۲۱ شهريور ۱۴۰۳
به روز شده در: ۲۱ شهريور ۱۴۰۳ - ۱۷:۴۰
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۹۹۰۲۹۲
تاریخ انتشار: ۲۰:۴۶ - ۲۶-۰۵-۱۴۰۳
کد ۹۹۰۲۹۲
انتشار: ۲۰:۴۶ - ۲۶-۰۵-۱۴۰۳

درخواست طلاق به خاطر سرکوفت‌های بی‌سرپرست بودن زن جوان

درخواست طلاق به خاطر سرکوفت‌های بی‌سرپرست بودن زن جوان
فریبا ۱۲ سال قبل ازدواج کرد. او که یک فرزند دارد، حالا در آستانه طلاق است. این زن درباره دلیل چنین تصمیمی توضیح می‌دهد.

فریبا ۱۲ سال قبل ازدواج کرد. او که یک فرزند دارد، حالا در آستانه طلاق است. فریبا برای اعتمادآنلاین از زندگی پرفراز و نشیبش می‌گوید.

*چطور با شوهرت آشنا شدی؟

سیامک شاگرد یک تراشکاری بود. من در همسایگی تراشکاری زندگی می‌کردم. در خیابان همدیگر را دیدیم و او از من خوشش آمد و تصمیم گرفتیم ازدواج کنیم.

*چطور شد که تصمیم به ازدواج گرفتید؟ خانواده‌ات موافق بودند؟

خانواده‌ای ندارم. در بهزیستی بزرگ شدم. ۱۸ ساله که شدم با کمک بهزیستی زندگی مستقلم را شروع کردم. دستفروشی می‌کردم و خرج زندگی‌ام را با دستفروشی تامین می‌کردم. خدا را شکر با کاری که کردم توانستم پس‌اندازی برای خودم جور کنم. مددکارم هم خیلی به من کمک کرد و توانستم ۱۰ سال قبل خانه بخرم. هرچند هنوز قسط می‌دهم اما باز هم خدا را شکر.

*خرید خانه کار مهمی است. چطور این کار را کردی؟

مددکارم من را به یک خیریه معرفی کرد کمی هم بهزیستی پول داد. دستفروشی را که شروع کردم، خیریه گفت می‌تواند به من وام بدهد. مددکارم پیشنهاد داد در جایی خارج از تهران با پولی که دارم خانه بخرم و قسط بدهم. خیلی سخت می‌گذشت. اوایل نمی‌توانستم قسط را بدهم و با بدبختی پول جور می‌کردم. در اطراف پرند خانه ۵۰ متری خریدم و خدا را شکر همه چیز خوب پیش رفت.

*حالا کجا زندگی می‌کنی؟

در تهران هستم. چون رفت‌و‌آمد به پرند سخت بود. قبلاً با یکی از بچه‌های بهزیستی در تهران همخانه شدم. نصف اجاره را می‌دادم و با هم زندگی می‌کردیم، تا اینکه با سیامک آشنا شدم.

*این‌طور که می‌گویی زندگی خوبی داشتی، چرا می‌خواهی طلاق بگیری؟

سیامک ۱۵ سال از من بزرگ‌تر است. او عاشق من شد و وقتی فهمید در بهزیستی بزرگ شدم عقب کشید، اما بعد دوباره آمد و ازدواج کردیم. اما حالا چند سالی‌ست که دوباره مشکلات قبل شروع شده است.

*چه مشکلاتی؟

مادرش من را نمی‌خواهد. من را لایق عروس خانواده بودن نمی‌داند. او زندگی سختی برایم درست کرده است. این اواخر به طور مرتب از سیامک کتک می‌خورم، چون نمی‌خواهم جلوی مادرش کوتاه بیایم. او به چشم یک خدمتکار به من نگاه می‌کند. در حالی که من خودم کار می‌کنم و درآمد دارم و سربار کسی نیستم.

*حالا که می‌خواهی جدا شوی آیا به دخترت فکر کرده‌ای؟

اینکه جدا شوم اجبار است. واقعاً تحمل این وضعیت ممکن نیست، حتی دخترم با سن کمی که دارد به من می‌گوید این وضعیت قابل تحمل نیست. دخترم دوست دارد با من بماند اما سیامک راضی نیست. حالا باید ببینیم دادگاه چه تصمیمی می‌گیرد.

*می‌خواهی بعد از طلاق چه کار کنی؟

رفت‌وآمد به پرند خیلی سخت است. نمی‌توانم آنجا بروم، چون هنوز دستفروشی و کار می‌کنم. تلاش می‌کنم جایی در تهران اجاره کنم و امیدوارم موفق شوم.

برچسب ها: طلاق ، بی سرپرست
ارسال به دوستان
گاز و فولاد، ستون‌های تجارت ایران و عراق پیام تشکر سنوار از رهبران و کشورهای حامی فلسطین طالبان به انزوای دیپلماتیک نزدیک‌تر می‌شود؛ تعطیلی سفارت افغانستان در نروژ درگذشت مادر کریم باقری؛ اسطوره پرسپولیس عزادار شد فروش دایون Y7 با قیمت قطعی و پیش پرداخت ۷۵۰ میلیونی (+جدول فروش) سردار سلامی: دشمن به‌زودی طعم دردناک انتقام را خواهد چشید عراق، اولویت اول سیاست خارجی ایران؛ عراقچی از تعمیق روابط دو جانبه خبر داد گام جدید سازمان مالیاتی برای هوشمندسازی؛ تشکیل دفتر حسابرسی سیستمی السودانی به پزشکیان: تهدیدی از عراق متوجه ایران نخواهد بود گسترش همکاری‌های همه جانبه ایران و عراق با امضای ۱۴ سند همکاری پزشکیان با رئیس شورای عالی قضایی عراق دیدار کرد سینمای ایران در بند؛ روایت تلخ فرمان‌آرا از سال‌های خاموشی پنجاهمین حراج شمش طلا برگزار خواهد شد هشدار نسبت به رگبارو کاهش دما در ۲۱ استان پیشنهاد پزشکیان در عراق : برداشتن مرز کشورهای اسلامی مثل اتحادیه اروپا