عصر ایران ؛ سجاد بهزادی - طبقه متوسط امروز جامعه ایران نحیف تر از همه سال های گذشته است. این طبقه بیش تر از آنکه کنش گر باشد، تقلا گر شده است و برای ماندن در حداقل وضعیت خود و زندگی در حیات بشری، دست وپا می زند تا غرق نشود.
بین جامعه تقلا گر و کنش گر، خیلی فرق است. انسان برای دوام و تداوم بقای خویش و نیازهای زیستی خود همواره در تلاش و تقلاست. این تلاش معطوف به جسم و جان است و حیوانات دیگر نیز برای بقاء خود چنین تلاشی تا آستانه مرگ دارند.تقلا و تلاش این چنینی از دیدگاه هانا آرنت یک نوع فعالیت تکراری است که آغاز و پایانی ندارد، انسان ها در این قلمرو مانند حیوانات تابع ضرورت های زیستی یا طبیعی خود هستند.
اما کنش گری اتفاقی بزرگ تر است. به دنبال کنش گری، فرد کنش گر می خواهد هویت خویش را اثبات کند و می خواهد حضور اجتماعی ، سیاسی و هنری در جهان انسانی داشته باشد. در وضعیت این چنینی فرد اندکی از دغدغه های معیشتی فاصله می گیرد و برای کنش گری در حوزه عمومی تلاش می کند.
در اصل ۴۳ قانون اساسی نیز محتوایی هست که می گوید" در تنظیم برنامه اقتصادی کشور، شکل، محتوا و ساعات کار می بایست چنان باشد که هر فرد علاوه بر تلاش شغلی، فرصت و توان کافی برای خودسازی معنوی، سیاسی و اجتماعی و شرکت فعال در رهبری کشور و افزایش مهارت و ابتکار نیز داشته باشد."
به باور من این اصل از قانون اساسی تاکید بر "کنش گرا" بودن افراد جامعه دارد. اگر طبقه متوسط را عامل اصلی تحرک اقتصادی و نشاط سیاسی و اجتماعی هر جامعه ای بدانیم، امروز این اصل از قانون اساسی در تنگناترین وضعیت خود قرار دارد.
کنش گرا بودن جامعه، نیازمند حضور یک طبقه متوسط بزرگ است. هر کشوری برای رسیدن به توسعه، راهی جزء تقویت طبقه متوسط ندارد. حتی اگر آن کشور شاخص های مطلوب دمکراسی را نداشته باشد و طبقه متوسط در گام دوم ظهور خود، ساختارهای آن کشور را نیز به چالش ببرد.
نمونه آشکار آن، کشور چین است. این کشور علیرغم چالش های دمکراسی و انسداد سیاسی، گفته می شود رشد بخش خصوصی در چین، یک طبقه متوسط حدود ۴۰۰ میلیون نفری ایجاد کرده که پیش بینی میشود تا سال ۲۰۳۰ به ۸۰۰ میلیون نفر برسد.
کشورهای جهان، علیرغم همه فاصله های طبقاتی و فقری که بخش هایی از عالم را فرا گرفته است، همچنان طبقه متوسط بزرگ را ضامن توسعه و امنیت خود می دانند. نانسی بردسال؛ یک اسطوره در عرصه توسعه اقتصادی و بازیگر مهم اندیشکدههای توسعه در جهان اعتقاد دارد "بهترین تضمین برای حکمرانی خوب، تقویت طبقه متوسط است؛ چون تاریخ به ما گوشزد میکند طبقه متوسط بزرگ و گسترده که احساس امنیت کند، بنیاد محکمی است تا حکومتی کارآمد و دموکراتیک ایجاد و حفظ شود."
در جامعه ایران اما وضعیت به گونه ای دردناک تر برای طبقه متوسط پیش می رود. این طبقه در سالی که گذشت مهاجرت را هدف قرار داد و رفتن را بر ماندن ترجیح داد. یک جامعه شناس به تازگی هشدار داده است " آمار مهاجرت آنقدر هست که جمعیت ایرانیان خارج از کشور را تغییر داده است. با مهاجرت بخش عظیمی از قشر متوسط، عملاً این طبقه فعال و موثر جامعه دیگر وجود خارجی ندارد؛ قشری که میتواند موتور تغییر مثبت در جامعه باشد، رو به اضمحلال است."
اندک طبقه متوسط باقیمانده در جامعه ایران، به شدت وابسته به حقوق آخر ماه و درآمد معین خود می باشد. چنین طبقه متوسطی همیشه در مواجهه با رکود اقتصادی شکننده خواهد بود و درآمدشان دربرابر شوکهای وارده به خانوار و نیز نسبت به کل اقتصاد نامطمئن است.
اندک طبقه متوسط نحیف باقیمانده در جامعه ایران، از ترس سقوط به جمعیت بزرگ طبقه پایین و فقر زده کشور، به شدت تقلا می کند و آینده ای پایدار برای خود متصور نیست. این طبقه حتی دیگر خود را بخشی از فرآیندهای آینده نمی بیند. نظام حکم رانی باید بفهمد، آینده بدون طبقه متوسط، آینده ترسناک و ناکامی است.
اگر به تعبیر یک وزیر هوش مصنوعی در اجلاس داووس ۲۰۲۴، کشورهایی که درآینده مجهز به هوش مصنوعی نیستند، در میان ملل تمام شده تلقی خواهند شد؛ بدون تردید کشورهایی هم که طبقه متوسط فربه و کنش گرایی ندارند، از کوران تحولات بین المللی عقب می مانند و باید با توسعه پایدار برای همیشه خداحافظی کنند.