۰۲ آذر ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۲ آذر ۱۴۰۳ - ۰۸:۰۰
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۹۴۰۹۷۴
تاریخ انتشار: ۱۶:۵۲ - ۱۵-۱۱-۱۴۰۲
کد ۹۴۰۹۷۴
انتشار: ۱۶:۵۲ - ۱۵-۱۱-۱۴۰۲

سرهنگ بازنشسته آمریکایی نوشت: بمباران یا عدم بمباران ایران؛ مساله این است

سرهنگ بازنشسته آمریکایی نوشت: بمباران یا عدم بمباران ایران؛ مساله این است
"داگلاس مک گرگور " هشدار داده که جنگ ویتنام هم از یک بمباران ساده تلافی جویانه در واکنش به سرنگون کردن 2 فروند هواپیمای آمریکایی آغاز شد و به جنگی ویرانگر انجامید.

عصرایران- "داگلاس مک گرگور" سرهنگ بازنشسته ارتش آمریکا و یکی از اعضای ارشد اندیشکده "آمریکن کنسرواتیو" و مشاور سابق وزیر دفاع در دولت ترامپ، در مطلبی که در نشریه تخصصی اندیشکده محافظه کاران آمریکا منتشر شده، با انتقاد از نسخه پیچی تندروهای آمریکا برای حمله به ایران، نوشت:

"آنتونی بلینکن"، وزیر امور خارجه آمریکا روز دوشنبه گفت که اینک "زمان فوق‌العاده ناآرامی در خاورمیانه است." بلینکن گفت که جهان حداقل از سال 1973 و حتی پیش از آن، "وضعیتی به خطرناکی وضعیتی که اکنون در منطقه با آن روبرو هستیم ندیده است."

در پاسخ به ارزیابی زیرکانه بلینکن، پرزیدنت بایدن با بمباران بیهوده اهدافی در خاورمیانه (در سوریه و عراق) به "حزب جنگ" واشنگتن جایزه و حق السکوت می دهد. چون در واشنگتن، انجام عملی غیر از این (بمباران)، نشانی از ضعف تلقی می شود، و روسای جمهوری آمریکا اغلب به این نتیجه می رسند که رهبر ابرقدرت جهان نباید ضعیف به نظر برسد.

تهران به صراحت اعلام کرد که هرگونه حمله به خاک این کشور خط قرمز است و بمباران هر بخشی از خاک ایران "با پاسخ مناسب مواجه خواهد شد." اشتباه نکنید، یک کمپین بمباران اهداف استراتژیک علیه ایران، پیامی روشن و بدون ابهام می دهد: ایالات متحده در حال جنگ با دولت ایران، مردم و نیروهای مسلح آن است.

در این مرحله، چه بایدن ایران را از لیست هدف خود حذف کند و چه نکند، آمریکایی ها همچنان باید مراقب باشند. فعالان قابل توجهی در داخل آمریکا متقاعد شده اند که جنگ با ایران تنها راه حل خاتمه دادن به دشمنی آن با اسرائیل است.

سرهنگ بازنشسته آمریکایی نوشت: بمباران یا عدم بمباران ایران؛ مساله این است

بمباران دیپلماسی نیست، اما سیاستمداران آن را می پسندند، زیرا برداشتی از اقدام اساسی را منتقل می کند. بمباران نه یک استراتژی است و نه یک تمرین ساده از فضیلت نمایی. بمباران یک عمل جنگی است. بمباران راه حل مهار بحران نیست و همچنین حریف را از اقدام آینده باز نمی دارد. در هر صورت، بمباران تنش را تشدید می کند و ممکن است حتی به جنگ همه جانبه بینجامد.

در ژوئن 1964، وزیر دفاع "رابرت مک نامارا" جلسه ای تشکیل داد تا درباره واکنش های نظامی احتمالی آمریکا به از دست دادن دو هواپیمای نظامی ایالات متحده بر فراز جنوب لائوس، جایی که نیروهای ویتنام شمالی تدارکات را به ویتنام جنوبی می فرستادند، بحث کند. 

مک نامارا اصرار داشت که واشنگتن در برابر از دست دادن دو هواپیمای نظامی خود با حمله به سامانه های پدافند هوایی که هواپیماهای آمریکایی را منهدم کرده اند، پاسخ دهد.

همه افراد حاضر در جلسه با مک نامارا موافق نبودند. حداقل یکی از حاضران گفت که هیچ مدرکی دال بر بهبود وضعیت نظامی لائوس یا ویتنام جنوبی توسط حمله هوایی نمی بیند. 

هنگامی که رئیس جمهور لیندون جانسون به جلسه ملحق شد، از او پرسید که آیا دستاوردهای حمله به پدافند ضدهوایی به اندازه کافی موجه است تا انتقاد اجتناب ناپذیر جامعه بین المللی مبنی بر نقض توافقات ژنو توسط ایالات متحده را جبران کند؟

سفیر "اورل هریمن"، که او نیز در این نشست حضور داشت، به جانسون توصیه کرد که حمله هوایی تنها راهی است که واشنگتن می تواند پیام خود را به هانوی "منتقل کند."

 آمریکایی‌ها می‌دانند چه اتفاقی افتاد. در نهایت واشنگتن به هانوی حمله کرد، اما هانوی عقب ننشست و تنش تشدید شد و به جنگ خسارت بار ویتنام انجامید.

در هیچ زمانی در ویتنام، لائوس یا کامبوج، بمباران، عملیات دریایی، یا تهاجمات زمینی آمریکا واقعا در بازدارندگی از حرکات دشمن یا جلوگیری از تشدید بیشتر جنگ ویرانگر موثر نبود. ویتنام شمالی به سادگی تلفات را جذب کرده و حملات خود را در هر جایی که احساس کردند نیروهای ایالات متحده در موضع آسیب پذیر و ضعیفی بودند، تشدید کردند.

کمپین های بمباران آمریکایی بیش از سرکوب موقت نیروهای مخالف شکست می خورند، زیرا بمباران همیشه بر این فرض مشکوک مبتنی هستند که می توان تنها با حملات هوایی، حریف را مجبور به تسلیم شدن به خواسته های سیاسی واشنگتن کرد.

سرهنگ بازنشسته آمریکایی نوشت: بمباران یا عدم بمباران ایران؛ مساله این است

اگر چه قصد انجام این کار را نداریم، اما هدف قرار دادن مواضع در عراق، ایران یا سوریه می تواند ایالات متحده را وارد یک جنگ منطقه ای گسترده تر در خاورمیانه کند.

باید پیش از حمله احتمالی آمریکا به منطقه این پرسش ها مطرح شده و پاسخ هایی دقیق برای آنها پیدا شود: هدف آمریکا چیست؟ حمله به ایران چگونه به جنگ غزه پایان می دهد؟ چرا ضربه زدن به ایران در راستای منافع ملی آمریکاست؟ 

حملات هوایی باید متناسب با دستاوردهای احتمالی و همچنین ضررهای پیش بینی شده باشد. اصابت قرار دادن هدفی که از آن موشک پرتاب شده است، تلافی نیست.

آیا برای واشنگتن منطقی است که بقای اسرائیل را با قمار حملات هوایی که می تواند درگیری را گسترش دهد به خطر بیندازد؟ اگر حملات اولیه ایالات متحده نتوانست تغییر مطلوبی را در رفتار ایران، عراق یا سوریه ایجاد کند، آیا نیروهای ایالات متحده باید برای انجام حملات بیشتر آماده شوند؟ آیا نیروهای ایالات متحده به تعداد مورد نیاز مهمات، سکوها و قطعات یدکی را برای ادامه عملیاتی که می تواند ماه ها طول بکشد در اختیار دارند؟ آیا نیروهای آمریکایی در منطقه می توانند از زیرساخت های حیاتی در برابر حملات موشکی محافظت کنند؟

واشنگتن می داند که ایران مصمم است در صورت حمله نیروهای آمریکایی به خاکش، با آمریکا وارد جنگ شود. بمباران راهبردی به رهبری آمریکا علیه ایران، بارانی از آتش را بر روی 57 هزار سرباز، ملوان، هوانورد و تفنگداران دریایی آمریکایی در خاورمیانه به بار خواهد آورد. آمریکایی ها در جبهه داخلی ممکن است نخواهند که قدرت نظامی آمریکا در یک جنگ گسترده تر درگیر شود.

استفاده از سامانه های بدون سرنشین، حمله واشنگتن را از نظر سیاسی جذاب می کند. سیستم‌های بدون سرنشین خسارات احتمالی آمریکا را در یک عملیات هوایی به حداقل می رسانند. در مقابل، استقرار نظامی آمریکا در پهنه ای به وسعت منطقه خاورمیانه اهداف در خور توجهی به ایران و نیروهای نزدیک به آن برای حمله متقابل می دهد. 

سیاستگذاران آمریکایی نباید فریب بخورند و باور کنند که فناوری نظامی ایالات متحده منحصر به فرد یا برتر است، یا اینکه نیروهای مسلح ایالات متحده، در خشکی یا دریا، از حملات دقیق در مقیاس بزرگ مصون هستند. بمباران مانع از ایجاد سایت‌های جدید و بهتر پدافند هوایی توسط ایران نخواهد شد. در واقع، تاریخ نشان می دهد که بمباران از ارتفاع بالا عزم مخالفان متخاصم را برای مقاومت و نه تسلیم افزایش می دهد.

در صورت حمله، سلاح های مافوق صوت ایران به پدافند هوایی موجود نفوذ کرده و کشتی های جنگی ایالات متحده را در دریا هدف قرار خواهند داد. اینها، همراه با دسترسی احتمالی ایران به قابلیت‌های اطلاعاتی، نظارتی و شناسایی مبتنی بر نیروی فضایی روسیه و چین، امکاناتی را در اختیار تهران قرار می دهد که بسیار فراتر از چند بسته حمله هوایی و دریایی است. 

از سوی دیگر حملات به ایران، عراق و سوریه ممکن است واکنش مرگباری را در داخل خاک آمریکا از سوی سلول های احتمالی نفوذ کرده از طریق مرزهایِ بازِ ما با مکزیک، ایجاد کند.

این ریسک ها در حالی است که بسیاری از آمریکایی ها قطعا حاضر نیستند که فرزندان آنها قربانی کمپین وحشتناک نتانیاهو در اخراج و کشتار فلسطینی ها از غزه شوند؛ آن هم در شرایطی که بایدن می تواند عملیات نظامی اسرائیل در غزه را تنها با یک تماس تلفنی متوقف کند. 

آمریکایی‌ها باید بدانند که اسرائیل برای دفاع از خود در برابر هزاران موشک حزب‌الله، چه رسد به موشک‌های بالستیک نقطه زن ایران، تحت فشار قرار خواهد گرفت.

سرهنگ بازنشسته آمریکایی نوشت: بمباران یا عدم بمباران ایران؛ مساله این است

با وجود این نکات، نتانیاهو همچنان مصمم است که وظیفه خود در اخراج یا نابودی جمعیت فلسطینی در غزه را تکمیل کند و امروز واشنگتن بدون قید و شرط از سیاست او حمایت می کند. چه توقف در جنگ مورد توافق قرار گیرد یا نه، جنگ اسرائیل تازه شروع شده است.

سقوط یک قدرت بزرگ به جهنمی که خودش ساخته است هرگز سریع نیست. همانطور که "سی. اس. لوئیس" تعلیم داد، نزول تدریجی یک قدرت بزرگ تا زمانی که ناگهان متوجه می‌شود که حریف خود را به شدت دست کم گرفته است، احساس و اندازه گیری نمی شود.

قلدری، رشوه دادن، بمباران و تحریم مخالفان واشنگتن دیگر به خوبی جواب نمی دهد. به لطف یک رشته شکست های استراتژیک نظامی در افغانستان، لیبی، عراق و اوکراین، واشنگتن به سرعت در حال رسیدن به جهنم در روابط خود با سایر نقاط جهان است.

 

ارسال به دوستان