مصطفی هاشمی طبا در روزنامه شرق نوشت:
ظاهرا همه، همهدان شدهاند و اوضاع کشور هم به سمتی رفته که همه، در همه کارهای تخصصی و غیرتخصصی خودشان دخالت و برای سرنوشت آینده کشور طراحی میکنند. شاید هم در ارتباطاتی هستند و به نمایندگی از گروههای اصلی، خطمشی ارائه میدهند تا به مثابه صدای ویلندزد شبانه، صدای عملکرد صبحهنگام به گوش برسد.
من در عجبم چگونه یک نماینده مجلس که هنرش واردکردن تهمت و افتراست، ناگهان از بزرگترین تصمیم عملی فنی و سیاسی در ایران به مثابه «کن فیکون» سخن میگوید و آنکه مشهور به اقتصاددانی است، ناگهان در نقش یک ژئوپولیتیسین ظاهر میشود و تلاشهای حاکمیت در ایران برای مخالفت و مبارزه با کشتار جمعی را که صبغه مذهبی هم دارد، نادیده میگیرد و هدف هستهای ایران را از زمان تأسیس تاکنون، برعکس سیاستهای اعلامشده و رفتاری، دسترسی به سلاح هستهای اعلام میکند. یعنی حرکت اجرائی ایران همانی بوده که سردمداران غرب گفتهاند و آژانس انرژی اتمی جهانی نگران آن بوده و مسئولان ما به هر دلیل خلاف آن نظر دادهاند و به همین دلیل آنان حرف مسئولان ما را دروغ پنداشته و به راستیآزمایی دست زدهاند.
البته اعتراف میکنم که به خاطر دسترسینداشتن به اطلاعات محرمانه و سرّی در جهل مرکب به سر میبرم و این را هم قبلا نوشته بودم که سلسله نفهمیدنهای حقیر و امثال حقیر درباره مسائل کشور و تضادهای بیانی و عملی به حدی است که صفت ناآگاهی مصداق درک و شعور این نویسنده است و حال یک نفهمیدن جدید در راستیآزمایی این صفت توفیق پیدا کرده است.
البته من تعمدا خود را از دریافت اطلاعات رسانههای بیگانه محروم کردهام و برعکس بر رسانههای داخلی دقت کردهام زیرا بر این باورم که در میان سخنان مسئولان و مندرجات رسانهها هم اطلاعات لازم را میتوان دریافت، درست مانند آنچه جمشید آموزگار در انتقاد از جمهوری اسلامی به بریدههای متعدد روزنامههای داخلی استناد و آن را منتشر کرده بود.
از همین اطلاعات داخلی برخلاف مشاوری که مردم را به کلاشنیکف و لنگ و دمپایی تشویق کرده بود و برخی امامجمعههایی که توصیه کردند مردم اشکنه بخورند و به جای تنعم از دنیا و شکایت از ناداریها روزهگیری و نماز و استغاثه به درگاه خداوند داشته باشند، هرچند معلوم شد خودشان از فرط گرسنگی سنگ به شکم بستهاند، معتقدم که مسئولان اصلی جمهوری اسلامی واقعا در فکر برخوردارشدن مردم و گسترش سفره آنان و رفاه ایشان هستند، هرچند در این امر حتی به قیمت هدردادن منابع طبیعی و اصلی کشور توفیق چندانی نداشتهاند. بنابراین بسیار عجیب است که ژئوپولیتیسینهای نوظهور و همهدان چنین خطمشیی را برای کشور ترسیم میکنند. قویا معتقدم غربیها و بهخصوص اشغالگران قدس بهخوبی بر این وافق هستند که بر فرض داشتن سلاح هستهای، مسئولان ایرانی هم بهواسطه علایق دینی و هم به واسطه شرایط انسانی و البته به دلایل واضح دیگر، هرگز اقدام به شلیک آن نخواهند کرد. بیشتر بر این باورم که آنها ما را با این هیاهو سرگرم کردهاند که کشور بهتدریج از داخل تهی شود و توان مقاومت داخلی از دست برود، هم روند حرکت مادی جامعه ایران را در نظر دارند و هم تأثیر امواج سنگین تهاجم فرهنگی در سپهر سرزمین ایران را.
اگر کره شمالی با داشتن سلاح هستهای میخواهد ادای پیشگیری از حمله را درآورد این کار را به قیمت محرومیت و حتی مسدودیت سیاسی، فرهنگی و اقتصادی مردم کشورش انجام داده؛ در حالیکه ایران در 40 سال گذشته در داخل به غلط یا درست سیاستهای لیبرالی و گسترش امکانات برای مردم (حداقل بخش وسیعی از مردم) را سرلوحه کار قرار داده است. به نظر میرسد بازی سلاح هستهای را آنها بیشتر دوست دارند، چه اینکه مطمئن هستند همانطور که در پاکستان سلاح هستهای نم کشیده، سلاح ایران هم چنین خواهد بود.
آنها به این دلیل سلاح هستهای را به پاکستان تقدیم کردند که مطمئن هستند اگر حتی گروههای بنیادگرای وهابی که در پاکستان بیشترین فعالیت را دارند به حاکمیت برسند، پاکستان از آن استفاده نخواهد کرد. آیا عبدالقادرخان مسلمان خالص پاکستانی بوده یا مرتبط با آژانسهای جاسوسی آمریکا؟ آنها تمایلات رفاهگرایانه، دیدگاه انسانی و علاقه حاکمیت ایران به مردم منطقه را بهخوبی رصد کردهاند و از جانب ایران اطمینان دارند، اما با هیاهوی خود ایران را سرگرم چنین اموری کردهاند تا ایران از حفاظت داخلی سرزمینی، رشد فرهنگی جامعه و گسترش نفوذ معنوی در کشورهای مشابه، غافل شود.
معلوم نیست برخی فعالان سیاسی مدعی ارائه نظریه درباره ژئوپلیتیک ایران به کدام زاویه میاندیشند و معلوم میشود که اصولا با این کلمه ژست همهدانی به خود میگیرند زیرا ژئوپلیتیک بر قدرت سیاسی مرتبط با فضای جغرافیایی تکیه دارد. مثلا اگر کسی بخواهد درباره ژئوپلیتیک در سیاستهای ایران نظر دهد، باید توانمندی دو هزار کیلومتر ساحل آبی، ارتباط مستقیم و غیرمستقیم با 15 دولت همسایه، توانمندی در ایجاد مسیرهای حملونقل بین کشورها، امکان ایجاد مرکز هواپیمایی بینالمللی در ایران و سایر امور مشابه را ذکر کند و اینها چه ربطی به توجیه سلاح هستهای دارد؟