عصر ایران؛ اهورا جهانیان - عبور دشوار تیم ملی ایران از سد سوریه، بیش از آنکه محصول قدرت سوریها باشد، ناشی از ضعف تمامکنندگی مهاجمان تیم ملی و فقدان یک رهبر تمامعیار در این تیم بود.
در خط حملۀ ایران، سردار آزمون مهاجم اصلی یا هدف است. آزمون فورواردی است که در بهترین حالت از هر دو موقعیت مسلم گلزنی، یکی را گل میکند. او در جام جهانی 2018 در بازی با مراکش، بهترین فرصت ممکن برای گلزنی را، که تنها فرصت گل ایران در آن بازی هم بود، از دست داد.
پس از آن بازی، ساموئل اتوئو، مهاجم برجستۀ بارسلونا و تیم ملی کامرون، دربارۀ فرصت گلی که آزمون هدر داد، گفت که این بازی دشوار، مسابقهای نبود که یک مهاجم در آن چنین فرصتی را هدر بدهد. به هر حال آن روز شانس آوردیم که مدافع مراکش در دقیقۀ نود به جای آزمون برای ما گل زد!
به غیر از این ضعف سردار آزمون، تیم ملی ایران یک ژنرال تام و تمام مثل سیروس قایقران یا کریم باقری در میانۀ میدان ندارد. رهبری در این تیم بین چند بازیکن در خطوط سهگانه توزیع شده است: حاجصفی و سعید عزتاللهی و طارمی و حتی یکی دو نفر دیگر.
این "توزیع رهبری" از جهاتی خوب است. مثلا در بازی با ژاپن که طارمی را در اختیار نداریم، با خلأ بزرگی از حیث رهبری یا خط دادن به بازی تیم ملی مواجه نمیشویم. یا اگر سعید عزتاللهی به هر دلیلی در یکی از بازیهای تیم غایب باشد، بحران بازیسازی گریبانگیر تیم نمیشود.
در حالی که در هلند 1988 که رود گولیت فوروارد و خطدهندۀ اصلی بازی هلند بود و یا در ایران همان سال که قایقران بازیساز تیم ملی بود، غیبت این بازیکنان موجب به گل نشستن کشتی تیمهای هلند یا ایران میشد.
اما عیب کار هم اینجاست که وقتی تیم ژنرال برجسته و معینی ندارد، در شرایطی که بازی گره میخورد، بازیکنان تیم شبیه گلۀ بیچوپان میشوند و کسی نمیتواند کار را دربیاورد و گلیم تیم را از آب بیرون بکشد. کمااینکه در بازی با سوریه، پس از هدر رفتن چند فرصت مسلم گلزنی و سپس اخراج طارمی، تیم ملی ایران گرفتار چنین وضعی شد.
تیم ملی ایران در بازی با سوریه در خط دفاعی رامین رضاییان و احسان حاجصفی را در دفاع راست و چپ داشت، روزبه چشمی و شجاع خلیلزاده هم در قلب خط دفاعی بودند. در خط میانی، جهانبخش و قائدی در سمت راست و چپ قرار داشتند و عزتاللهی و سامان قدوس در وسط. طارمی و آزمون هم که در خط حمله بودند.
فقدان قدرت بازیسازی دو مدافع میانی ایران، یکی از نقاط ضعف این تیم است و این مشکلی نیست که قلعهنویی بتواند آن را برطرف کند. شجاع خلیلزاده مثل بونوچی نیست که از میانۀ خط دفاعی، با پاسهای بلند، مهاجمان تیم را در موقعیت گلزنی قرار دهد.
برای جبران این کاستی، قلعهنویی ناچار است احسان حاجصفی را به جای میلاد محمدی در بک چپ به بازی بگیرد چراکه احسان قدرت ارسال پاسهای قطری و بلند را دارد. میلاد محمدی سی ساله است و حاجصفی 34 ساله. علاوه بر این، سرعت میلاد به مراتب بیشتر از احسان است. بنابراین در برابر بازیکنان هجومی و سرعتی ژاپن، احتمالا میلاد محمدی کارایی بیشتری دارد ولی اگر حاجصفی در بک چپ نباشد، قدرت بازیسازی ایران از خط دفاعی تقریبا صفر میشود یا بسیار کاهش مییابد.
اما اگر حاجصفی در دفاع چپ باشد و قائدی هم در هافبک چپ، با توجه به سن بالای حاجصفی و عیار دفاعی پایین قائدی، ممکن است مقابل ساموراییها در جناح چپ دچار مشکل شویم. باید دید قلعهنویی چه فکری برای این مشکل میکند.
در بازی با سوریه، مهدی طارمی با رندی همیشگیاش موفق شد یک پنالتی از داور بگیرد. او در اواخر بازی مجددا تلاش کرد از داور پنالتی بگیرد و اولین اخطار را دریافت کرد و یک دقیقه بعد هم که به درستی بر روی بازیکن سوریه خطا کرد تا حریف به موقعیت گل نرسد، کارت زرد دوم را دریافت کرد و از بازی بیرون رفت.
در واقع طارمی اخطار دوم را باید میگرفت چراکه سوریه در آستانۀ یک حملۀ خطرناک بر روی دروازۀ ایران بود، ولی اخطار اولی که مهدی گرفت، برخاسته از نوعی خامی بود. اینجا لیگ برتر ایران یا لیگ پرتغال نیست. یک بازی حذفی در یک تورنمنت است. یعنی اگر ببازیم، کارمان تمام است. در لیگ چیزی به نام حذف شدن وجود ندارد و همیشه به بازی بعدی امید هست.
اصرار بر گرفتن پنالتی قلابی از داور، در یک بازی بسیار حساس در مرحلۀ حذفی هر تورنمنتی، عاقلانه نیست. بویژه اینکه تقریبا همۀ داورهای دنیا میدانند که طارمی در پنالتی گرفتن تخصص دارد.
طارمی برخلاف سردار آزمون، در عملکرد دفاعی تیم ملی مشارکت جدی دارد و هر آن ممکن است به دلیل خطا روی بازیکن حریف اخطار بگیرد. بنابراین اخطار گرفتن بابت فریب داور در محوطۀ جریمۀ حریف، ریسک بالقوهای در بر دارد که در بازی با سوریه بالفعل شد و تیم ملی ایران مجبور شد نیم ساعت دهنفره بازی کند و سه روز دیگر هم باید به مصاف ژاپنی برود که در برابر بحرین نیم ساعت کمتر از ما بازی کرده و دهنفره هم بازی نکرده.
تلاش طارمی برای پنالتی گرفتن از داور، نتیجهاش خستگی بیشتر تیم ملی در آستانۀ بازی با ژاپن بود. اما نتیجۀ مهمتر، غیبت طارمی در بازی حساس ایران و ژاپن است. ایران در واقع بهترین بازیکن خودش را در بازی با ژاپن در اختیار ندارد.
اما خوشبختانه این تیم میراث کیروش است. در تیمهای کیروش هیچ بازیکنی آن قدر بزرگ و واجد نقش محوری نیست که غیبتش تیم را به خاک سیاه بنشاند. علاوه بر این، سایر بازیکنان تهاجمی ایران هم آن قدرها ضعیف نیستند که پیشاپیش بابت حضور یکی از آنها به جای طارمی در بازی با ژاپن، عزا بگیریم.
در تیم ملی ایران، فقط بیرانوند بازیکنی بیجانشین است. او حقیقتا در حکم لنگر کشتی تیم ملی است. بیرانوند 31 ساله است و اگر بدشانسی نیاورد، شاید تا چهل سالگی هم بتواند دروازهبان تیم ملی باشد. او دست کم در دو جام جهانی دیگر میتواند سنگربان ایران باشد.
بیرانوند گل مفت نمیخورد. شوتگیر خوبی است و در بازی با سوریه باز هم با گرفتن پنالتی حریف خوش درخشید ولی برخلاف عابدزاده، دروازهبانی نیست که مهاجمان تیم حریف از او بترسند. او مثل بوفون فقط کار خودش را دقیق و درست انجام میدهد ولی شاید اگر مثل اولیور کان یا عابدزاده، گلری بود که مهاجمان حریف از او میترسیدند، برای تیم ملی ایران بهتر بود.
همچنین بیرانوند مثل بوفون عمدتا "گلر روی خط" است. یعنی حاکم بلامنازع محوطۀ جریمه نیست. اگر او بویژه روی توپهای هوایی، بیشتر میل به خروج از دروازه داشته باشد، حضور مقتدرانهتری در محوطۀ جریمۀ ایران دارد و بازیکنان سرزن تیم حریف خیالشان چندان راحت نخواهد بود.
تیم ملی ایران باید سوریه را با دو سه گل میبرد ولی چیزی نمانده بود به شکل ناباورانهای از جام حذف شود. مسابقه با ژاپن، آوردگاهی نیست که فرصتهای گلزنی را یکی پس از دیگری از دست بدهیم. سردار آزمون باید در برابر ساموراییها نشان دهد که در سختترین نبردها میتواند به کار تیم ملی ایران بیاید.
بازی با سوریه همچنین نشان داد اگر تیم ما دچار بحران شود، امید چندانی به تدابیر امیر قلعهنویی نیست. یعنی او نمیتواند با یکی دو تعویض یا با دستور تغییر شیوۀ بازی تیم، ورق را برگرداند. این نقصان در بازی با هنگکنگ هم به چشم آمد.
قلعهنویی قطعا در این جام جزو مربیان درجهیک نیست. ولی او مانع بازی تهاجمی تیم ملی نشده و ضمنا بازیکنان خوب فراوانی در اختیار دارد. بعید است در بازی با ژاپن، بتوانیم امیدوار باشیم که قلعهنویی نبرد تاکتیکی را از هاجیمه مورییاسو، مربی ژاپن، ببرد.
انتقاد قلعهنویی از بازیکنان تیمش، آن هم در حالی که تیم ملی باید به مصاف ژاپن برود، اقدامی غیرحرفهای و نشانۀ استیصال او بود؛ استیصالی که خودش ناشی از ناتوانی او در تغییر روندِ یک بازی گرهخورده بود.
هاجیمه مورییاسو در دو سال اخیر دو بار تیم ملی آلمان را شکست داده است. یکبار در جام جهانی، یکبار هم چند ماه قبل در خود آلمان؛ شکستی که به برکناری هانس فلیک از مربیگری آلمان منتهی شد. او چهار سال قبل نیز با ژاپن به فینال آسیا رسید و آنجا مغلوب قطر شد. طبیعتا این بار به چیزی جز قهرمانی فکر نمیکند.
ولی تیم مورییاسو در این جام تا به حال چنگی به دل نزده و آشکارا با آن ژاپن عالی جام جهانی 2022 تفاوت دارد. شاید پیروزی مقابل ایران بتواند ژاپن مورییاسو را احیا کند. ولی مشکل ژاپن این است که در همۀ مسابقاتش در این جام، گل خورده است. ژاپنیها دو گل از ویتنام خوردند، دو گل از عراق، یک گل از اندونزی. دیروز از بحرین هم یک گل خوردند.
بنابراین پیداست که مشکلی در خط دفاعی ژاپن وجود دارد. بویژه که از تیمهای ضعیف ویتنام و اندونزی سه گل دریافت کرده. دروازهبان ژاپن هم، برخلاف بیرانوند، مطمئن نیست و دیروز در برابر بحرین اشتباه فاحشی مرتکب شد و یک گل مفت تقدیم بحرین کرد.
بعید است که ایران به ژاپن گل نزند. ولی چون تیم ما هم راحت گل میخورد، مسئلۀ اصلی در بازی ایران و ژاپن احتمالا این خواهد بود که کدام تیم بیشتر گل میزند. بنابراین سردار آزمون به عنوان مهاجم اصلی ایران باید در هدر دادن فرصتهای گلزنی خسیس باشد.