در سال 2009، دچار یک تصادف جدی خودرو شدم که ممکن بود جانم را بگیرد. ماشینی که در جهت مخالف میآمد، یک چرخش خطرناک به چپ انجام داد و باعث تصادفی شد که تقریباً داشت جانم را میگرفت. این حادثهای که زندگیام را تغییر داد، در واقع یک نعمت بود.
این اتفاق مرا مجبور کرد که سرعت زندگیام را کم کنم و بهطور جدی نحوه زندگی و تجربه کردن آن را ارزیابی کنم. این تجربه به من نشان داد که نیاز دارم در سطح بسیار بالاتری خلاقیت داشته باشم و تلاش کنم تا تاثیری از خودم در جهان به جا بگذارم.
به گزارش فرادید؛ در زمان تصادف، به عنوان مدیر اجرایی در یکی از آژانسهای تبلیغاتی خلاق کار میکردم و با برخی از موفقترین برندهای جهان همکاری داشتم. از کارم لذت میبردم و فرصتهای خلاقانهای هم در آن وجود داشت. اما تصادف مرا وادار کرد تا درباره نحوه زندگیام، زمانم و تجربههایی که از این زندگی میخواهم، سوالهایی بپرسم.
برای درک عظمت غار کافیست به اندازۀ انسانهایی که در تصاویر میبینید دقت کنید
بازیابی کامل بدن و ذهنم تا حدی که بتوانم دوباره از فعالیتهای فیزیکی لذت ببرم، پنج سال زمان برد. در این دوره، به عکاسی واقعاً علاقمند شدم. همیشه از عکاسی لذت میبردم، اما این بار متفاوت بود؛ گویی اشتیاقی سوزان برای کشف چیزهای جدید داشتم. سفر و ماجراجویی همیشه جزو علاقههایم بود، همراه با اشکال مختلف روایت تصویری.
تصمیم گرفتم این دو علاقهام را با هم ترکیب کنم. بنابراین اولین دوربین حرفهایام را خریدم و شروع به آزمایش کردم. شبهای زیادی را تا سپیدهدم بیدار ماندم و آموزشهای اینترنتی را دنبال کردم تا بفهمم دوربینم چطور کار میکند و چه قابلیتهایی دارد.
شروع به تجربهکردن با نوردهی طولانی، درک نور و عناصر ترکیببندی کردم. به تمرین روی عناصر فنی ادامه دادم و تکنیکهای مختلفی را آزمایش کردم. سرانجام به نتیجه رسیدم و متوجه شدم که عکاسی از طبیعت و مناظر چقدر بر من تأثیر میگذارد.
از اینجا سفر من آغاز شد. یک حساب اینستاگرام راهاندازی کردم و عازم سفرهای گوناگون شدم؛ صدها عکس گرفتم و هر بار تکنیکهای جدیدی که یاد گرفته بودم را به کار بستم. با برخی عکاسان بااستعداد در فضای مجازی ارتباط برقرار کردم و در گروههای عکاسی شرکت کردم.
هدف مشخصی نداشتم. فقط میخواستم مناطق کمتر کشفشده را ببینم و عکسهای جذابی بگیرم. مثلا شنیده بودم غاری به نام «هانگ سون دونگ» در ویتنام وجود دارد که تعداد کمی از افراد آن را کاوش کرده بودند. درباره این ماجراجویی تحقیق کردم و فهمیدم دولت ویتنام سالانه تعداد محدودی مجوز برای کاوش در این غار صادر میکند و قوانین سختگیرانهای در مورد رفتار در داخل غار دارد.
تنها یک گروه مجاز به بردن افراد به داخل غار بود. با آنها تماس گرفتم و توانستم یک جایگاه در تیم پیدا کنم. به دلیل سختی این مأموریت، آنها توصیه کردند که شش ماه قبل از سفر تمرین کنم و برای مسیرهای جنگلی و 47 بار عبور از رودخانهها، صخرهنوردی، تونلها، و مارهای سمی و زالوها آماده شوم.
غار «هانگ سون دونگ» بزرگترین غار شناخته شده در جهان است. طبق گفته متخصصان غارشناسی که با ما همراه بودند، این غار با عرض 200 متر، ارتفاع 150 متر و عمق تا 10 کیلومتر، یکی از زیباترین غارها با دهانههای سرسبز است. این غار در مکانی دورافتاده در جنگلهای ویتنام قرار دارد و رسیدن به آن نیاز به عبور از مسیرهای چالشبرانگیز جنگلی و صخرهنوردی داشت.
ماهها برای این مأموریت تمرین کردم و به تجهیزات ضروری فکر کردم. در این سفر پنج روزه بیشتر زمان را در محیطهای مرطوب و تاریک گذراندیم، با تنها منبع نور که چراغهای روی سرمان بود. چالشهای مختلفی نیز در سفر پیش آمد؛ از جمله مهگرفتگی لنزها، کثیفشدن دوربینها و تجهیزات و تخلیه سریع باتریها. اما نتیجه همان چیزی بود که انتظار داشتم؛ تصاویری باورنکردنی از شکوه ناشناختۀ یک غار حیرتانگیز.