۱۴ آبان ۱۴۰۳
به روز شده در: ۱۴ آبان ۱۴۰۳ - ۲۱:۲۲
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۹۵۶۶۸۶
تاریخ انتشار: ۱۸:۲۳ - ۱۹-۰۱-۱۴۰۳
کد ۹۵۶۶۸۶
انتشار: ۱۸:۲۳ - ۱۹-۰۱-۱۴۰۳

سخن پناهیان دربارۀ پیامبر اسلام، کذب محض است

سخن پناهیان دربارۀ پیامبر اسلام، کذب محض است
آیا آدم "گوشت‌تلخ" را می‌توان "نرم‌خو" توصیف کرد؟ در واقع باید گفت بین جناب پناهیان و خداوند بر سر توصیف خلق و خوی پیامبر اسلام تفاوتی اساسی وجود دارد! همین تفاوت به خوبی نشان می‌دهد که سخن علیرضا پناهیان در ترازوی دین وزن و ارزشی ندارد.

   عصر ایران؛ هومان دوراندیش - سخنان علیرضا پناهیان دربارۀ پیامبر اسلام در پخش زندۀ شبکۀ سه، احتمالا در تاریخ اسلام بی‌نظیر است. یعنی بعید است از صدر اسلام تا به امروز، هیچ مؤمن یا معممی چنین بهتانی به پیامبر اسلام زده باشد و آن بزرگوار را آدمی "گوشت‌تلخ" توصیف کرده باشد که از فرط گوشت‌تلخی، حتی یک رفیق هم برای خودش باقی نگذاشته بود. چنین سخن عجیبی، آشکارا خلاف آیۀ 159 سورۀ آل عمران است: «فَبِمَا رَحْمَةٍ مِّنَ اللّهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِكَ    به لطف رحمت الهی با آنان نرم‌خویی کردی؛ و اگر درشت‌خوی سخت‌دل بودی بی‌شک از پیرامون تو پراکنده می‌شدند.»

  آیا آدم "گوشت‌تلخ" را می‌توان "نرم‌خو" توصیف کرد؟ در واقع باید گفت بین جناب پناهیان و خداوند بر سر توصیف خلق و خوی پیامبر اسلام تفاوتی اساسی وجود دارد! همین تفاوت به خوبی نشان می‌دهد که سخن علیرضا پناهیان در ترازوی دین وزن و ارزشی ندارد.

  مراد از "آنان" در آیۀ فوق، چنان که مترجمان نوشته‌اند، "مردم" یا "مؤمنان" است. به نظر می‌رسد "مردم" توضیح دقیق‌تری برای واژۀ "آنان" در آیۀ یادشده باشد؛ چراکه پیامبر اسلام در جذب غیرمؤمنان سرزمین حجاز نیز توفیقی عظیم نصیبش شد وبه قول ابن خلدون، معجزه‌اش این بود که توانست قبایلی را که سال‌ها در تخاصم بودند، با یکدیگر متحد سازد.

  این کامیابی، با گوشت‌تلخی میسر نبود؛ بلکه محصول حُسن خلق و سیاست‌ورزی صحیح بود؛ سیاست‌ورزی‌‌یی که دشمن را تبدیل به دوست کند، نه اینکه از دوست، دشمن بسازد.

  اما چرا علیرضا پناهیان پیامبر اسلام را برخلاف آیات قرآن و انبوهی از احادیث، انسانی توصیف می‌کند که "حتی یک رفیق هم برای خودش باقی نگذاشته بود"؟ دلیلش روشن است: جریان راست رادیکال در ایران، بخش عمده‌ای از مردم و چهره‌های نظام جمهوری اسلامی را تارانده و طرد کرده و اکنون در پی توجیه تنهایی سیاسی خودش است.

  بنابراین آقای پناهیان به میدان آمده  تا به خیال خودش ثابت کند پیامبر اسلام هم مثل راست‌گرایان رادیکال خودمان بود که هنری ندارند جز تولید نفرت و بیزاری در دل‌های مردم.

   راست رادیکال به عنوان متولی اصلی امور کشور، آشکارا در تنگنا قرار دارد. مصایب اقتصادی کشور نیاز به توصیف ندارد. مذاکرات دولت رییسی با غربی‌ها، نتیجۀ مثبتی در بر نداشته و این ناکامی به این معناست که سیاست خارجی به داد اقتصاد کشور نرسیده. در داخل کشور هم کسی با راست رادیکال میانۀ خوبی ندارد. از خاتمی و سید حسن خمینی گرفته تا ناطق نوری و علی لاریجانی.

  در واقع باید گفت راست رادیکال با هیچ یک از این افراد میانۀ خوبی ندارد چراکه همۀ آن‌ها را مشمول پروژۀ خالص‌سازی کرده. بنابراین برای راست‌گرایان افراطی محترم، هیچ رفیقی باقی نمانده. بنابراین چه بهتر که به دروغ بگوییم پیامبر گرامی اسلام هم، که مظهر تدبیر و  حُسن خلق بود، مردی بود بی‌رفیق! شبیه ما افراطیون این روزگار.

  در حالی که در آیۀ 4 سورۀ قلم در توصیف پیامبر اسلام آمده است: وَإِنَّكَ لَعَلَىٰ خُلُقٍ عَظِيمٍ: و تو دارای اخلاق بسیار بزرگوارانه‌ای هستی.

  آیا کسی که اخلاق و خُلق "بسیار بزرگوارانه" است، ممکن است که همه را از پیرامون خودش پراکنده باشد و حتی یک رفیق هم نداشته باشد؟! بسی حدیث از پیامبر اسلام در ستایش و توصیۀ حُسن خلق. مثلا:

  «شما را به حسن خلق سفارش می‌کنم زیرا خوش‌اخلاق بدون شک در بهشت است و از بداخلاقی بپرهیزید که بداخلاق بدون شک در جهنّم است.»

  «مؤمن با حسن خلق خود به درجه‌ی شخص شب‌زنده‌داری که روزها را هم روزه می‌گیرد نایل می‌شود.»

  «چیزی در روز قیامت در میزان اعمال از خلق نیک سنگین‌تر نیست.»

  «خدای من مرا تادیب نموده و ادب مرا نیکو کرده است.»  

  «محبوب‌ترین شما در نزد خدا خوش‌خلق‌ترین شما است که مردم را با کمال ملاطفت و نرمی در کنار خود قرار می‌دهد و مردم با او انس و الفت دارند.»

  «بهترین شما کسانی‌اند که اخلاق آن‌ها از همه نیکوتر است و با لطف و محبّت از مردم پذیرایی می‌کنند و با مردم انس می‌گیرند و از آن‌ها دلجویی می‌نمایند.»

  چطور ممکن است کسی که این همه بر خوش‌خلقی تاکید داشته و خودش هم به شهادت قرآن و صحابه و امامان شیعه، مظهر خوش‌خویی و نرم‌دلی بوده، حتی یک رفیق هم برای خودش باقی نگذاشته باشد و علت این بی‌رفیقی‌اش هم قول و فعل خشن‌اش بوده باشد؟

  اگر آقای پناهیان مسلمان نبودند، در نقد ایشان جای استناد به متون درون‌دینی و احادیث خود پیامبر اسلام نبود. ولی بر حسب مسلمانی باید از ایشان پرسید پیامبری که می‌گوید «خدا ادب مرا نیکو کرده است»، چطور ممکن است حتی یک رفیق هم برای خودش باقی نگذاشته باشد؟

 رفق یعنی لطف و مدارا و ملایمت و مهربانی و نرمی. یعنی نرمی کردن با کسی. دقیقا در برابر عنف و درشتی قرار دارد. ارفاق هم از رفق می‌آید. بخشش مشرکان قریش پس از فتح مکه، دقیقا مصداق نرمی کردن و ملایمت و مهربانی بود. جالب اینکه آقای پناهیان می‌گوید: «فکر نکنیم رسول خدا مهربان بود.» منظورش این است که پیامبر اسلام هم گوشت‌تلخ بود.

  چنین سخنانی اگر از سلمان رشدی به گوش می‌رسید، عجیب نبود؛ ولی انکار مهربانی و ملایمت و مردم‌داری پیامبر اسلام از زبان یک مسلمان معمم، حقیقتا شگفت‌انگیز است. معلوم نیست آقای پناهیان حرف‌های خودش را چطور با این حدیث پیامبر اسلام جمع می‌کند: إِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَکَارِمَ الْأَخْلَاقِ: به راستی من مبعوث شدم تا مکارم اخلاق را کامل کنم.

  آیا گوشت‌تلخی و نامهربانی هم جزو مکارم اخلاق است؟ پیامبر اسلام مبعوث شده بود برای گوشت‌تلخی کردن با مردم؟ و اگر گوشت‌تلخ بود و "خیلی‌ها" را تاراند، چرا ناکام از دنیا نرفت و پیروان بسیار پیدا کرد؟ آدم گوشت‌تلخ قاعدتا در مدینه هم باید دافعه می‌داشت و پس از مدتی، همۀ رفقایش را از اطرافش پراکنده می‌کرد.

  آقای پناهیان از موضع فردی که با بسیاری از مسلمین اختلافات تاریخی و سیاسی و کلامی دارد، سخن می‌گوید و به همین دلیل می‌خواهد پیامبر را تا سطح خودش پایین بکشد. در حالی که پیامبر اسلام، همۀ مسلمین را جزو امت خودش می‌دانست و از ارتفاعی بالاتر به این امت و اختلافاتشان می‌نگریست و سعادت اخروی همۀ آن‌ها را به دعا از خدا می‌خواست.

  در احادیث امامان شیعه هم آمده است که «نزد خداوند کافر خوش‌رو از مؤمن ترش‌رو عزیزتر است.» همچنین پیامبر اسلام فرموده است: «نشانۀ آدمیان بهشتی تبسم همیشگی است.» این هم جزو احادیث قدسی است: «ما بهشت را برای کسانی که دل مؤمنین را شاد کنند مباح ساختیم.»

   از این قبیل احادیث در متون اسلامی و شیعی فراوان است. پس چطور می‌توان ادعا کرد پیامبری که بر نرمخویی و خوشرویی و تبسم تاکید داشت، گوشت‌تلخ بود و هیچ رفیقی برای خودش باقی نگذاشته بود؟

  اگر هیچ رفیقی برای پیامبر باقی نمانده بود، پس او مشغول هدایت چه کسانی بود؟ خدای ناکرده با خلق‌وخوی تاراننده و خشن، مشغول هدایت خلق‌الله بود؟!

  جناب پناهیان مشغول تخفیف و تحریف شخصیت پیامبر اسلام است برای دفاع از عده‌ای سیاست‌مدارِ کار نابلد از چشم مردم افتاۀه به تنگنا افتاده در ایران امروز. اگر این جفا به پیامبر اسلام و چوب حراج زدن به مهم‌ترین سرمایۀ معنوی مسلمین (پس از قرآن) نیست، چه نام دیگری بر سخنان او می‌توان نهاد؟ سخنانی که معنایی ندارند جز ترسیم چهره‌ای ناخوشایند از پیامبر اسلام.

  وانگهی، آقای پناهیان وقتی می‌گوید پیامبر اسلام هیچ رفیقی برای خودش و علی باقی نگه نداشت، ظاهرا سلمان و ابوذر را فراموش کرده است. این دو نفر نیز مثل ابوبکر و عمر و عثمان و طلحه و زبیر و بسی دیگر از مسلمین، رفیق پیامبر بودند. و البته هر کدام به درجاتی و در مراتبی.

و  قتی عبدالله ابن ابی، موسوم به رهبر منافقان مدینه، از دنیا رفت، پیامبر در مراسم تدفین او شرکت کرد و وارد قبرش شد و جسد او را در آغوش گرفت و سر او را بر سینۀ خودش نهاد و برایش دعا کرد. آیا این رفتار یک آدم گوشت‌تلخ و خشن است یا رفتار فردی که ملایمت و مهربانی و جذب دیگران را بلد است.

  در نقد سخنان عجیب علیرضا پناهیان بسی بیش از این‌ها می‌توان نوشت؛ ولی در پایان بد نیست که این حدیث پیامبر اسلام را دوباره به یاد جناب پناهیان بیاوریم:

 «بهترین شما کسانی‌اند که اخلاق آن‌ها از همه نیکوتر است و با لطف و محبّت از مردم پذیرایی می‌کنند و با مردم انس می‌گیرند و از آن‌ها دلجویی می‌کنند.»

  اگر بهترین مسلمانان کسانی‌اند که با مردم انس می‌گیرند و از مردم دل‌جویی می‌کنند، پس چرا راست‌گرایان افراطی در ایران امروز، این قدر از اکثریت مردم دورند؟ و مهم‌تر اینکه، چرا جناح جناب پناهیان هیچ وقت از مردم دل‌جویی نمی‌کند؟

  شاید همین دلجویی نکردن از مردم، علت تنهایی و بی‌رفیقی جریان راست افراطی در این کشور است. همیشه از موضع بالا، با ژست طلب‌کارانه و بدون سر سوزنی احساس "مسئولیت" سخن‌گفتن، یادآور آن جملۀ فرعون است که خطاب به مردم مصر می‌گفت: أَنَا۠ رَبُّكُمُ ٱلۡأَعۡلَىٰ: من پروردگار برتر شما هستم (نازعات، 24).

  ولی فرعون نهایتا غرق شد چراکه بساط حکمرانی خدایگانی را بر زمین گسترده بود. ترسیم چهره‌ای خشن و ناخوشایند از پیامبر اسلام، با هدف توجیه حکمرانیِ خدایگانی و دائما طلبکار و اساسا ناپاسخگو، گره‌ای از مشکلات جامعۀ ایران باز نمی‌کند؛ اگرچه ممکن است منافع شخصی گوینده را تامین کند.

  و نهایتا اینکه، کسی که هیچ رفیقی برای خودش باقی نگذاشته باشد، قطعا الفبای اخلاق و معاشرت و روابط انسانی را نمی‌داند. واقعا آقای پناهیان چنین نظری دربارۀ پیامبر گرامی اسلام دارند یا اینکه مصالح سیاسی روز موجب شده چنین سخنان یا بهتر است بگوییم چنین بهتان‌هایی را علیه پیامبر اسلام مطرح کنند؟ چگونه است که جناب پناهیان، که جزو اقلیت سیاسی در جامعۀ ایران است، کلی رفیق دارند ولی پیامبر اسلام، که اکثریت مردم حجاز پیرو او بودند، هیچ رفیقی نداشت؟!

ارسال به دوستان