عصرایران - "چقدر برای فرزندان مان وقت می گذاریم؟" این سؤالی است که اگر به موقع به آن پاسخ مناسب ندهیم، شاید بعدها پشیمان شویم.
آیا مشغله کاری زیاد را دلیل یا بهانه ای برای وقت نگذاشتن برای فرزندان مان کرده ایم؟
آیا این سخن که من فرزندم را در بهترین مدرسه ثبت نام کرده ام یا از صبح تا
شب برای او تلاش می کنم، می تواند توضیح مناسبی برای عدم تخصیص وقت به
فرزندان باشد؟
بودن ما با فرزندان مان ، چه آثار دارد و همچنین وقت نگذاشتن مان برای آنها؟
چگونه می توانیم برنامه خود را طوری تنظیم کنیم تا فرزندان مان از مهر پدری یا مادری ، بهتر بهره مند شوند؟
آیا خاطره یا تجربه ای در این باره دارید تا آن را با دیگران در میان بگذارید؟
قدیم ها اوضاع چطور بود؟ پدر و مادرهای ما چه تعاملی با ما داشتند؟
اگر هنوز پدر یا مادر نشده اید،درباره پدر و مادر خودتان بگویید. آیا برای شما وقت می گذارند؟
در سنین مختلف، نیاز فرزندان به حضور پدر و مادر در کنار خودشان چگونه است؟
راستی آیا با بچه های خود بازی هم می کنید؟ در درس ها کمک شان می کنید؟ مشورت چی؟
این ها سوالات بسیار مهمی هستند که پاسخ ما به آنها می تواند "سرنوشت" فرزند یا فرزندان مان را به کلی تغییر دهد.
"کافه گفت و گو"ی عصرایران، امروز با این موضوع باز است. خیلی دوست داریم نظرات شما را بدانیم . لطفا در این بحث بسیار مهم که خیلی هایمان نادیده اش می گیریم ، شرکت کنید و دانش و تجربه تان را با بقیه به اشتراک بگذارید.
"کافه گفت و گو" تا ساعت 14 امروز ، برای گفت و گوهایتان باز است.
كاش ميشد ساعت مهد و مدرسه هماهنگ با ساعت كاري بود و آموزش در مدرسه انجام ميشد و ساعتي كه همه ميان خونه صرف استراحت و تفريح بشه.
نه اينكه دنبال آموزش كلاس متنوع ... باشيم
شکی نیست که شرایط معیشتی، کاری، و مسائل مرتبط و موثر با امورات خانوادگی کلن شرایط بسامانی نیست و نمیشه در زمینه موضوعی شبیه موضوع این گفتگو بصورت منفک و مجزا از سایر عوامل دخیل بحث کرد و نتیجه گیری کرد ولی با این همه باز معتقدم در شرایط حاد و بحرانی نیز خلاقیت و نحوه مدیرت شخصی بحران می تونه راهگشا باشه و هر کسی بسته به شرایط و امکانا ت خودش شیوه هایی برا سامان امور ازجمله توجه به فزرندانش پیدا کنه
میشه با تغییر نوع نگاه به زندگی تعریف دیگه ای از زندگی و کار و معاش برای خود داشت
میشه با مناعت طبع، صرفه جویی، در دام چشم به هم چشمی نیافتاد و چارچوب و معیار خاصی خود را برا زندگی ایجاد کرد
می شود سبک فعالیت و نوع نگاه بقه فعالیتهای تخصصی خود رو عوض کرد و با برنامه ای منسجم تناسبی میان کار و زندگی و خانواده و جامعه ایجاد کرد
من باتوجه به مشغله کاری که دارم زیادبرای یه دونه دخترم نمتونستم وقت بذارم ..متاسفانه..به نظرمن هیچ جایی نمیتونه جای پدرومادرپرکنه هرچقدرکه مدرسه خوب باشه کلاس متفاوت ثبت نام کنیم وقتش باانواع بازیها پرکنیم ولی بودن پدر ومادر کناربچه ها یه چیزدیگس ...من دیدم که میگم...نمونش دختر5ساله من رفته به خواهرم شکایت کرده که بابای من یا خوابه یاسرکار اصلا بامن بازی نمیکنه من دیگه نمیرم خونمون... حالا تصمیم گرفتم توکارم تجدیدنظرکنم که بتونم بیشتر کنار خانواده باشم...
تا دوسالگی خیلی براش وقت میزاشتم ولی بعدش رفتم سرکار و درس خوندن خیلی وقتمو میگیره واقعا عذاب وجدان دارم وقتی میبینم تنها هست و داره وقتش با کارتون پر میشه ولی چیکار کنم ؟؟یعنی همش برام مهمه البته دیگه سرکار نرفتم تا حداقل بیشتر در کنارش باشم ولی درسو نمیتونم ولش کنم
خودم هم با اینکه سالهاست ازدواج کردم بچه دار نمی شوم چون هم شرایط جامعه اصلا مناسب نیست و هم اینکه مجبورم بروم سرکار و دوست ندارم پاره تنم را بسپارم به مهدکودک
نمونه ش تو استفاده از اینترنت و شبکه های مجازی، وایبر، فیس بوک و غیره ست. ما باید در طول شبانه روز زمان خاص و محدودی رو برای این کار اختصاص بدیم. فراموش نکنیم که وظایف ما در قبال خانواده خیلی مهمتر از وب گردی های بی حاصل و غیر ضروریه. همین امروز باید شروع کنیم، چراکه فردا ممکنه که خیلی دیر شده باشه.
با تشکر
تا شقایق هست، زندگی باید کرد.
دخترم يك ماه ديگه يكساله ميشه.
كار اداري دارم تعطيل كه مي شم خودم مي رسونم خونه تا در كنارش باشم و از در كنارش بودن لذت مي برم.
معتقدم كنار خانواده بودن الفباي زندگي است.
خدايا عزيزان دوستان مرا نگهدار .
به نظر من باید با بچه ها دوست بود و تا جایی که امکان دارد باید برای انها وقت و انرژی گذاشت...
هیچ مشاوری نمیتونه این بلای خانمانسوز رو از سرمون ببره. اینترنت شده مثل مخدر برای خانواده ها
یک نکته در مورد ان مادری که تیتر زده بودین می خواد فرزند 5 ساله اش را بفروشد وقتی مصاحبه کننده ازش پرسید تو که شرایطت اینطوری بود چرا باز بچه دار شدی می گه اخه قبلا که شرایط اینطوری نبود اخه این چه حرفی این چه توجیهی!
وقتی شرایط مناسبی نداریم چرا بچه دار می شویم یکی شرایط مالی درستی ندارد یکی رفتار درستی ندارد که بتواند درست تربیت کند خیلی ها نه تنها برای فرزندانشان وقت نمی گذارند بلکه انها را به شکل تاسف برانگیزی کتک می زنند یا شکنجه می کنند. نتیجه ان هم تربیت نسلی است که می بینیم هر روز چند خبر در مورد قتل ان به شکل کاملا وحشتناک جدا کردن سر از بدن! واقعا چه می شه گفت!
به عقیده بنده نکته ای که ما ایرانیها به ندرت بهش توجه میکنیم، مدیریت زمان و امکانات هست. اگه ما در انتخاب شغل، و بالابردن راندمان شغلی و استفاده بهینه از زمان دقت و تلاش بیشتری به خرج بدیم شاید اوقات فراغت بیشتری رو بتونیم برای خانواده و فرزندامون اختصاص بدیم، مطمئنا هرچقدر روی مسایل تربیتی و فرهنگی توی خانواده ی خودمون بیشتر کار کنیم و وقت بذاریم، هم در محیط خانه اثرش رو خواهیم دید و هم در برخورد با جامعه. البته بنده هم خودم با مسایل و تنگناهای مالی زندگی مثل بقیه درگیر هستم. اما نباید از اهمیت وقت گذاشتن برای خانواده غافل شد . بچه ها نیاز به حمایت صحیح و عاقلانه دارن، بچه ها نیاز دارن که پدر و مادر همراه و بهشون نزدیک باشن. نیازهای عاطفی و اجتماعی بچه ها باید در وهله اول توی خونه پاسخ داده بشه.
از اینکه وقت گذاشتید و مطلب بنده رو خوندید سپاسگزارم. از سایت خوب عصر ایران هم تشکر میکنم.
توصیه من به پدر و مادرهای جوان این است که:
1 - برای کودکان و همسر خود تا حد ممکن وقت بگذارید و به حرف ها و خواسته های آنان ،احترام بگذارید.
2 - فکر نکنید تربیت بچه ،یعنی بار آوردن آنها مثل و شبیه خود!این خطای بزرگی است.بچه باید مطابق با نیازهای آینده جامعه بار بیاید و نه طبق استاندارد های گذشته.
3 - تلاش زیادی در حفظ خلاقیت ذاتی بچه ها داشته باشید.کلی ترین پیشنهاد من این است که هرگز جواب سوال های او را کامل و به راحتی ندهید ، بلکه او را به سمت و سویی هدایت کنید که با نظارت شما،خود پاسخ سوالش را بیابد و جواب را به شما هم بگوید.قول می دهد از او چیزهای بسیاری خواهید آموخت.
4 - می دانم که مشکلات عدیده اجتماعی ما ،وقت بسیاری از شما می گیرد،اما تسلیم نشوید.هیچ چیز مهمتر از آینده کودکان ما که همان آینده کشور است،نمی باشد.
موفق باشید.
این آینده سازان مملکت بعد فردا یکدفعه از زندان سر در می آرند و سوءسایقه و...
نکته ای که به نظر بنده می رسد و پیش از وقت گذاشتن ، بازی کردن ، همراه بودن و ... لزومش احساس می شود و شاید خیلی مورد توجه قرار نگرفته است ، بحث آموزش و در اصل فقدان آموزش والدین برای چگونگی ارتباط و وقت گذاشتن برای فرزندانشان می باشد .
به راستی سیستم و سیاستهای آموزشی ما در این خصوص بسیار ضعیف می باشد.
ولیکن حافظ زیبا گفته است ، نقش ما نقش طایر قدسی است برای فرزندانمان :
همتم بدرقه راه کن ای طایر قدس / که دراز است ره مقصد و من نوسفرم
من یه برادر 21 ساله دارم که همیشه با تمام اعضای خانواده لجبازی میکنه و می جنگه و دقیقا دلیلش اینه که از وقتی مادرم به رحمت خدا رفتند (یعنی وقتی 16 سالش بود) یهو تنها شد و من و پدر و خواهر و برادرهای بزرگترسرکار میریم و این بچه تنها موند و مطمئنم دلیل همه این رفتارهاش به این دلیله که همیشه با مادرم رابطه خوبی داشت و دوست داشت جمع گرم و صمیمانه ای داشته باشیم، حالا که شرایط عوض شده تمام مدت با دوستاشه و ازمون دور شده
اینا رو گفتم که پدر و مادرهایی که این مطلب رو می خونند بدونند که بچه ها تو هر سن و سالی که باشند نیاز به هم صحبتی و همراهی سایر اعضای خانواده به ویژه پدر و مادرشون دارند
و داشتن امکانات رفاهی بخشی از نیازهاشونه و اتفاقا بخش نه چندان بزرگش!!
بسیاری از پدر و مادرها متوجه نمی شوند وقت گذاشتن برای فرزند یعنی چه.
به اشتباه فکر می کنند برخی فعالیت ها جزء وقت گذاشتن برای او به شمار می آیند و بعضی دیگر نه. مثلاً یاد دادن کار جدید به فرزندان یا انجام کاری که از نظر آنها برای فرزندشان مفید است وقت گذاشتن میدانند بدون توجه به اینکه فرزندشان به آن کار علاقه دارد یا نه. اگر فرزندان از انجام یک کار مشترک با پدر و مادر لذت نبرند، والدین وقت خود را تلف کرده و تبدیل به معلم سرخانه خواهند شد.
به نظر بنده گذران وقت هنگامی است که فرزندان واقعاً با والدین سرگرم شوند.
بسیاری از پدر و مادرها متوجه نمی شوند وقت گذاشتن برای فرزند یعنی چه.
به اشتباه فکر می کنند برخی فعالیت ها جزء وقت گذاشتن برای او به شمار می آیند و بعضی دیگر نه. مثلاً یاد دادن کار جدید به فرزندان یا انجام کاری که از نظر آنها برای فرزندشان مفید است وقت گذاشتن میدانند بدون توجه به اینکه فرزندشان به آن کار علاقه دارد یا نه. اگر فرزندان از انجام یک کار مشترک با پدر و مادر لذت نبرند، والدین وقت خود را تلف کرده و تبدیل به معلم سرخانه خواهند شد.
به نظر بنده گذران وقت هنگامی است که فرزندان واقعاً با والدین سرگرم شوند.
شیطون نه از جنس شر و اذیت کن
واقعیتش اینه که با شغل کارمندی این روزای اکثر اقشار جامعه وقتی میرسیم خونه خسته ایم و دوست دارم بیشتر استراحت کنیم
ولی سعی میکنم حداقل هفته ای 3 بار شب ها به طور مستقیم بازی دو نفره و بدو و کشتی و ... داشته باشیم
ولی چند وقت پیش یه مقاله خوندم که پدر و مادر حتی اگه تمام روز هم با کدکشون بازی کنن باز هم جای بازی های شاد کودکانه با هم سن و سالاشو نمیگیره
چون ما هم سن و همسان نیستیم اصلا هم بازی خوبی نیستیم
و به شدت به دورام کودکی گذشته تاکید داشت که بچه ها تو محله دور هم جمع میشدن و بازی های دسته جمعی و گجروهی انجام میدادن. چیزی که امروز تو زندگی های به اصطلاح متمدن ما گم شده.
بچه ها با تبلت و گیم و تلوزیون مشغول شدن. مادر ها هم سر کار میرن ، پس بچه ها تو این زمان تو مهد کودک ها یا کلاس ها هستن. بچه ای تو کوچه نیست که بازی کنه
زندگی آپارتمانی دیگه حیاط و باغچه نداره که بچه اونجا خودشو سرگرم کنه و زیر آفتاب ظهر پوستش بسوزه و غروب آفتاب با کلی تجربه خاک بازی و ماشین بازی و لی لی و کش بازی بیاد خونه.
افسوس از زندگی ماشینی
اگر هم فرض کنیم که پدر و مادر وقت بذارن مثل احمد آقا، چگونه از این وقت جهت ارتباط با کودکانشان استفاده کنن؟چه کارهایی میشه در فضای آپارتمان کوچک انجام داد؟ چه بازیهایی؟ چگونگی ارتباط؟ چگونگی درک خواستههای کودک؟ و...
همه اینها مسائلی هستند که قبل از وقت گذاشتن باید پدر و مادرها بدونن
ولی آیا میدونن؟
گاهی اوقات که می خواهد بخوابد ، او را در آغوش می گیرم . شاید بگویید یگ پسر 12 ساله بزرگ شده است ولی اگر چهل سالش شود هم او را در آغوش خواهم گرفت .و همین باعث شده است بدترین تنبیه او این باشد که بگویم با تو حرف نمی زنم .
من با خود روزی فکر کردم . من اگر خیلی تلاش کنم و اصلا خانه نیایم شاید بتوانم پول بسیار زیادی به دست بیاورم و خانواده ام راحت باشند ولی با خود گفتم آن هنگام تفاوت فرزند تو با کودکی که پدر ثروتمندش را از دست داه و یتیم شده است چیست . هردو پول دارند ولی پدر ندارند . پس گفتم این دوروز دنیا را زندگی کنم آن هم در کنار خانواده ام . باور کنید دوران برده داری به سر رسیده است اما هنوز ما خودمان با دست خود ، برده ی کارهایمان شده ایم . اجازه دهید ، شغل و کار برده ی شما باشند. من که کسی نیستم ، لطفا آرزوی زندگی بزرگان را در سر بپرورانید. من خودم هنوز خود آرزومندم به مناعت طبع بزرگانی چون امام علی و آیت الله بروجردی و گاندی و.... برسم
2-بعضيهامون قناعت رو فراموش كرديم و عليرغم عدم نياز هنوزهم بدنبال پول و مقام بيشتريم و سر خانواده هم منت ميذاريم كه براي شماهاست
و يادمون نره
بچه ها نه مامان باباي پولدار ميخوان نه مامان باباي سرشناس و معروف
فقط مامان بابا ميخوان
بنظرم بدون سوال از فرزندانتان نظر داده ايد.
با توجه به اختلاف طبقاتي پيش آمده بچهها هم به ارزش پول در جامعه پي بردهاند و ميدانند اگر پول داشته باشند خيلي چيزها دارند.
بنده دارای دو فرزند پسر و دختر هستم که به لطف خدا سالم و سلامت مشغول تحصیل در مقطع ابتدائی و دوره اول متوسطه می باشند
از ابتدا بنای رفاقت را با این دو فرزند گذاشته ام و با صحبتهای دو نفره که به مناسبتهای مختلف و یا گردش در پارک پیش می آمد این موضوع را درمیان گذاشتم که ما بنا داریم در محیطی دوستانه و سرشار از محبت زندگی کنیم و پدر و مادر بهترین دوستان شما می توانند باشند اگرچه دوستان نیز جایگاه خود را دارند .واین امر باعث شده که احساس نزدیکی خاصی بین اعضاء خانواده حکم فرما باشه .
نکته دیگر این که اگرچه امروزه فراهم نمودن امکانات منطقی برای فرزندان دغدغه اصلی والدین است اما هیچ ابزار فیزیکی جای محبت و احساس نزدیکی دو طرفه را نمی گیرد . وخلاء احساسات بیشتر از خلاء گوشی موبایل و نوت بوک و x box احساس می گردد .....
پس بیائیم با فرزندان بودن را بعنوان یک ضرورت حس ؛ درک و برای خودمان امکان پذیر نمائیم .
این زمانی امکان داره که درصد تورم خیلی پایین باشه ، شما الان 2 میلیون برات کافیه ، وقتی شب می خوابی و صبح با تورم 20 درصد مواجه می شی دیگه اون 2 میلیون برات کافی نخواهد بود .
ایکاش متوجه میشدن این نوع رفتار که بی شباهت با رفتار پدر و مادران ما هم نیست ( رها کردن بچه ها در کوچه و خیابان و اعتقاد به اینکه بچه ها خودشون بزرگ میشن و نداشتن سیستم تربیتی ) جز فاصله انداختن بین بچه ها و والدین نتیجه دیگه ای نداره.
خیال خامه که فکر کنیم بچه هامون با تکنولوژی و انواع مهارت میتونن آینده درخشان داشته باشن.
مهم تر از همه حس نزدیکی و در دسترس بودن والدینه که متاسفانه خیلیها به بهانه کار زیاد و ... از زیرش در میرن.
خدا را شکر که پسرم به زبان آمد . دیگر اضافه کارم را کم کردم و مدت بیشتری با او ماندم . هنگام تمیز کردن خودرو از او کمک خواستم . در مسافرت در بیابان اجازه دادم کمی رانندگی کند . همان وقت برق رضایت را در چشمانش دیدم.
جالب آنکه با کم شدن درآمد ماهیانه ، آنقدر که فکر می کردم زندگی سخت نشد . فقط صبح ها کمی زودتر بیدار شدم تا با شرکت واحد به سر کار بروم و دیگر پول بنزین و کرایه تاکسی ندام .
چیزهای غیر ضروری را از خریدهای خودم حذف کردم و پسرم نیز توقعش در خرید خیلی کمتر از پیش شد . بدون پول اضافه کار از لحاظ مادی مثل
سابق زندگی می کنم ولی آرامش بیشتری دارم .
راستی تا یادم نرفته ، خانه ام را نیز کوچکتر کردم تا هزینه ی کمتری بابت اجاره بپردازم یعنی به جای 80متر آپارتمان در آپارتمان 35 متری سکونت کردم . اولش سخت بود ولی خیلی زود همه عادت کردیم
تو 35 متری هم مگه میشه؟؟؟؟؟
بله میشه در خانه 35 متری هم زندگی کرد. مهم نیست کجا زندگی میکنیم مهم اینه که آیا متناسب با متراژ خونمون نیازهای غیر مادیمون هم برآورده میشه یا نه. احساس ارامش و خوشبختی و رضایت و امنیت و... اینها چیزی نیست که بشه با پول خرید. هرچند پول بیشتر رفاه بیشتر میاره ولی لزوما نیازهای غیر مادی ما رو تامین نمیکنه.
علاوه بر این از تبلیغات صدا و سیما و... که مبلغ زندگی فقیرانه هستند که بگذریم واقعا ما خیلی تجمل پرست شدیم. اطرافمون رو یه نگاه بندازیم. اگر تلویزیون LED و موبایل فلان و اتومبیل فلان نداشته باشیم واقعا آسمون به زمین میاد؟ بری رسیدن به رفاه و آرامش نیازی به خودکشی نیست.
من هنوز پدر نشده ام اما در سال دوم زندگی مشترکم هستم و سختی های زیادی کشیده ام.
درود بر تمامی مستضعفان عالم...
آخر هر سختی قطعاً آسانی هست.
من با همین قناعت تونستم با رویایی ترین دختر آرزوهایم ازدواج کنم. رشد علمی ام هم متوقف نشده و در حال تالیف مقاله هستم و به امید خدا برای PHD در دانشگاه های معتبر دنبال اخذ پذیرش هستم.
سربازی هم نرفته ام و دارم جاش پروژه بنیاد نخبگان انجام میدهم...
با شهر نشین شدن جامعه ما باید علاوه بر پدر و مادر سیستمهای موازی با خانواده مثل مدارس و باشگاههی فرهنگی و ... درست بشه تا بخشی از آموزشها و تربیت فرزندانمون بر عهده اونها گذاشته بشه. متاسفانه ما از مدارسمون فقط نمره و پاس کردن درسها رو میخوایم. در حالیکه در هر مدرسه استانداردی باید یک روانشناس کودک و نوجوان حضور داشته باشه تا بتونه مشکلات بچه ها رو شناسایی کنه. مهد کودک و مدرسه فقط جای مهارت آموزی خواندن و نوشتن نیست.