیر جان، این حرف ها قشنگند ولی واقعیت زندگی اینه که هرچقدر هم که تو کارت خوب باشی وقتی یه مدیر بیسواد و احمق که حرف زدن هم بلد نیست می گذارند بالا سرت، یکدفعه همه رشته ها پنبه می شند.
دکتری تخصصی
۱۴:۰۱ - ۱۳۹۳/۰۸/۱۷
من با شما موافق نیستم بچه باید هدفمند زندگی کند ! خود من در مدارس استعداد درخشان درس خوانده ام و پدر و مادرم هیچوقت نگفتند باید دکتر شوی و الان در حال تحصیل در دکتری تخصصی زیست شناسی هستم اما همچنان بیکار و بی پول . احترام به پزشک کجا و یه یک دکتری تخصصی کجا !درآمد پزشک کجا و دکتری تخصصی مهندسی برق کجا! پس من درآینده حتما به فرزندم سخت میگیرم و ژست روشنفکری نمیگیرم چون بالاخره او باید در همین جامعه زندگی کند که همچنان اکثریت آن تفکر سنتی دارند و پزشک را برترمیدانند .
پاسخ ها
حمید
| |
۱۴:۳۰ - ۱۳۹۳/۰۸/۱۷
دلیلش اینه: مردم به پزشک نیاز دارند ولی به شما نیازی ندارند. پزشک مشتری دارد مشتری شما کیست؟
احمد
| |
۱۴:۳۴ - ۱۳۹۳/۰۸/۱۷
حمیدخان چشم بسته میگم اهل علم و تحصیلات نیستی. عجب حرفی زدیا !!!!
ناشناس
۱۳:۵۷ - ۱۳۹۳/۰۸/۱۷
برادر کوچیکه منم از بچگی ش می گفت دوست داره راننده کامیون بشه، چون عاشق ماشین های بزرگه
:-)
پاسخ ها
تحلیلگر امور مربوطه
| |
۰۷:۳۶ - ۱۳۹۳/۰۸/۱۸
من هم از بچگی آرزو داشتم راننده کامیون بشم. بیشتر اسباب بازی هام کمپرسی بود. اما متاسفانه نشد. شدم مهندس کامپیوتر :(
حامد
۱۳:۵۱ - ۱۳۹۳/۰۸/۱۷
به نظر من حرفتون اشتباه است !

پدر و مادر همیشه صلاح بچه رو می خوان
و اگه هم راهی رو نشون میدن این حتما حکمت خدا بوده که اونا این راهو نشون بدن
پاسخ ها
ناشناس
| |
۲۳:۰۵ - ۱۳۹۳/۰۸/۱۷
من کتابی خوندم به اسم زندگی خود را دوباره بیافرینید نویسنده : جفري يانگ، در این کتاب گفته که بیشتر آدم ها یکسری تله زندگی دارند که مربوط به دوران کودکی آن ها میشه و اکثرا در بزرگ سالی در دام همون تله ها میفتند. من توصیه می کنم حتما این کتاب را بخونید بخصوص اگر در زندگی خانوادگی و کاریتون مشکل دارید. قیمتش هم 22500 تومانه
سحر
۱۳:۵۱ - ۱۳۹۳/۰۸/۱۷
من همیشه دوست داشتم معلم یا مربی مهد کودک بشم حتی بابام صدامو در دوران ابتدایی ضبط کرده اما بعد از تحصیل در رشته علوم تربتی به دنبال مجوز مهد کودک بودم که به خاطر ندادن مجوز به خاطر ازدیاد مهد کودک...
نشد...
ومسیر زندگی من کاملا بر خلاف خواسته و علاقه ام عوض شد...
ناشناس
۱۳:۴۹ - ۱۳۹۳/۰۸/۱۷
مطلب جالبی بود. دختر من 5سالشه وهرهفته شغل آینده اش عوض میشه، فروشنده پوشاک، مربی مهدکودک و...
ناشناس
۱۳:۴۲ - ۱۳۹۳/۰۸/۱۷
شما خیلی عالی گفتید اما کو گوش شنوا این پدر مادرها دست از سر این فرزندان بر نمی دارند
صالح
۱۳:۳۹ - ۱۳۹۳/۰۸/۱۷
یکی از دلایل اینکه پدر و مادرها دوست دارن فرزندانشون شغل های دهن پر کن داته باشن، در امد اونهاست... متاسفانه اختلاف سطح بین بعضی شغل ها بگونه ای ناعادلانه زیاده... دلیل اکثرشون هم استعداد و لیاقت افراد نیست... بلکه بیشتر رابطه است... به نظرم باید شرایط حداقلی از طرف حاکمیت برای همه بوجود بیاد تا بتونن استعدادهای خودشونو نشون بدن... اون موقع است که درامد های درست تنظیم میشه... ارزش هر پیشه ای هم سرجاش خواهد بود.... ولی الان با این ایده فاصله ی زیادی داریم...
فرزند یک بنّا
۱۳:۳۹ - ۱۳۹۳/۰۸/۱۷
با درود به همه ی کارگران زحمتکش،
با این که دیگران، پدر خدا بیامرزم را «معمار» صدا می کردند ولی او خودش را یک «بنّا» معرفی می کرد و حقیقتا به کارش عشق می ورزید و حقیقتا آدم باوجدانی هم بود (روحش شاد)؛ و از طرفی همیشه برای تعمیرات ساختمان مدرسه مان، آن هم به طور رایگان، همیشه آماده بود؛ و اما معلم علوم دوم راهنمایی مان، نمی دانم چرا از من متنفر بود؟ و با علم به این موضوع و این که در درس علوم خیلی ضعیف بودم، و بخصوص وقت هایی که نمی توانستم درس را توضیح بدهم، همیشه مرا جلوی همکلاسی ها تحقیر می کرد و خطاب به من می گفت: «تو حتی بنّا هم نمی شوی.» و راستش بالاخره پیشگویی او درست از آب در آمد و بنّا نشدم و با بیش از بیست سال سابقه ی کار در صنعت به عنوان تکنسین، یک ترم دیگر، با مهندسی مکانیک فاصله دارم.
پاسخ ها
یاسر
| |
۱۷:۵۷ - ۱۳۹۳/۰۸/۱۷
روحشون شاد.
ناشناس
| |
۲۳:۰۶ - ۱۳۹۳/۰۸/۱۷
خدا بیامرز پدرتو خدایی معلم های منم به من می گفتن تو حتی سپور هم نمیشی و همیشه مایع ننگ خانوادت می مونی چون خیلی شیطون و درس نخون بودم الان فوق لیسانس دانشگاه تهران می خونم دلم می خواد معلمام ببینم بگم بچه خودت چی شده مگه ؟!
ناشناس
۱۳:۳۵ - ۱۳۹۳/۰۸/۱۷
من هم برای پسرم 5 سال است که شغل تعیین می کنم و هر سال با توجه به خواسته های پسرم تغییرش می دم ولی واقعا اشتباه بزرگی که ما برای فرزندانمان شغل تعیین کنیم چون همین چند روز پیش به من گفت از شغلهایی که شما میگید خوشم نمیاد می خوام فعلا بچه باشم بعدا در موردش فکر می کنم
پاسخ ها
ناشناس
| |
۲۳:۰۴ - ۱۳۹۳/۰۸/۱۷
این بچه آینده داره. حرف پیرمردا رو زد.
ناشناس
| |
۲۱:۳۳ - ۱۳۹۳/۰۸/۱۸
خوب شرایط خودش رو درک کرده
احمد
۱۳:۳۴ - ۱۳۹۳/۰۸/۱۷
پسر پسر خاله من میگه میخوام راننده ماشین آشغالی بشم
پاسخ ها
ناشناس
| |
۱۴:۲۹ - ۱۳۹۳/۰۸/۱۷
شاگرد نميخواد..؟!!!!
ناشناس
| |
۲۳:۰۴ - ۱۳۹۳/۰۸/۱۷
افرین درامدش خیلی خوب
شهرام
۱۳:۰۷ - ۱۳۹۳/۰۸/۱۷
من به دخترم گفتم تا مي توني زبان انگليسي رو خوب بخون تا بتوني صحبت كني. الانم كانون زبان هم فرستادمش، بهم مي گه چرا انقدر تاكيد داري زبان بخونم؟گفتم يه روزي ميرسي كه احساس مي كني بايد از ايران بري مثل من كه بدليل ندونستن زبان موندم بهتر تو اين مشكل نداشته باشي راحت بتوني بري
پاسخ ها
حمید
| |
۱۴:۲۶ - ۱۳۹۳/۰۸/۱۷
شهرام جان
ایا وضعیت فرهنگی غرب را می پسندی در عمل نه در حرف؟
ایا میدونی دختر موندن در اونجا یک عیب بزرگه؟
نخبه در حال فرار از ایران
| |
۱۸:۵۴ - ۱۳۹۳/۰۸/۱۷
شهرام خان کار درستی کردی. من خودم فوق لیسانس برق دانشگاه علم و صنعت هستم و چند تا آی اس آی دارم و زبانم هم متوسطه. یک سال دیگه علاف زبان هستم که بعدش از ایران برم. الان هم در پادگان با حقوق 100 هزارتومان مسئول نظارت بر نظافت دستشویی و توالت و آسایشگاه هستم. این مملکت جای ما نیست. من به اقوامم گفتم که بچه هاتون را مدرسه نفرستید اما بفرستید زبان یاد بگیرند که راحت بتونن از ایران برن.
یک زن
| |
۱۳:۳۰ - ۱۳۹۳/۰۸/۱۸
حمید فکر تو عیبه
یک زن
| |
۱۳:۳۱ - ۱۳۹۳/۰۸/۱۸
نخبه در حال فرار کار خوبی میکنی منم تا 3-4 سال دیگه که درسم تموم شه میرم
مصطفي
| |
۱۴:۴۲ - ۱۳۹۳/۰۸/۱۸
حالا مثلا از ايران بري چه گلي به سر جامعه جهاني ميزني؟ خارج رفتن بد نيست اما شما جوري صحبت ميكني كه به زور نگهت داشتند و دارن شكنجه ت ميدندن!واقعا كه....
یک کلام
۱۳:۰۷ - ۱۳۹۳/۰۸/۱۷
تا وقتی که فاصله درآمدی بین شغل های مختلف اینقدر زیاد باشه، اوضاع همینه. چون ملت نیاز به پول دارن و همه چیزو با پول مققایسه میکنن.
فکر کنید مثل همه دنیا اگر درامد یک پزشک یا دندانپزشک با معلم یا استاد دانشگاه و ... خیلی تفاوت نمیداشت (حداکثر دو برابر)، آیا همه بازم میخواستن دکتر شن. (با حساب درامد میلیونی پزشکان که طبق آمار جهانی پزشکان ایران بالاترین درامد دنیا رو در صنف خودشون دارن)
بله این میشه که مخ های اون کشورها همه معلم و تئوریسین و اقتصاددان (علوم انسانی) میشن ولی ما بهترین مخ هامون رو توی پزشکی و دندان و ... از دست میدیم.
اگر فاصله درامدی با درست شدن مالیات و شفافسازی حسابا کم بشه، اونوقته که هرکسی دنبال علاقش میره و بسیاری مشکلات حل میشه
پاسخ ها
حمید
| |
۱۴:۵۹ - ۱۳۹۳/۰۸/۱۷
به نظر من پزشکها دریافتی متعادل دارند ولی این مابقی( استادان، کارمندان و...) هستند که خیلی دریافتی پایینی دارند
ناشناس
| |
۲۱:۴۸ - ۱۳۹۳/۰۸/۱۷
اولا که به جز کشور های سوسیالیستی و کمونیستی در همه دنیا در آمد پزشک بالاتر از بقیه گروههاست. علتش هم نه اینه که مالیات و شفاف سازی و.... بلکه اینه مه بیمار پزشک رو نقطه مقابل مرگ می بینه.
ثانیا مخ ها رو توی پزشکی و ... از دست می دیم یعی چه؟
ثالثا شما از نحوه آموزش پزشکی ، مدتش ، کشیک های دوره عمومی و تخصص ، بار مسئولیت اجتماعی و... چی میدونی؟
ناشناس
۱۳:۰۰ - ۱۳۹۳/۰۸/۱۷
کاملا درسته
با اینکه در همه زمینه ها موفق بودم اما از بچگی به من گفتند مهندس ... من هم با این انگاره بزرگ شدم اما همیشه عشق ادبیات با من بود تا الان که دو کتاب پر از شعر و داستان کوتاه دارم البته چاپ نشده و خودم هم به چهار زبان آشنایی تقریبا کامل دارم و به هر چهار زبان هم شعر نوشته و قصه های کوتاه نگاشته ام یعنی نویسنده ای در قامت یک مهندس ...
ناشناس
۱۲:۴۲ - ۱۳۹۳/۰۸/۱۷
خدا وکیلی حرفتون درست بود.خود من دوست داشتم کشاورزی بخونم ولی به خاطر همین القائات رفتم سمت برق و الان پشیمون هستم
پاسخ ها
ناشناس
| |
۱۲:۵۷ - ۱۳۹۳/۰۸/۱۷
من برعكس ميخواستم برق بخونم بابام نذاشت رفتم كشاورزي ....
محمد
| |
۱۳:۱۲ - ۱۳۹۳/۰۸/۱۷
شانس آوردی !
ناشناس
۱۲:۳۸ - ۱۳۹۳/۰۸/۱۷
نوشته هات حرف نداره
سجاد
۱۲:۲۲ - ۱۳۹۳/۰۸/۱۷
عصر ایران
مطالبتون خیلی جالبه ... ای کاش این مطالب به شیوه های گوناگون به طور مستمر گفته بشه تا وقتی که ما هم پدر یا مادر شدیم به فراموشی نسپریم و به طور کلی نهادینه بشه
بازم ممنونم
شاهرخ
۱۲:۱۵ - ۱۳۹۳/۰۸/۱۷
دوست عزیز ریاضی یا فیزیک چه هیزم تری به شما فروخته که در موردش اینطوری قضاوت می کنی.
نه به عمد جان آدمی را می گیرد و نه زیر میزی و از این جور چیزها.
والدینم هیچ گاه نگفتند چکاره بشم، با این حال دکتری تخصصی دارم. من هم این تله ذهنی را برای فرزندم ایجاد نمی کنم
سریر
۱۱:۵۵ - ۱۳۹۳/۰۸/۱۷
ولی من فکر می کنم یک پزشک خیلی خیلی بد از یک ریاضیدان یا یک فیزیکدان با درجه علمی خیلی بالا بهتره
پاسخ ها
ناشناس
| |
۱۳:۲۳ - ۱۳۹۳/۰۸/۱۷
تو اصلا فکر نکن
مهدی
| |
۱۳:۲۵ - ۱۳۹۳/۰۸/۱۷
شما درست فکر میکنید دوست عزیز واسه همینه که هیچکس به ریاضیدان و فیزیکدان رشوه نمی دهد
حمید
| |
۱۴:۵۴ - ۱۳۹۳/۰۸/۱۷
بهتر که نیست. ولی درامد پزشکها خیلی بالاست چون در ایران بیماری بالاست پس پزشکها هم مشتری بیشتری دارند. اب - غذا - میوه های سمی. مرغ هورمون دار -فشار خون بالا- همه و همه به نفع پزشک هاست دیگه
علی
| |
۱۵:۰۰ - ۱۳۹۳/۰۸/۱۷
فکر می کنم کسانی که منفی داده اند نظر دوست عزیزمان خانم یا آقای سریر را درست متوجه نشده اند. منظور ایشان که بنده هم نظر مشابهی دارم این است که یک پزشک بد هر چقدر هم که بد باشد نسبت به یک ریاضی دان یا فیزیک دان خوب درآمد بیشتری دارد و متاسفانه این از عدم تعادل در توزیع درآمد در کشور ما ناشی می شود، که البته باید به فکر اصلاح آن بود.
ناشناس
| |
۱۵:۰۶ - ۱۳۹۳/۰۸/۱۷
خب روشنه كه فكر شما صحيح نيست...
ناشناس
| |
۰۹:۲۹ - ۱۳۹۳/۰۸/۱۸
همون فكر نكني بهتره!!!!!!!!!!!!!! اگه تو حسرت پزشكي موندي، مي توني همين جوري بدون هيچ سختي پرديس بين الملل بخوني و بعد با كلييييييي سواد پربار به مملكت خدمت كني!
ناشناس
۱۱:۴۱ - ۱۳۹۳/۰۸/۱۷
مطلب آموزنده ای بود . من هم درگیر این اشتباه بودم هم در دوران دانش اموزی خودم و هم همین حالا که پدر شده ام و به دخترم می گفتم آرزو دارم دکتر بشی
پاسخ ها
ناشناس
| |
۱۱:۴۴ - ۱۳۹۳/۰۸/۱۷
دقیقا من هم این طور بودم
ناشناس
| |
۱۲:۱۷ - ۱۳۹۳/۰۸/۱۷
و من
ناشناس
| |
۱۲:۵۳ - ۱۳۹۳/۰۸/۱۷
منم
ناشناس
| |
۱۴:۱۱ - ۱۳۹۳/۰۸/۱۷
من هم
ناشناس
| |
۱۴:۳۶ - ۱۳۹۳/۰۸/۱۷
موافقم . . .
ناشناس
۱۱:۴۰ - ۱۳۹۳/۰۸/۱۷
من دخترم رو توي بهترين مدرسه تهران ثبت نام كردم و بهترين امكانات رو در اختيارش گذاشتم. وقتي ازش مي پرسم مي خواهي چه كاره بشي گفته آرايشگر كه البته من هيچ وقت مخالفت نكردم و گفتم اگه آرايشگر ماهري بشي خيلي خوبه!
پاسخ ها
ناشناس
| |
۱۱:۴۳ - ۱۳۹۳/۰۸/۱۷
آفرین
ناشناس
| |
۱۲:۵۷ - ۱۳۹۳/۰۸/۱۷
آفرين اعتماد به نفس خوبي داري....
ناشناس
۱۱:۳۷ - ۱۳۹۳/۰۸/۱۷
اون واسه خارج از ايرانه...اينجا ايرانه يعني كشوري كه...
پاسخ ها
ناشناس
| |
۱۱:۴۳ - ۱۳۹۳/۰۸/۱۷
چه ربطی داره؟ شما به بچه ات شغل تحمیل نکن، چه در ایران چه در خارج
ناشناس
| |
۱۳:۳۷ - ۱۳۹۳/۰۸/۱۷
اينجا ايران چون فقط به مدرك اهميت داده ميشه .اينجا ايران چون فقط دارندگان مدرك از رفاه نسبي به ديگر گروها بهره مندن.اينجا ايران چون در كارخانجات اگر شما خداي سلامت كاري وبهره وري باشي ومدرك نداشته باشي هيچي.اينجاه ايرانه چون كسي كه مدرك نداشته باشه حتي اگر كار كارشناسي هم انجام بده در مقابل يك سوم كارشناس مزايا دريافت ميكنه .
حالا فهميدي چرا اينجا ايرانه؟
ناشناس
۱۱:۳۳ - ۱۳۹۳/۰۸/۱۷
پسر من سال چهارم تجربيه اما هميشه ميگفته دوست دارد آبيار پاركها باشد
ناشناس
۱۱:۲۲ - ۱۳۹۳/۰۸/۱۷
من پسرم دوست داره شاطر بشه
پاسخ ها
ناشناس
| |
۱۲:۰۴ - ۱۳۹۳/۰۸/۱۷
من پسرم دوست داره چراغ ساز بشه
مهدی
| |
۱۲:۴۰ - ۱۳۹۳/۰۸/۱۷
دمش گرم
سلام
| |
۱۴:۰۰ - ۱۳۹۳/۰۸/۱۷
دختر من 7 ساله است ودوست داره مزرعه دار بشه حتی تعداد گاو، گوسفند، اسب و سگ چوپانش رو هم میگه!
ولی بازم همه اینا رویاپردازیه...
یوسف
| |
۱۴:۳۱ - ۱۳۹۳/۰۸/۱۷
من بچه بودم دوست داشتم کشاورز بشم یه احساس خوبی به کشاورزی و شغل امامان داشتم..
ناشناس
| |
۲۲:۵۸ - ۱۳۹۳/۰۸/۱۷
من بچه که بودم دوست داشتم دایناسور شناس بشم
خخخخخخخخ حیف نشدم
تحلیلگر امور مربوطه
| |
۰۷:۲۳ - ۱۳۹۳/۰۸/۱۸
من فکر میکنم طبقه بندی ای تحت عنوان شغل "بد" و شغل "خوب" وجود نداره. این نظر شخصی ماست که این دو رو از هم متمایز می کنه. نظر شخصی انسانها بسیار قابل احترامه اما نمی تونه یه نسخه برای دیگران باشه. انسانها زمانیکه شغل آینده ی خودشون رو انتخاب می کنند به بلوغ شخصیتی رسیدند. باید بهشون احترام گذاشت و حمایتشون کرد. پدر من یه نانوا بوده اما من هیچوقت عدم رضایت از شغلش رو تو زندگیش ندیدم.
ناشناس
| |
۱۴:۴۳ - ۱۳۹۳/۰۸/۱۸
من دوست داشتم نجار بشم
داداشم بازیگر
الان من شدم مهندس ارشد مخابرات و معلم زبان
داداشم شده روحانی و البته دانشجوی دکترا و اون هم تدریس میکنه
ولی شغل هیچ کدوم ثابت نیست
کاش نجار و بازیگر میشدیم
تعداد کاراکترهای مجاز:1200