عصر ایران ؛ نهال موسوی - بنابر اعلام نظرسنجی مرکز تحقیقات صداوسیما، سریال «نون خ ۵» به کارگردانی سعید آقاخانی و تهیه کنندگی مهدی فرجی که از پانزدهم فروردین از شبکه یک سیما پخش خود را آغاز کرد، با ۴۱ درصد بیننده، در صدر سریالهای پربیننده قرار دارد.
در این فصل جدید نورالدین خانزده و اهالی روستا به یک سفر میروند تا در نمایشگاه صنایع دستی شهر کرمان شرکت کنند و در آنجا هم با تانیا خانم آشنا میشوند و بعد به چابهار رفته و ...
در فصل پنجم هم مانند 4 فصل قبلی تقریبا همان تیم ثابت سازنده آن هستند، 3 رکن اصلی تهیه کننده مهدی فرجی، کارگردان سعید آقاخانی و نویسنده امیر وفایی در کنار هم حضور دارند و بازیگران و شخصیتها هم چندان تغییر زیادی نکرده است غیر از این که هدیه بازوند بایگر نقش روژان فعلا در این قسمتهای ابتدایی فصل 5 حضور ندارد.
قبل از این هم بارها به این مهم اشاره کردهایم که خصوصیت جذاب سریال نون خ سادگی و پیچیدگی همزمان زندگی اجتماعی انسانها در کنار هم است، همان گونه که نورالدین همواره خوشبین و به دنبال باز کردن گره از زندگی خود و دیگر روستائیان است همواره در طرف مقابل هم شخص یا اشخاصی وجود دارند که با سو استفاده یا زرنگ بازی به دنبال منفعت شخصی هستند.
در این میان آنچه اهمیت دارد رنگ به رنگ شدن افراد مختلف در مسیر اتفاقاتی است که برای جامعه کوچک روستایی نورالدین خانزاده رخ میدهد.
واقعیت این است که فصل پنجم سریال نون خ نسبت به فصلهای گذشته از جذابیت کمتری برخوردار است، شخصیتها و موقعیتهایی که در آن قرار میگیرند تا حدودی تکراری شده است و روند اتفاقات رخ داده با چالش بزرگی همراه نیست و بیشتر متکی بر جر و بحث بین شخصیتهاست.
مشکل اصلی این فصل این است که موقعیتهای دراماتیک وجود ندارد برای مثال در فصل چهارم دامهای روستاییان با حمله گرگها تار و مار میشدند و بزرگان ده برای تغییر شرایط شکار گرگها را پیشنهاد میکنند اما خودشان به دلایلی موفق به شکار نمیشوند و به همین خاطر تصمیم به استخدام شکارچی از ده بالا میگیرند، با این کار اختلافات قدیمی بین دو روستا سرباز کرده و ماجراهای جذابی رخ میداد.
یا در فصل سوم شوهر خواهر نورالدین خانزاده، بهادر خان، به یک معدن طلا دست پیدا میکرد و سعی داشت کسی از این قضیه مطلع نشود؛ ولی در ادامه با ورود اهالی روستا از جمله کیوان، سلمان و سیروس به ماجرای معدن، این داستان شکل دیگری به خود میگرفت.
در فصل دوم که زلزله غرب کشور را مورد توجه اتفاقات داستان قرار میداد و اهالی روستا مجبور میشدند تا امن تر شدن اوضاع به صحرا بروند و مدتی آنجا زندگی کنند، در این جابه جایی و فضای تازه هم هر روز اتفاقات جدیدی رخ میداد.
اما در فصل پنجم داستان قضیه قاچاق پرندگان و یا شرکت در یک نمایشگاه صنایع دستی و ... تا به امروز نتوانسته است که چالشی بزرگ را بر سر راه شخصیتها قرار دهد که پیگیری ادامه داستان را برای مخاطب جذاب کند.
در فصلهای گذشته همواره شخصیتهای جدیدی فراخور داستان به قصه وارد میشدند که روند اتفاقات را کاملا دگرگون میکردند مانند میرطاهر مظلومی در فصل سوم یا بیژن بنفشه خواه و مجید یاسر در فصل چهارم که هر کدام یک شاخه جدید داستانی همراه با شخصیتی جدید را به سریال اضافه میکرد تا به امروز که 12 قسمت از سریال گذشته چنین اتفاقی رخ نداده است و شخصیت تانیا خانم، ناخدا و ... نتوانستهاند این مهم را رقم بزنند.
بیشتر فضای سریال به جر و بحث در بین افراد میگذرد و با توجه به این که در فصلهای قبل مخاطب این شخصیتها را شناخته است و حتی به حرفهای که میزنند اشراف کامل دارد از یک جایی به بعد دیگر تکراری و حوصبه سربر است مانند دیالوگهای خلیل، کاووس، کیوان، روناک، مهیار و ... همگی قابل پیش بینی و از قبل لو رفته است.
در فصل چهارم صحنههای شلوغ با حضور بازیگران درگیر در صحنه یکی از نکات برجسته سریال بود که هر کدام هم نقش و دیالوگی داشتند که البته در آوردن چنین صحنههایی اصلا آسان نیست، ولی در فصل پنجم از این تمهید هم دیگر خبری نیست و بیشتر به داخل مینی بوس و فضاهای محدود توجه شده است.
بهرجهت هر سریال یا مجموعهای وقتی چند فصل تولید شود دچار افت و خیز خواهد شد اما سریال نون خ یکی از آن مجموعههای است که درمیان مخاطبان جایگاهی پیدا کرده است و همان 41 و درصد مخاطبی هم که ابتدای نوشتار به ان اشاره شد به دلیل خاطره خوبی که از فصلهای قبل دارند پای تلویزیون نشستهاند، حیف است که این مجموعه با توجه به پتانسیل و جذابیتهایی که دارد به دلیل تولید هر سال ان تکراری شود و محبوبیتش را از دست بدهد.
گاهی اوقات سازندگان سریال باید یک استراحتی به خود و کارشان بدهند و به جای ساخت سالی یک فصل هر دو سه سال یکبار فصلی جدید ارائه کنند که هم برای خودشان و هم برای مخاطب پر از جذابیت باشد. در نون خ این ظرفیت و پتانسیل وجود دارد فقط اگر از این روند روتین سالانه خارج شوند.
اوس غلام با ضرب المثلهای ناتمام کاملا جذاب و احتمالا جذابترین شخصیت این فصل است
تا زمان رفتن به کرمان کاملا سریال جذاب بود اما از ورود به چابهار داستان در خلق موقعیت خندهدار کمی افت کرد
ولی منتظر ساعت 10 میشم و با خانواده این فصل را دنبال می کنیم
واقعا ارزش دیدن را دارد
جریان عادی زندگی همراه با طنز سالم
واقعا خدا قوت
اما اینم در نظر بگیرید که قرا نیست تو هر سریالی هر فصل کاراکتر های جدید اضافه شن. مقایسه کنید با دیگر سریال های طنز ایرانی و خارجی
صدا و سیما به هنر و هنرمندان واقعی برگردد.
شاید از لحاظ شخصیتی چندان موفق عمل نکرده باشد اما از لحاظ معرفی آداب و رسوم اقوام ایرانی و به خصوص سیستان بهخوبی عمل کرده و شاید اولین سریال صدا و سیماست که به این منطقه از کشور پرداخته است.