عصر ایران

برچسب جستجو
وزرایِ نوشیروان در مهمّی از مَصالحِ مملکت اندیشه همی‌کردند و هر یکی از ایشان دگرگونه رای همی‌زدند و ملِک همچنین تدبیری اندیشه کرد.
کد خبر: ۱۰۰۱۷۵۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۲۵

پادشاهی به کشتنِ بی‌گناهی فرمان داد. گفت: ای ملِک! به موجبِ خشمی که تو را بر من است، آزارِ خود مجوی که این عقوبت بر من به یک نفس به سر آید و بزهِ آن بر تو جاوید بماند.
کد خبر: ۱۰۰۱۷۴۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۲۲

یکی از وزرا پیش ذوالنّون مصری رفت و همّت خواست؛ که روز و شب به خدمتِ سلطان مشغولم و به خیرش امیدوار و از عقوبتش ترسان. ذوالنّون بگریست و گفت: اگر من خدای را، عَزَّ وَ جَلَّ، چنین پرستیدمی که تو سلطان را، از جملهٔ صِدّیقان بودمی.
کد خبر: ۱۰۰۱۱۶۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۰۹

درویشی مجرّد به گوشه‌ای نشسته بود. پادشاهی بر او بگذشت. درویش از آنجا که فَراغِ مُلکِ قناعت است، سر بر نیاورد و التفات نکرد. سلطان از آنجا که سَطْوَتِ سلطنت است، برنجید و گفت: این طایفهٔ خرقه‌پوشان امثالِ حیوان‌اند و اهلیّت و آدمیّت ندارند.
کد خبر: ۹۹۷۲۹۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۰۷

یکی در صنعتِ کُشتی گرفتن سرآمد بود، سیصد و شصت بندِ فاخر بدانستی و هر روز به نوعی از آن کشتی گرفتی. مگر گوشهٔ خاطرش با جمالِ یکی از شاگردان میلی داشت.
کد خبر: ۹۹۷۲۹۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۰۲

حاکم از گفتن او برنجید و روی از نصیحتِ او در هم کشید و بر او التفات نکرد، تا شبی که آتشِ مَطبَخ در انبارِ هیزمش افتاد و سایرِ املاکش بسوخت وز بسترِ نرمش به خاکسترِ گرم نشاند.
کد خبر: ۹۹۷۲۹۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۲۸

یکی از ملوکِ عرب شنیدم که متعلّقان را همی‌گفت: مرسومِ فلان را چندانکه هست مُضاعَف کنید که مُلازِمِ درگاه است و مترصّدِ فرمان؛ و دیگر خدمتگاران به لَهْو و لَعِب مشغول‌اند و در اَدایِ خدمت مُتَهاوِن.
کد خبر: ۹۹۷۲۹۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۲۶

خواجه بر این وقوف یافت و از خطر اندیشید و در حال جوابی مختصر، چنان که مصلحت دید، بر قَفای ورق نبشت و روان کرد. یکی از متعلّقان واقف شد و ملِک را اعلام کرد که فلان را که حبس فرمودی با ملوکِ نواحی مراسله دارد.
کد خبر: ۹۹۷۲۸۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۲۴

داستان یک عارف و نماز شاگرد را از زبان محمد اصفهانی بشنوید .
کد خبر: ۹۵۴۰۸۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۱/۰۷

ملک را خوش آمد صرّه ای هزار دینار از روزن برون داشت که دامن بدار ای درویش گفت دامن از کجا آرم که جامه ندارم.
کد خبر: ۹۱۷۷۳۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۸/۲۷

یکی از ملوک عرب رنجور بود در حالت پیری و امید زندگانی قطع کرده که سواری از در درآمد و بشارت داد که فلان قلعه را به دولت خداوند گشادیم.
کد خبر: ۹۰۵۶۹۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۷/۰۱

هرمز را گفتند وزیران پدر را چه خطا دیدی که بند فرمودی گفت خطایی معلوم نکردم و لیکن دیدم که مهابت من در دل ایشان بی کران است.
کد خبر: ۹۰۲۷۶۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۶/۱۸

بفرمود تا غلام به دریا انداختند. باری چند غوطه خورد، مویش گرفتند و پیش کشتی آوردند.
کد خبر: ۹۰۲۷۶۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۶/۰۴

کد خبر: ۸۹۴۹۲۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۲۴

کد خبر: ۸۹۴۹۲۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۱۰

کد خبر: ۸۹۴۱۹۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۳/۲۷

کد خبر: ۲۴۸۷۴۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۱/۱۰/۰۹

کد خبر: ۱۵۱۲۶۳   تاریخ انتشار : ۱۳۸۹/۱۰/۱۱

آخرین اخبار
پربازدید ها