عصر ایران ؛ مصطفی داننده - حسن روحانی، رئیسجمهور پیشین ایران، در روزهایی که مسعود پزشکیان در تکاپوی تشکیل دولت چهاردهم است و وزرای پیشنهادی خود را به مجلس معرفی کرده، خاطراتی از روزهای تشکیل کابینه یازدهم منتشر کرده است. این خاطرات میتواند به شفاف شدن گرههای ذهنی علاقهمندان به تاریخ جمهوری اسلامی کمک زیادی کند.
یکی از بخشهای جالب این خاطرات، علاقه شدید روحانی به ناطق نوری است. «شیخ دیپلمات» در دورههای چهارم و پنجم مجلس نایب رئیس اول «شیخ محافظهکار» بوده است. روحانی سه بار برای سه پست مختلف از ناطق نوری دعوت به همکاری کرده، اما هر سه بار با پاسخ منفی روبرو شده است. در ادامه بخشی از این خاطرات را میخوانیم:
«من اول میخواستم آقای ناطقنوری وزیر کشور شود، اما ایشان گفت حوصله مجادله با مجلس را ندارد و اصولاً هیچ وزارتی و هیچ مسئولیتی که با مجلس مواجه شود را قبول نمیکند.
* من در پی فردی بودم که در دوره دولت جدید بتواند با اقتدار و هماهنگی با دولت، دبیر شورای عالی امنیت ملی باشد. پیشنهاد اولیه من آقای ناطقنوری بود و پس از امتناع ایشان، آقای محمد فروزنده هم این مقام را قبول نکردند.
*بار دیگر برای دعوت از آقای ناطقنوری برای حضور در هیأت دولت تلاش کردم و به او پیشنهاد دادم مشاور عالی رئیسجمهور شود. ایشان ابتدا قبول کردند و درباره حوزه اختیارات و مسئولیتها بحث کردیم و حتی حکم ایشان هم نوشته شد. ساختمانی هم برای استقرار ایشان در نظر گرفتم. اما به هنگام اعلام خبر، در تماس رئیس دفتر رئیسجمهور با آقای ناطق، ناگهان ایشان اعلام انصراف کرد.»
در ادامه این یادداشت، میخواهم به دلایل احتمالی این عدم همکاری بپردازم و بررسی کنم چرا ناطق نوری از حضور در صحنه سیاست ابا دارد.
دلیل اول شاید این است که او شان خود را بالاتر از مقامی بهغیر از ریاست جمهوری یا حداقل ریاست یک قوه میداند. او در دهه شصت به مدت چهار سال در کابینه اول میرحسین موسوی وزیر کشور بوده و پنج دوره نماینده مجلس که در دو دوره آن، ریاست قوه مقننه را به عهده داشته است. از سال 68 تا 96 نیز رئیس دفتر ویژه بازرسی دفتر مقام رهبری بوده است. همچنین، او در انتخابات ریاستجمهوری سال 76 آماده پوشیدن قبای ریاستجمهوری بود که ظهور سید محمد خاتمی، باعث شد همای سعادت از شانه او پر بزند و بر روی شانههای خاتمی بنشیند. به نظر میرسد تنها راه بازگشت ناطق به صحنه سیاست در دو دهه گذشته، رسیدن به ریاستجمهوری بوده است که این اتفاق نیفتاد.
تحمل نفر دوم یا سوم بودن در یک دولت برای ناطق نوری کمی سخت است. او مانند دیگر چهرههای نسل اول انقلاب، دوست دارد نفر اول باشد. این ویژگی در علی لاریجانی نیز قابل مشاهده است. البته اگر پرونده هستهای در دولت پزشکیان در اختیار لاریجانی قرار بگیرد، شاید او با عنوان دبیر شورای عالی امنیت ملی، با پزشکیان همکاری کند.
دلیل دوم دلخوری شدید ناطق از اتفاقات دهه 80 ایران است. مناظره محمود احمدینژاد و میرحسین موسوی و سخنان رئیس دولت نهم در مورد زندگی او و فرزندانش، شیخ را بهشدت عصبانی کرده بود. او انتظار داشت دوستانش در جامعه روحانیت مبارز و احزاب مختلف اصولگرا از او در برابر احمدینژاد حمایت کنند، اما این اتفاق نیفتاد و ناطق نوری در برابر احمدینژاد تنها ماند.
نکته جالب این است که بسیاری بر این باورند که ناطق نوری، پای احمدینژاد را به سیاست باز کرد. مهدی کروبی در مناظره خود با احمدینژاد، ناطق را عامل اصلی شهرداری احمدینژاد دانست و گفته بود ناطق طی تماس تلفنی با علی یونسی، وزیر وقت اطلاعات، خواستار تأیید صلاحیت احمدینژاد شده است. محمدرضا باهنر، نایب رئیس مجلس ایران، نیز در مصاحبهای گفت: «احمدینژاد در ستاد انتخاباتی آقای ناطقنوری در سال ۱۳۷۶ معاون من بود.» علی عسگری، معاون پارلمانی مجمع تشخیص مصلحت نظام، هم گفت که ناطق، احمدینژاد را سیاستمدار کرد.
بعد از انتخابات سال 88، ناطق نوری در هر جلسهای که احمدینژاد حضور داشت، شرکت نمیکرد و یا اگر او میآمد، ناطق جلسه را ترک میکرد. همین دلخوری شدید و شاید افسردگی بعد از شکست در انتخابات ریاستجمهوری سال 76، باعث شد تا او دیگر تمایلی به حضور در صحنه سیاست نداشته باشد.
تحمل برخی رفتارها به ویژه از سوی دوستان، برای روحانی که روحیه لوطی منشانه دارد و اهل گود و زورخانه است، سخت است.
البته همه میدانیم که او در پشتصحنه سیاست، بهویژه در سالهای 92 و 96، حضور پررنگی داشته و کمک بسیاری به روحانی برای پیروزی در این دو انتخابات کرده است.
هرچه باشد، ناطق نوری در سپهر سیاست ایران یک مهره ویژه و تأثیرگذار است که هیچگاه از ذهن پاک نخواهد شد. شاید او نزدیکترین شخصیت سیاسی از نظر فکری و عملی به هاشمی رفسنجانی بود و اگر مثل هاشمی اهل رقابت و حضور در میدان بود، شاید میتوانست میداندار اعتدالگرایی در کشور شود و جای خالی هاشمی را پر کند.