امیل بچارد که از سال ۱۸۶۹ تا ۱۸۸۰ در قاهره فعالیت میکرد، به ویژه بر ثبت عکسهایی از طبقات مختلف مردم مصر تمرکز داشت.
به گزارش فرادید، کار او نگاهی جذاب به زندگی روزمره و فرهنگ پر جنب و جوش مصر قرن نوزدهم ارائه میدهد و بر شخصیتهای منحصر به فرد و فضای آن دوران تأکید میکند.
با وجود کار قابل توجهش، امیل بچارد همچنان چهرهای تا حدودی رازآلود باقی مانده است. از اواخر دهه ۱۹۸۰، بسیاری از مورخان بر این باور بودند که دو عکاس به نامهای «امیل» و «هنری» بچارد در مصر فعال بودهاند. با این حال، تحقیقات اخیر نشان میدهد که امیل ممکن است از نام دوم برای تمایز قائل شدن بین موضوعات مجموعههای مختلف خود، مانند پرترهها و بناها، استفاده کرده باشد.
در طول قرن نوزدهم، مصر تغییرات قابل توجهی را در زمینههای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی پشت سر گذاشت که زیربنای دولت امروزی آن کشور را بنا نهاد.
این تحول با ادغام اقتصاد مصر در نظام سرمایهداری جهانی آغاز شد که منجر به تبدیل شدن این کشور به صادرکننده مواد خام به اروپا و واردکننده کالاهای ساختهشده اروپا تا پایان قرن شد.
این تغییر اقتصادی منجر به ظهور یک طبقه اشراف حاکم متشکل از مالکان بزرگ زمین و همچنین توسعه طبقهای از مالکان متوسط مصری شد که تأثیر فزایندهای بر زندگی سیاسی و اقتصادی کشور داشتند.
در مناطق روستایی، بسیاری از کشاورزان به دلیل بدهی زمینهای خود را از دست دادند و به شهرها مهاجرت کردند که باعث افزایش تعداد افراد کمکار و بیکار شد.
در مراکز شهری، طبقه متوسط حرفهای متشکل از کارمندان دولت، وکلا، معلمان و تکنسینها پدیدار شد.
علاوه بر این، ایدهها و اشکال فرهنگی غرب شروع به نفوذ در جامعه مصر کرد که مسیر تحول کشور را بیشتر شکل داد.
در اواخر قرن نوزدهم، جمعیت مصر حدود ۱۰ میلیون نفر بود که تقریباً ۲ میلیون نفر از آنها در شهرها زندگی میکردند. از این تعداد، 500 هزار نفر در شهرهایی با جمعیت بیش از 200 هزار نفر زندگی میکردند.
جمعیت اسکندریه به طور قابل توجهی افزایش یافت زیرا این شهر به مرکز مالی و تجاری صنعت پنبه تبدیل شد. شهرهای جدیدی مانند الزقازیق و پورتسعید نیز در کنار کانال سوئز تأسیس شدند.
بیشتر افزایش جمعیت شهری ناشی از مهاجرت کشاورزان از روستاها بود. در حالی که برخی تبدیل به کارگر یا دستفروش شدند، اکثراً به جمع کمکاران یا بیکاران پیوستند.
با فرا رسیدن قرن جدید، یک طبقه کارگر پدیدار شد که متشکل بود از کارگران حملونقل و ساختوساز و همچنین کارگران مشغول در صنایع اندکی که وجود داشت، مانند پالایشگاههای شکر، کارخانههای پنبهپاککنی و کارخانههای سیگار.
با این حال، بخش قابل توجهی از طبقه جدید شهری، افرادی بدون شغل ثابت بودند. هجوم کالاهای وارداتی ارزان اروپایی بر طبقه پایین سنتی، به ویژه صنعتگران، تأثیر منفی گذاشت.
در حالی که برخی از صنایع دستی مانند سبدبافی، سفالگری و قالیبافی همچنان پابرجا ماندند، برخی دیگر مانند نساجی و شیشهگری تقریباً از بین رفتند.
اصناف شهری با تسلط اروپاییان بر تولید و تجارت رو به زوال گذاشتند و در نهایت ناپدید شدند. طبقه متوسط سنتی که شامل علمای دینی و بازرگانان میشد نیز از نظر موقعیت اجتماعی و ثروت دچار افول شدند.