دکتر شروین آثاری، دانشیار طب داخلی و بهداشت عمومی دانشگاه چارلز درو لسآنجلس آمریکا، در دنیای اقتصاد نوشت: در این یادداشت، توضیح خواهم داد که چگونه میتوان از مهاجرت پزشکان بهعنوان شاخصی برای اندازه گیری شدت ناامیدی ساختاری در جامعه ایرانی استفاده کرد. به عبارت دیگر، مهاجرت وسیع پزشکان نهتنها یک بحران سیستم سلامت، بلکه بحران عمومی جامعه امروز ایران است.
مشکلات سیستم سلامت هم بیش از آنکه عامل ایجادکننده مهاجرت پزشکان باشد، معلول این وضعیت به شمار میرود. متاسفانه از آنجا که معلول با تاخیر نسبت به علت رخ میدهد، میتوان پیشبینی کرد در آینده شاهد افت شدید سیستم بهداشت و درمان و سپس افت فاجعهبار سلامت عموم مردم خواهیم بود. اما چرا اعتقاد دارم مهاجرت پزشکان بیشتر نشانه وضعیت اجتماعی و نه وضعیت سیستم سلامت است؟ با مثالی تلاش میکنم این قضیه را روشنتر کنم. تصور کنید روزی به بیمارستانهای ایران وارد میشوید و درمییابید که تختهای بیمارستان توسط پزشکان -و نه بیماران- اشغال شده است.
در چنین شرایطی، احتمالا اولین سوالی که به ذهن میآید این است که آیا بیماری خاصی گسترش یافته که به صورت اختصاصی پزشکان را دچار کرده است؟ سپس به خود یادآوری میکنیم که در حالت عادی، آخرین گروهی که بیمار میشوند پزشکان هستند، زیرا آنها نسبت به دیگر گروههای اجتماعی از بیشترین توانایی برای مراقبت از سلامت خود برخوردارند، بیشترین آگاهی را در زمینه پیشگیری از بیماری دارند و معمولا از سلامت پایه زیادی برخوردارند. فرضیه دوم، اما بهتر، این است که شرایط به میزانی بحرانی شده که «حتی» پزشکان را نیز بهشدت درگیر کرده است. بنابراین، حضور آنان روی تختهای بیمارستانها نه نشاندهنده وضعیت این قشر، بلکه نشان دهنده شدت بحران برای تمامی بخشهای جامعه است.
از آنجا که تختهای بیمارستانها محدود هستند و پزشکان دسترسی بهتری به تختها دارند، تختها توسط پزشکان اشغال شده است. حالا برگردیم به مهاجرت اخیر پزشکان. مهاجرت پزشکان به دلیل این نیست که پزشکان ناگهان به مهاجرت علاقهمند شده اند. هیچ پدیده خاص اجتماعی آنها را مبتلا نکرده است.
مهاجرت گسترده آنها تنها به دلیل نامطلوب بودن وضعیت عمومی و البته بیشتر بودن دسترسی آنها به مهاجرت است. البته فرصت مهاجرت برای پزشکان همواره از غیرپزشکان دست یافتنیتر بوده است. بنابراین، نباید تصور کرد که وضعیت اختصاصی پزشکان، این قشر را به مهاجرتهای اخیر واداشته است. سوال اصلی این است که چگونه شرایط کلی جامعه به گونهای شد که حتی قویترین اقشار اجتماعی ایران را نیز «ناگزیر» از مهاجرت کرد؟
با توجه به اینکه آموزش پزشکی در تمامی کشورهای جهان بسیار دشوار و پرهزینه است، بسیاری از کشورهای پیشرفته جهان تلاش میکنند موانع مهاجرت پزشکان ایرانی را به حداقل برسانند. طبیعی است که منفعت این کشورها در جذب حداکثری اقشار تحصیلکرده، نخبه و تاثیرگذار همچون پزشکان و سایر کادر سلامت باشد.
بنابراین، تا زمانی که شرایط اجتماعی ایران درگیر ناامیدی و فقر باشد، پزشکان ما نیز به مهاجرت دسترسی خوبی خواهند داشت و این سیکل معیوب ادامه خواهد داشت. متاسفانه، در این شرایط، آنچه بر فقر و افت فرهنگی جامعه ما افزوده میشود، ضربهای شدید و غیرقابل جبران به سیستم بهداشت و درمان است.
خبر بدتر آن است که ضعف سیستم بهداشت و درمان پس از چند سال به کاهش عمومی سلامت و طول عمر ایرانیان منجر خواهد شد و اگر همهگیری دیگری مانند کرونا رخ دهد، نتیجه میتواند فاجعهبار باشد. در این بین، آنکه بیش از همه متضرر میشود مردم ایران است و آنکه از همه بیشتر سود میبرد مردم کشورهای دیگر است. به عبارت دیگر و در سطح کلان، ایران فقیرتر از پیش شده و اختلاف ثروت کشور با دیگر کشورها افزایش خواهد یافت.