صفحه نخست

عصرايران دو

فیلم

ورزشی

بین الملل

فرهنگ و هنر

علم و دانش

گوناگون

صفحات داخلی

کد خبر ۳۰۸۲۵۱
تاریخ انتشار: ۱۳:۳۹ - ۱۹ آذر ۱۳۹۲ - 10 December 2013
نقدی بر وزیر خارجه

آقای ظریف! روش سیاستمدار با روشنفکران یکی نیست

روشنکفر در فرایند آگاهی‌بخشی‌، اولاً و بالذات خودش را پای‌بند حقیقت می‌داند ولی سیاستمدار اولاً و بالذات پای‌‌بند منافع ملی است؛ بنابراین هر آنچه را که می‌داند بر زبان نمی‌راند.
عصر ایران؛ هومان دوراندیش - محمدجواد ظریف در این چهار ماه و یک هفته‌ای که از حضورش در راس وزارت خارجه ایران می‌گذرد، نشان داده است که دیپلمات کارکشته‌ای است و مخالفان داخلی‌اش نیز به این واقعیت اذعان دارند؛ اما هر دیپلمات کارکشته‌ای، لزوماً سیاستمدار پخته‌ای نیست.

اینکه وزیر امور خارجه یک کشور، در مقام سخن‌گفتن از "دشمن"، به بانگ بلند بگوید دشمن ما "با یک بمبش می‌تواند تمام سیستم‌های نظامی ما را از کار بیندازد"، هیچ معنایی ندارد جز اینکه، چنین وزیری هنوز سیاستمدار نشده است. جواد ظریف این روزها البته محبوبیت زیادی دارد و احتمالاً آقایان و بویژه خانم‌هایی که به پای هر گزارش وی در فیس بوک، کامنت‌هایی لبریز از احساس شیفتگی می‌ریزند، از این نقد ناخشنود می‌شوند؛ ولی فرض کنید دو کشور آرژانتین و بریتانیا، همانند سال 1982، مجدداً کارشان به جایی رسیده‌ است که درگیری نظامی بین آنها محتمل است. در این صورت اگر وزیر امور خارجه آرژانتین، بگوید بریتانیا با یک بمب می‌تواند کل سیستم نظامی ما را از کار بیندازد، کدام عاقلی است که با شنیدن این جمله، دچار تعجب نشود و آن وزیر را به ناپختگی و بی‌تدبیری متهم نکند؟

تدبیر، به یک معنا، علم عاقبت‌شناسی است و نگریستن به آخرالامر. آقای ظریف به عنوان وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران، لابد بهتر از همه می‌داند که جمهوری اسلامی، آمریکا را نه دوست بلکه دشمن می‌داند. بنابراین، بیان سخنانی که موجب تقویت روحیه "دشمن" و افزایش تنش در داخل کشور شود، ناشی از تدبیر و تامل در عاقبت سخن نیست. حتی خواجه حافظ شیرازی هم می‌دانست کار مُلک است آنکه تدبیر و تامل بایدش! محمدجواد ظریف هم دقیقاً درگیر "کار ملک" است. پس روا نیست که همانند یک "رند عالمسوز" سخن بگوید.

سال‌ها پیش، بهروز افخمی در مجلس ششم سخنی گفت بدین مضمون که در ایران همه چیز بدل چیزهایی است که در آمریکا وجود دارد. یعنی اصل سینما و سیاست و ... در آمریکا وجود دارد و ما در ایران با بدل آن پدیده‌های اصیل مواجهیم. بهروز افخمی البته سینماگری بود که آداب سیاست را نمی‌شناخت. پس عجیب نبود که حرفی بزند و ناخواسته واکنش‌ها برانگیزد. اما اینکه ظریف هم به راه افخمی برود، کمی عجیب است.

در واقع جناب ظریف به دو نکته اساسی توجه ندارند. اول اینکه، سیاستمدار حتی اگر نخواهد دروغ بگوید، موظف نیست همه حقیقت را بگوید. سیاستمدار آن شاهدی نیست که در دادگاه می‌گوید: "سوگند می‌خورم حقیقت را بگویم و جز حقیقت چیزی نگویم و همه حقیقت را بگویم." برده‌داری در آمریکا با دروغ لغو شد. احمد قوام هم کلاه ژوزف استالین را برداشت تا آذربایجان پاره تن ایران بماند. حتی اگر آقای ظریف معتقد باشند که سیاستمدار حق ندارد، در موارد تعارض بین ارزش‌های اخلاقی، برای تامین ارزش‌های اخلاقی بالاتر، ارزش‌های اخلاقی پایین‌تر را نقض کند، باز هم جایی تعهد نداده‌اند که تمام حقیقت را بگویند (تازه اگر بپذیریم که از کار افتادن همه سیستم‌های نظامی ایران با یک بمب آمریکا، بیان تمام حقیقت است و مو لای درز این حرف نمی‌رود؛ که امری بعید است). ظریف در ماجرای "تیتر کیهان و کمردرد" نیز مرتکب این اشتباه شد که تمام حقیقت را گفت و مخالفان داخلی دولت روحانی را به خود غره کرد که ما با یک "تیتر" مهمترین وزیر دولت برآمده از رای دموکراسی‌خواهان داخلی را به چه روزی انداختیم!

نکته دوم اینکه، سیاستمدار با روشنفکر تفاوت‌هایی دارد. کار روشنفکر نقادی و آگاهی‌بخشی به قصد تغییر وضع موجود است. روشنفکر لزوماً به تامین مصالح نظام سیاسی نمی‌اندیشد. او کانون‌های قدرت را نقد می‌کند تا آگاهی عمومی ارتقا یابد و وضع موجود نامطلوب جای خودش را به وضع مطلوب ناموجود بدهد. تلاش برای بهبود وضع موجود، نقطه اشتراک روشنفکر با هر سیاستمدار مترقی و نیکخواه است. اما روش روشنکفر و سیاستمدار برای رسیدن به این هدف، یکسان نیست. روشنکفر با نقادی و آگاهی‌بخشی بی قید و شرط این هدف را دنبال می‌کند ولی سیاستمدار نباید هر نقد و هر خبری را بر آفتاب افکند. ممکن است وزیر امور خارجه یک کشور، به رئیس جمهور آن کشور انتقاداتی جدی داشته باشد؛ ولی او تا وقتی که وزیر خارجه است، نمی‌تواند مانند روشنفکری خارج از ساختار قدرت، رئیس جمهور را نقد کند. روشنکفر در فرایند آگاهی‌بخشی‌، اولاً و بالذات خودش را پای‌بند حقیقت می‌داند ولی سیاستمدار اولاً و بالذات پای‌‌بند منافع ملی است؛ بنابراین هر آنچه را که می‌داند بر زبان نمی‌راند.

اما چرا آقای ظریف به ایفای نقش "روشنفکر" علاقه دارد؟ این علاقه تا حد زیادی ناشی از تمایل جواد ظریف به "حرکت بر مدار محبوبیت" است. پربیراه نیست اگر بگوییم تا پیش از ریاست جمهوری روحانی، حداکثر دو درصد مردم ایران محمدجواد ظریف را می‌شناختند. اما اکنون به برکت "وزارت" و "فیس‌بوک"، اکثریت ایرانیان ظریف را می‌شناسند. انبوه لایک‌ها و کامنت‌های "محبان مجازی"، هر شخصیت مهجور ناگهان محبوب‌شده‌ای را می‌تواند از مسیر اصلی حرکتش خارج کند و به "بازی محبوبیت" بکشاند. آنچه بر خانم نعیمه اشراقی رفت، نمونه‌ای گویاست. خانم اشراقی با ظاهر و گفتاری که – به درست یا غلط - سنخیت چندانی با تصور عمومی از "اهل بیت امام" نداشت، محبوبیتی ناگهانی کسب کرده بود و آشکارا از حرکت بر مدار این محبوبیت لذت می‌برد. هم از این رو، حرفی زد که مشتاقان را خوش آید که ناگهان آن شد که شد!

علاوه بر این‌ها، اگر آقای ظریف واقعاً معتقدند "آنچه آمریکا از آن می‌هراسد، مقاومت مردم ایران است"، بد نیست در این نکته تامل کنند که این "چهار تا تانک و موشک ما" از کجا حاصل شده است؟ آیا جز این است که بسیاری از جنگ‌افزارهای نظامی ایران، تولید داخل است؟ یکی از مصادیق مقاومت مورد اشاره جناب ظریف، همین "توان و قدرت دفاعی و نیروهای بسیجی" است. یعنی عده‌ای از متخصصان ارتش و سپاه و بسیج، با تفکر و تکنیک به تولید این سلاح‌ها رسیده‌اند. اگر آمریکا از تولیدات ناشی از تفکر و تخصص "مردم ایران" نمی‌ترسد، پس دیگر قرار است از چه چیز بترسد؟ اگر توان نظامی ایران در حد کویت بود، که تا الان صد بار به ایران حمله شده بود و بساط فعالیت‌های هسته‌ای ایران هم جمع شده بود. چرا اسرائیل به عراق حمله کرد و هنوز به ایران حمله نکرده است؟ برای اینکه تل‌آویو برآوردی از توان نظامی ایران دارد به همین دلیل از درگیری نظامی با ایران می‌هراسد.

مخلص کلام اینکه، جناب محمدجواد ظریف حال که وزیر شده‌اند، بهتر است اولاً در قالب یک "سیاستمدار" باقی بمانند، ثانیاً مانند سیاستمداری پخته و سنجیده‌گو سخن بگویند، ثالثاً از حرکت بر مدار محبوبیت پرهیز کنند که چنین طی طریقی سوی یک وزیر خارجه، لزوماً در خدمت تحقق منافع ملی نیست. 




 

  

 

ارسال به تلگرام
تعداد کاراکترهای مجاز:1200