دکتر حمید سوری استاد اپیدمیولوژی و مدرس ارشد بین المللی نوشت:
دریافت خبر مرگ خودخواسته تحصیلکردهها و دانشجویان رشتههای تخصص بهویژه در علوم پزشکی باعت تاسف است.
این بار خبر درگذشت خودخواسته خانم دکتر پگاه طلایی زاده، رزیدنت چشم پزشکی دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهواز روحیه جامعه را به هم ریخت. تنها در سال جاری بیش از ده مورد مشابه در کشور رخ داده است که علیرغم بار روانی؛ اجتماعی و غمبار ایجاد شده، بار اقتصادی هنگفتی نیز به کشور تحمیل می کند. اینها تنها یک خبر نیست بلکه هشداری جدی به همه ارکان جامعه از خانواده گرفته تا مدرسه و دانشگاه و دولت و حاکمیت است.
من فکر میکنم باید نگاه و رویکرد خود را نسبت به آینده فرزندانمان، رشته تحصیلیشان، فشار بر روی آنان برای قبولی در رشتههای پر درآمد!؟ یا جذاب از نظر عوام تغییر دهیم، متاسفانه سالهاست با سیاستهای اشتباه دولتها، توزیع نامناسب درآمدها و دستمزدها و در کنار اینها اصرار خانوادهها به قبولی فرزندانشان در رشتههای پزشکی و دندانپزشکی و داروسازی و مانند اینها علیرغم میل باطنی بچهها به این رشتهها، فشار روانی اجتماعی غیر قابل تحملی را به آنها تحمیل میکنند. سختیهای گذران این رشتهها در کنار فشارهای آموزشی غیرمتعارف همینطور بیعلاقگی برخی دانشجویان به رشته تحصیلی خود، روز به روز به آمار این گونه خودکشیها اضافه می کند.
متاسفانه قبولی فرزندان در این رشتهها تبدیل به پز دادن خانوادهها به قیمت کشتن فرزندانشان شده است. بگذارید بچهها مسیر زندگیشان را خودشان انتخاب کنند و اگر از شما مشاوره خواستند به آنها کمک کنید. اگر شما والدین گرامی نتوانستهاید به آرزوهای خود برسید دلیلی ندارد فرزندانتان پاسخگوی ناکامیهای شما و تفاخر شما بشوند.
والدین کمتر خردمند باید بدانند، در دنیا دوران تغییر یافته و رشتههای بهظاهر لوکس کم کم دارد لااقل بهعنوان یک حرفه پر درآمد رنگ میبازد. دولتها هم باید بدانند تحول اساسی در هر کشور تابع هدایت جوانان با استعداد جامعه به سمت و سوی این رشتهها نیست، چه بسا اگر این استعدادها به سمت رشتههایی مانند اقتصاد، مدیریت، جامعه شناسی، محیط زیست و علوم پایه میرفتند، الان کشور مبتلا به این بحرانها و معضلات اساسی نمیشد.
اینگونه اتفاقات را نباید تنها در حد یک خبر تاسفبار تنزل داد، اکثریت اعضای هیئت دولت، مجلس و مراجعه تصمیمگیری کشورها فارغ التحصیلان رشتههای علوم پایه و علوم انسانی تشکیل میدهند که معمولا مورد اقبال افراد و خانوادهها برای انتخاب رشته اصلح جهت ادامه تحصیل محسوب میشوند، آیا اگر با هدایت و سیاست درست بخشی از استعدادهای برجسته کشور را به سمت رشتههایی بجز رشتههای لوکس دانشگاهی متمایل میکردیم وضعیت بهتری نمیداشتیم؟
نگارنده بهعنوان استادی با سابقه بیش از سی ساله تدریس دانشجویان رشتههای پزشکی و مشابه به دفعات شاهد حضور دانشجویانی در کلاسهای درس بودهام که نه علاقهای به این رشتهها دارند و نه عملکرد درسی قابل قبولی دارند و به هر طریقی که شده فارغ التحصیل میشوند.
در بین همکاران رشتههای بالینی خود هم با افراد بسیاری مواجه بودهام که علیرغم درآمد خوب و موقعیت اجتماعی نسبتا مناسب از این که مجبور شدهاند رشته تحصیلی بجز آنچه دوست میداشتهاند را ادامه دادهاند، ابراز تاسف و پشیمانی میکردهاند؛ دوستی متخصص بالینی میگفت من پدر و مادرم را نمیبخشم که علیرغم عشق من به رشته ریاضی و فیزیک مرا مجبور کردند پزشکی بخوانم. مطمئن هستم اگر آن رشتهها را میخواندم میتوانستم دانشمند برجستهای در آن حوزهها شوم، البته پدر و مادرها هم تابع سیاستها و تبلیغات غلط دولتها هستند!
به هر حال اینها پیامها و هشدارهای اساسی به خانوادهها، مردم، خود جوانان و دولت و حکومت است، بچههای عزیز، خانوادههای گرامی و دولتهای محترم شما عامل مرگ عزیزانی مانند دکتر پگاه طلاییزاده هستید. لطفا به خود بیایید، دنیا سالهاست توانسته از این نوع خودکشیها پیشگیری کند، هرچند علل خودکشی بسیار متفاوت و تابع عوامل مختلف فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و روانی و ... است ولی ریشهیابی عوامل خودکشی یا شناسایی الگوی اپیدمیولوژی خودکشی حائز اهمیت است.
طبق آمار غیر رسمی سالانه حدود ۵۰۰۰ نفر در کشور بهدلیل خودکشی جان میدهند و طبق تحقیقی کشوری که چند سال قبل در کشور انجام دادیم اقدام بهخودکشی در میان افراد بالای ۱۸ سال کشور ۴،۱ درصد است. الگوی خودکشی در جهان طی ۱۰۰ سال اخیر بهسرعت تغییر کرده و خودکشی تحصیلکردههای جوان بنظر میرسد در ایران اختلاف معنی داری لااقل با سایر کشورهای مسلمان دارد. آنچه مسلم است فشار روانی اجتماعی از مهمترین عوامل و کاهش تابآوری از دلایل مربوط به فرد است.