عصر ایران؛ امید جهانشاهی- امروز روز شیراز است، شهر سرو ناز، حضرت حافظ شیراز، حافظۀ تاریخی ایرانیان در طلب زندگی. شهر عشق و نسیم و عطر بهار نارنج و باغ های دلباز: عفیفآباد و جنت و نارنجستان و دلگشا و ارم. شهر سعدی، شهر حضرت شعر. مهد فرهنگ و هنر؛ خال لب هفت شهر. قهوه شیرازی، سالاد شیرازی، کلم پلو؛ آیین خوان و خوراک خواستنی.
اگرچه تخت جمشید نشانه روشنی از سابقۀ تمدن در این منطقه است اما دیرینه شیراز به گواهی کشفیات باستان شناسی سال 1395 در تپه چهار هکتاری پوستچی به هفت هزارسالگان میرسد. نام باستانی آن، تیرازیس بوده است.
شیراز در درازنای تاریخ از جمله مناطق امن بوده و از همین رو در دوران های مختلف چه پیش از اسلام و چه پس از آن،از قطب های فرهنگ و هنر ایران زمین به شمار آمده است. به قول سعدی: «شهرها همه بازند و شهر ما شهباز» و «شهر ما»ی او البته شیراز بود.
اگرچه از دورههای مهم تاریخی، یادگارهایی در شیراز می توان یافت کما این که عمارت باغ ارم یادگار دوران قاجار است با آن نقاشیهای رنگ روغن، منبتکاری های روی درها و گچ بریها و کاشی کاریهای زیبای نما ما بسیاری از بناهای فاخر امروز شیراز مربوط به دوران کریم خان زند است مثل بازار وکیل، حمام وکیل و ارگ کریم خان که محل حکومت او بود و پس از او نیز دارالحکومه امرای فارس شد.
کریمخان زند را بهترین پادشاه ایران بعد از ورود اعراب به ایران و اسلام آوردن ایرانیان دانسته اند. او از افسران شجاع سپاه نامدار نادرشاه بود که پس از مرگ وی به ایل خود برگشت. محبوبیت کریم خان زند که خود را وکیل رعایا می نامید در تاریخ ایران کمنظیر است.
آنچه کریم خان را ستایشبرانگیز کرد مردمداری، دادگری و سخاوتش نسبت به زیردستانش بود. از سخاوتمندی کریمخان بسیار گفتهاند. در رستمالتواریخ آمده است وقتی کریم خان جایی را فتح میکرد غارت نمیکرد و میکوشید حقوق سربازانش را بدهد. وقتی دیوار شهر شیراز را دوازده هزار کارگر میساختند، هنگام حفاری سکههای اشرفی فراوانی یافت شد. او به جای مصادرۀ سکهها و به جیب زدن آن (به نام دولت و به کام خود)، سکهها را میان همان کارگران تقسیم کرد.
شیراز در دورهای شهره به مکتب نگارگری بود و در دورانی مشهور به دارالعلم. در دوران عضدالدوله دیلمی، چنان کتابخانه بزرگی داشت که از همه علوم و فرهنگ آن روز نشانی از آن یافت میشد و گواهی است بر جایگاه شیراز در تاریخ فرهنگ ایران دارد. صنعت کتاب سازی و کتاب آرایی از صنایع تاریخی این شهر بوده است. از همین رو، سعدی در حق شیراز گفته است:
چه شام و چه مصر و چه بّر و چه بحر
همه روستایند و شیراز شهر
تعیین روزی به نام شهری را باید غنیمت شمرد برای شناخت و ستایش شهرها و توجه به توسعه آنها مبتنی بر طبیعت و سرشت تاریخی شان.
چه شد اصفهان که روزگاری شهری جهانی بود و شهره به زیبایی و شکوه و صنایع مختلف و صادرات ابریشم به اروپا داشت، و مستشرقین بسیار تحسینش می کردند به جای اینکه امروز قطب گردشگری ایران باشد، حالا درگیر فاجعه فرونشست است و آلودگی؟
چرا هر ساله در نوروز حدود دومیلیون نفر بی اعتنا و بی تفاوت از کنار خوی رد می شوند تا به ترکیه بروند برای خرید، کنسرت و یا به اصطلاح خوش گذراندن که البته گاهی می شود تجمع اعتراضی «پول ما را پس بده» در مقابل هتل آنتالیای ترکیه. این حق شهر قدیمی و پر آوازه خوی نیست با این همه ظرفیت.
شهری که از دوران سلجوقیان بواسطه قرار داشتن در جاده ابریشم یکی از مراکز تجارت و رونق و مهد تمدن بوده است و امروز نیز آکنده از جاذبه های طبیعی و تاریخی و قابلیت های تفرج گاهی و تجارت و ظرفیت های توسعه است، نباید بین راهی خیل مسافران عازم وان و انتالیا باشد که چند دهه است به نوایی رسیدهاند از صدقه سری مسافران ایرانی.
چرا برای زیبایی و شیکی روی برخی تیشرتها و لباس ها به زبان انگلیسی درج می کنند پاریس و لندن. دریغ آنجاست که حتی تولیدکننده ایرانی برای ارزشمند و به زبان امروز باکلاس کردن محصولش این کار را می کند. این نشانه فقدان اعتماد به نفس ملی است. نشانه اینکه هیچ چیز به اندازه ایران غریب نبوده است. روزهای شهرهایمان را بزرگ و باشکوه برگزار کنیم برای اعتماد به نفس ملی و برای هویت ملی.
به این کلیشه های تحقیرآمیز در مورد شهرهایمان پایان دهیم. به این خود تحقیری بی بنیاد پایان دهیم. قزوین از مظاهر تمدن ایرانی است. پایتخت خوشنویسی ایران است. موزه بزرگ قزوین و خیابان سپه که اولین خیابان ایران است، گواهی بر ارزشمندی این شهر ریشه دار و اصیل فرهنگی دارد. در وصف قزوین همین بس که از حیث تعدد آثار تاریخی در یک شهر، در ایران و حتی جهان دارای جایگاه است.
تبریز و اصفهان و یزد و اهواز و قزوین و سنندج را آن گونه که باید و شایسته است توصیف کنیم و به آنها ببالیم. اگر ایران را گرامی می داریم، اجزایش همین شهرهاست:
لبت شیراز و چشمت اصفهان و خنده ات گیلان
پر از مستی و راز و شوق هستی، روح ایمانم! (حمیدرضا گلشن)
از این منظر، روز شیراز روزی خاص تنها مربوط به شهر شیراز نیست. روز ملی ایران برای تکریم شعر و فرهنگ و هنر و حافظ و یک تاریخ پر از شکوه و زیبایی است از جمله دوران کریم خان زند.
روز تبریز، یک روز ملی است برای درود ایران به خروش غرور آفرین مشروطه خواهی، به پرچم های سرافراز غیرت: ستارخان و باقرخان.
روز یزد، روز اعتدال است و نجابت و مدارای ریشه گرفته از افق های باز کویر و روز رشت بهانه ستایش تجدد و فرهنگ است.
برای خلاصی از باستان گرایی به مثابه ستایش ایرانیتی انتزاعی و نمایشی، باید به شناخت و ستایش شهرها پرداخت. هر شهر پنجره ای است به شناخت ایران. هر شهر حس و بو و رنگی است از رنگین کمان درخشان ایران. شیراز سبک بال و همه ناز و عاشق و معتدل هم بخشی از ویژگی ایران است.