۳۱ ارديبهشت ۱۴۰۳
به روز شده در: ۳۱ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۰۱:۴۰
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۹۳۱۱۲۴
تاریخ انتشار: ۱۰:۲۶ - ۱۱-۱۰-۱۴۰۲
کد ۹۳۱۱۲۴
انتشار: ۱۰:۲۶ - ۱۱-۱۰-۱۴۰۲
بخش دوم گزارش «آذربایجان در بازی بزرگ»

چرا به ماجرای آذربایجان بیش از مهاباد پرداخته شده؟

چرا به ماجرای آذربایجان بیش از مهاباد پرداخته شده؟
برخلاف آنچه که در تبریز دارد رخ می‌دهد مرز غربی ایران هم در دست انگلیس است، روس‌ها نیستند یعنی خطر تجزیه و الحاق به شوروی کمتر است، منطقه درگیر هم محدودتر است این‌ها باعث می‌شود که مسئله مهاباد به نظر کم‌اهمیت‌تر شود، در نتیجه کمتر در مورد ظهور جمهوری مهاباد در چند دهه گذشته کار کردیم.

   عصر ایران- استقبال مخاطبان از بخش اول گزارش «آذربایجان در بازی بزرگ» شامل انعکاس چهار نطق از مجموعه سخن‌رانی‌های ارایه شده در نشستی به مناسبت سالروز 21 آذر انگیزه‌ای شد تا بخش دوم گزارش را هم منتشر کنیم. متن زیر گزارشی است از همان نشست که اگر چه مناسبت آن سپری شده ولی بحث درباره آن کهنه‌شدنی نیست. با این توضیح که انتشار آن برای توجه دادن بیشتر به مباحث تاریخی است و نه الزاما تایید تمام آنچه گفته شده.

    ماندانا خُرّم: 77 سال پیش در چنین روزهایی مردم تبریز و آذربایجان در حرکتی وطن‌پرستانه موفق به بیرون‌راندن نیروهای فرقه دموکرات و ختم غائلۀ آذربایجان شدند که روس‌ها به منظور تجزیه ایران کارگردانی و اجرا کردند.

 
   از این رو تاریخ 21 آذر از سال 1325 به عنوان یکی از رویدادهای مهم تاریخ ایران ثبت شده که بیان‌گر وطن‌پرستی مردم تبریز و آذربایجان است. به همین مناسبت ماهنامه «وطن یولی» در سومین نشست از سری نشست‌های ایران به بررسی ابعاد این واقعه توسط استادان و صاحب‌نظران پرداخته است. بخش اول گزارش در عصر ایران منتشر شد و این گزارش نیز حاوی دو نطق دیگر همان نشست است:

 یک: جمهوری مهاباد جریان فراموش شده پس از 1320
احسان هوشمند


  درسال‌های گذشته هر زمان درباره تحولات آذربایجان میان در سال‌های 1324 و 1325 صحبت می‌کنیم اذهان و افکارعمومی بیش از هرچیز متوجه اهمیت تبریز و جریان‌هایی می‌شود که فرقه دموکرات آذربایجان در آن برهه پدید آورد و کمتر به تحولات حوزه کُردی و جمهوری مهاباد در آن دوره می‌شود.

  اگر بخواهیم تاریخ واقعی و عینی برای آغاز جریان قوم‌گرایی در داخل ایران را درنظر بگیریم بعد از شهریور 1320 این جریان در داخل ایران فعال شد. هرچند در لابه‌لای برخی از جراید خارج از کشور رد پای این جریان دیده می‌شود اما پیش از تاریخ گفته شده در داخل فعالیت قومگرایانه بسیار کم‌رنگ بوده است.

    پس از آن که نیروهای خارجی یعنی نیروهای انگلیس از قسمت جنوب و غرب همچنین شوروی از شمال وارد ایران می‌شوند شاهد آن هستیم که اتفاقاتی در آذربایجان و به همین ترتیب مهاباد رخ می‌دهد و این اتفاقات منجر به ظهور فرقه دموکرات آذربایجان و تغییر نام و ساختار کومله ژ کاف به حزب دموکرات کردستان ایران می‌شود. بعد از آن هم جمهوری مهاباد اعلام می‌شود. 

  
  از این تاریخ یعنی پس از شهریور 1320 و حضور نیروهای شوروی شاهد فعل و انفعالات قومی هستیم. اما به دلیل پیش‌روی نیروهای آلمان در قفقاز و رسیدن‌ شان به مرزهای قفقاز جنوبی که تقریباً در بخشی از مناطق به ویژه از طریق اوستیا به قفقازجنوبی نزدیک می‌شوند‌، شاهد آن هستیم که شوروی تا تیر 1223 تا اندازه‌ای از مواضع خود کوتاه می‌آید و مجددا در سال 1323 تحولات سمت و سوی دیگری پیدا می‌کند و اتفاقات تازه‌ای در تبریز و مهاباد رخ می‌دهد و جنبش جدایی خواهی -اصطلاحی که استالین به کار می‌برد- یا جنبش قومگرا  از این تاریخ ایجاد می‌شود. طبق اسنادی که در دست‌رس داریم در منطقه به صورت میدانی تحت عنوان دو تا جریانی فرقه دمکرات آذربایجان و مهاباد  فعالیت‌شان را آغاز می‌کنند. اما چرا کمتر به مهاباد و این امر پرداخته شده است؟


  برخلاف آنچه در آذربایجان رخ داد یعنی در تبریز که به ارومیه کشیده می‌شود و تا اردبیل و در بخش‌هایی حتی به استان گیلان هم کشیده می‌شود، چون زنجان در آن دوره جزئی از استان گیلان بود. به همین ترتیب بخش‌های پایین‌تر از اردبیل درگیر بحث فرقه می‌شوند.چون ضور نیروهای شوروی در این مناطق بسیار پررنگ و آماده پیشبرد برنامه های خود بودند ، در ارتباط با مهاباد بخش کوچکی از مناطق کردنشین درگیر بحث می‌شود، چرا که بقیه بخش‌های کردنشین ایران تحت سیطره دولت انگلستان‌اند و عملاً امکان فعالیت برای نیروهای مارکسیست و چپ و یا لااقل نیروهای وابسته به شوروی مهیا نیست.

     در این دوره مهاباد یکی از شهرهای استان آذربایجان غربی است و در آن دوره تقریباً شامل بوکان امروز، بخش‌هایی از سردشت (چون سردشت هم با بانه است) و پیرانشهر و بخش‌هایی از نقده و از همه مهم‌تر میاندوآب امروز می‌شود. این‌ها بخش‌هایی‌اند که در آن دوره بخشی از شهرستان مهاباد را تشکیل می‌دهند، البته همه این حوزه هم درگیر این بحث نمی‌شود.

 
در اینجا باید به زبان و مذهب جامعه کُرد اشاره کنم. امروزه بیشتر ما به این نتیجه رسیده‌ایم که خلاف اکثر کردهای ساکن عراق و ترکیه، حدود 43 تا 44 درصد کردهای ایران بیشتر شیعه مذهب هستند.و همین حدود هم اهل سنت هستند و مابقی یارسان هستند.

  کردهای شیعه در آذربایجان غربی، در شاهین‌دژ و بخش‌هایی از آذربایجان غربی و حتی سلماس مستقر هستند. در استان کردستان، در بخش‌هایی از بیجار اکثریت و شهرستان قروه و بخش کمی هم از دهگلان مستقر هستند و اقلیتی هم در سنندج‌اند. به همین ترتیب استان کرمانشاه به لحاظ جمعیتی اکثریت و استان ایلام تقریباً وجه قالب جمعیت شیعه مذهب‌اند.

    جمعیت اهل سنت بخش‌هایی از استان کرمانشاه منطقه هورامانات، بخش‌هایی زیادی  از استان کردستان به جز بیجار و قروه، و کردهای آذربایجان غربی هستند. یک گروه سوم هم در جامعه کرد ما پیروان آیین یاری و یارسان هستند که به آنها اهل حق هم می‌گویند. البته برخی به غلط به آنها علی‌اللهی می‌گویند. در متون حماسی کردی و پهلوانی کردی که لااقل از سه چهار قرن قبل، اگر عقب‌تر نرویم برزونامه یا شاهنامه‌های کردی و مانند آنها، بیش از شاهنامه فردوسی طوسی در ایران به آن توجه شده. این‌ها مربوط به این بخش از حوزه کردنشین است.


  ما در همین حوزه جریان جامعه اهل حق، جامعه یارسان می‌دانیم سلطان سها به عنوان مهم‌ترین شخصیت نهادی دینی آیینی این مذهب خودش را برای نجات ایران مبعوث می‌داند. یعنی ایران در کانون این آئین قرار دارد. بماند در بی‌توجهی‌های دهه‌های اخیر گروه‌های تجزیه‌طلب پ.ک.ک و دیگران در این جامعه سرمایه‌گذاری کردند و اتفاقاتی دارد رخ می‌دهد.هر چند کماکان روح ایرانیت در میان اهل حق ریشه دار و مستحکم است.

   این موضوع از این نظر حائز اهمیت است که در کنار این تفاوت مذهبی که بخشی از آن عناصر هویت خرد مردم کرد را نشان می‌دهد کردها حداقل در ایران، اگر کردهای عراق و ترکیه را اضافه کنیم، چون من مذاهب ایزدی‌ها را که در عراق هستند معرفی نکردم. همچنین شُبک ها که در عراق هستند. این‌ها در اطراف موصل‌اند. ایزدی‌ها در عراق و در ترکیه‌اند. البته ترکیه تقریباً نسل‌شان از بین رفته در دیار بکر تقریباً تعداد معدودی از افراد باقی ماندند؛ عموماً به آلمان مهاجرت کردند. در چند دوره نسل‌کشی شدند. به همین ترتیب کردهای آشوری هم داریم.

   کردهای سنی هم در ایران دو دسته‌اند. کردهای پیرو طریقت و پیرو شریعت. طریقت‌گراها در ایران پیروان نقشبندیه و قادریه هستند. در ترکیه مولویه ‌اند یا گروه‌های طریقتی که سهروردیه یا سعدیه، حافظیه در بالکان یا پاکستان سهروردی‌اند. اما در ایران اهل سنت نقشبندی و قادریه داریم و البته آن‌هایی که طرفدار و پیرو شریعت‌اند از ماموستاهای آیینی پیروی می‌کنند. آنها هم در سال‌های اخیر دگردیسی شدند؛ یک گروه هم جریان‌های سلفی‌اند که شریعت گرا هستند و نوع تبلیغی و نوع جهادی دارند آنها هم چند دسته‌اند‌.

   این جهان زیست را شما باید ببینید. جامعه کرد در این فضا دارد نفس می‌کشد. حداقل سه تا زبان و هر زبان چند گویش هر  گویش چند لهجه است. یک نتیجه از این تفاوت‌ها می‌شود گرفت جامعه کرد یک جامعه بسیار پیچیده در ایران است، به همین ترتیب در عراق و به همین ترتیب در ترکیه.وضعیت عراق را اگر تعقیب کنیم می بینیم همین تفاوت زبان در صف بندی طرفداران اتحادیه میهنی و حزب دمکرات کردستان عراق خود را نشان می دهد.

   در این فضای پیچیده‌ای که بیان کردم در یک بخشی از کردستان یعنی مناطق کردنشین سنی‌مذهب یعنی شهر مهاباد جریان قومگرایی کردی  آغاز می‌شود. اتفاقی که در سال 1320 می‌افتد وقتی که فرقه دموکرات آذربایجان در آذربایجان شرقی‌، اردبیل و زنجان امروز فعال می‌شود چیزی حدود 95 هزار کیلومتر از مساحت کشور با جمعیت حدود سه میلیون نفر در آن دوره درگیر این ماجرا می‌شود.

   اولین سرشماری ما سال 35 است، قبل از آن یک برآورد جمعیتی داریم که رزم‌آرا در سازمان جغرافیایی نیروهای مسلح انجام داده به عبارت کمتر از  یک‌پنجم از جمعیت ایران درگیر بحران آذربایجان می‌شوند چون نیروهای شوروی در تمام این مناطق مستقر بودند. در آبان سال 1311 آذربایجان به دو بخش شرقی و غربی تقسیم می‌‌شود. در دی ماه 1316 استان سوم و چهارم تقسیم می‌شود. در سال 1325 آذربایجان شرقی و غربی یکی می‌‌شود. در سال 72 اردبیل جدا می‌شود. در سال 1316 زنجان جزء استان شمالی است. در دی ماه سال 1316 جزء استان گیلان و در سال 52 و 48 از گیلان جدا می‌شود و در سال 58 یک استان مجزا می‌‌شود.

 
در سال 24 تا 25 فرقه دموکرات در حدود 6 درصد از مساحت کشور که  در سیطره روس‌هاست فعالیت خودش را آغاز می‌کند. در حالی که مهاباد در این دوره که جزء شهرستان های آذربایجان غربی است نه همه شهرستان چون بخش مرحمت آباد که بعد میاندوآب شده، جدا از بخش‌های دیگر مثل سردشت، ما در این دوره حدود 86 صدم درصد جمعیت کشور درگیر با مسأله فرقه دموکرات کردستان ایران هستند و کمتر از یک صدم و 42 صدم درصد مساحت  و کمتر از نیم درصد جمعیت کشور در آن هفت هزار کیلومتر مربع مهاباد مساحت آن دوره باشد درگیر با ماجرای فرقه‌اند.

     نکته دوم از کل مناطق کردنشین  ایران هم مقایسه کنیم با ایلام، کرمانشاه، کردستان با مهاباد که جمعاً حدود ۱۰۴۲۹۹ کیلومتر مربع بنا به تقسیمات جغرافیایی آن دوره وسعت داشته و جمعیتشان حدود ۲ میلیون نفر بوده، کل مهاباد با مرحمت آباد یعنی میاندواب سردشت و نقده و بخش‌هایی از شاهین‌دژ، این‌ها سرجمع کمتر از ۹ و نیم درصد مناطق کردنشین کشور شامل می‌شود.

   به این دلیل به این موضوع اشاره می‌کنم که مهاباد یک بخش بسیار کوچکی از حوزه کردی است که در دهه ۲۰ درگیر بحران می‌شود. پس ابعاد موضوع هم به لحاظ کمی و هم به لحاظ کیفی نسبت به آذربایجان دارای تفاوت اساسی است.

      یک نکته دیگر که مهاباد را جدا می‌کند آن هم اینکه برخلاف آذربایجان ساختار نظامی اطراف قاضی محمد را رؤسای عشایر تشکیل می‌دهند. رفتار عشایر هم همواره در تمامی تحولات سیاسی غیر قابل پیش‌بینی است. ما می‌دانیم رؤسای عشایر بعد از اینکه سفری به باکو می‌روند و نمایش فیلمی که در آنجا صورت می‌گیرد و در آن فیلم جریان اعتراض دهقان به یک خان در یک جایی برای آنها نمایش داده می‌شود، رؤسای عشایر به ایران برمی‌گردند، از طریق کنسول گری ایالات متحده آمریکا در تبریز یا از طریق مکاتبه با تهران نگرانی خودشان را از بروز این تحولات اعلام می‌کنند.


    حتی ما می‌دانیم این اسناد نشان می‌دهد که همین طور که جای پیشه‌وری قرار بود خلیل آذر انقلاب به عنوان رئیس فرقه انتخاب شود، بنا به روایت خود خلیل در مورد کردستان همه این را می‌دانیم خود عمر آقای شکاف گفته من را دعوت به اغتشاش روس‌ها کردند. عین اصطلاح از خودش است هم به کنسول گری آمریکا، هم به دربار، نخست‌وزیر نامه نوشته که من انتخاب شدم برای اغتشاش؛ یعنی کلمه اغتشاش را از عمر آقا داشته باشید. یعنی ایشان انتخاب شده که بعد از این سفر زیر بار نمی‌رود و نهایتاً قاضی محمد برای برنامه شوروی انتخاب می‌شود.

     شوربختانه اسناد شوروی مربوط به مهاباد را در دسترس نداریم اگرچه اسناد فرقه را هم خیلی کم داریم؛ اگر جمیل حسن لی هم آنها را منتشر نمی‌کرد و استاد کاوه بیات همان‌ها را به فارسی ترجمه نمی‌کرد، چه بسا این دسترسی محدود را هم نداشتیم.

   پس یکی بحث عشایر است که ساختار نظامی فرقه را در مهاباد تشکیل می‌دهند. این برای تهران هم موجب امید و هم برای فرقه موجب نگرانی است، چون با عشایر می‌شد ساخت و راه پیدا کرد برای مقابله با این فتنه.

   از نظر سازماندهی تشکیلات فرقه دموکرات مهاباد بسیار نسبت به فرقه دموکرات آذربایجان ضعیف‌تر و ابتدایی‌تر است. آن ساختار عشایری را در نظر داشته باشید. 

   به ویژه که از نظر ایدئولوژیک در مهاباد همچون تبریز آدم‌هایی که عمری در قفقاز سر کردند، کمونیست‌های قدیمی که سال‌های سال در قفقاز سر کردند ابتدا سوسیال دموکرات‌ها، یعنی در بین بلوشویک‌ها و منشویک  که هنوز تفکیک نشدند و بعد در بین ساختار حزب عدالت و همت و جاهای دیگر فعالیت کردند، یعنی ما در بین نیروهای کردی که همراربا قاضی محمد هستند، در این دوره چنین اشخاصی  نداریم، خود قاضی محمد را با پیشه‌وری مقایسه کنید. سال ۲۴ خود و تمامی قاضی‌ها با دولت همکار بودند و حقوق بگیر ژاندرمری و دولت بودند، می دانیم که اصلت قاضی‌ها هم کرد نیستند؛ قاضی‌ها گرجی‌تبارند. که همچون دیگر گرجی ها در دوره شاه عباس به درون ایران کوچانده شدند.تا در برابر قزلباشان از انها استفاده شود.
همچنین این را می‌دانیم قاضی‌هادر این دوره تا این تاریخ روابط بسیار مستحکمی با دربار و با دولت داشتند. مشروطه و بعد حتی روزهای سختی همچنان قاضی دارد از مزایای حکومت استفاده می‌کند حکومت ماهانه‌اش را می‌پردازد. 

   عشایر مسئولیت امنیت راه‌های مختلف را در غرب کشور بر عهده داشتند. شاه دستور داده بود حقوق برای این‌ها تأمین می‌کردند. برای قاضی با توجه به اینکه نه اسبی و نه سواره‌ای داشت، نه نیروی سواره و پیاده که بخواهد این کارها را بکند ماهانه ۵۰۰ تومان در آن دوره که پول زیادی جدا از سهمیه قماش و قند و شکر به خصوص تنباکو که تمام اینها اسنادش در دسترس است، مورد اعتراض اهالی به علت دادن زمین‌های فراوان قرار گرفتند.

 
همین آقای حسنی امام جمعه ارومیه که فوت کرد تا همین اواخر پی‌گیر این بود که زمین‌های خاندان قاضی که بینشان اختلاف است به علی قاضی برگرداند. همین پسر قاضی محمد که در اربیل سال گذشته فوت کرد و از کارگزاران حکومت پهلوی بود و مورد توجه محمد رضا شاه پهلوی هم بود. این‌ها در آذربایجان غربی چون یک نسبت فامیلی بین این خانواده و آن خانواده به سبب نسبت‌های سببی وجود دارد.

     قاضی محمد که تا این تاریخ با دربار در ارتباط است، برخلاف پیشه‌وری که سال‌ها در زندان است و کمونیست بوده البته کمونیستی بوده که تا این دوره بی‌وطن نبوده، وطن‌پرست بوده، می‌گفته آذربایجان دست ایران است، اگر دست جدا شود، از بین می‌رود ولی بدن کاملاً می‌ماند. این‌ها عین حرف‌های پیشه‌وری است. در مقابل قاضی محمد به همین ترتیب با این تفاوت که قاضی مارکسیست هم نیست؛ اساساً درکی از مارکسیست و سوسیالیسم، نه خودش، نه نیروی حاکمیت تحت امرش، یعنی کسانی که درگیر نیروهای مهاباد بودند، باسوادترین آدم مهاباد در جریان فرقه دموکرات در این تاریخ غنی بلوریان است که دارد دیپلم می‌گیرد. پس یک جامعه عشایری با یک نیروی محلی، مهاباد هم یک شهر بسیار کوچکی است، برخلاف دوره‌های بعد که این سنت استمرار پیدا می‌کند.

    وقتی جمعیت کم شهرنشین و باسواد، نیروی نظامی محدودتر و نیروی عشایری بیشتر، همه این‌ها عدم اطمینان‌ها را در فرقه سازی مهاباد بیشتر می‌کند.

    ساختار سنت را به این اضافه کنید بسیاری روحانیون بلندپایه مهاباد که از آذر ۲۵ درخواست اعدام قاضی محمد را کردند مثل شیخ شمس الدین برهان و حتی ملاخلیل ، نشانگر شرایط ویژه مهاباد است.

     کسی که رهبری منگورها را بر عهده داشت ملاخلیل و بسیاری از روحانیت پایین‌تر از ارتش درخواست داشتند که قاضی محمد اعدام شوند که سه نفر یعنی قاضی محمد ،سیف و صدر قاضی اعدام شدند.

برخلاف آنچه که در تبریز دارد رخ می‌دهد مرز غربی ایران هم در دست انگلیس است، روس‌ها نیستند یعنی خطر تجزیه و الحاق به شوروی کمتر است، منطقه درگیر هم محدودتر است این‌ها باعث می‌شود که مسئله مهاباد به نظر کم‌اهمیت‌تر شود، در نتیجه کمتر در مورد ظهور جمهوری مهاباد در چند دهه گذشته کار کردیم.

 این نکته هم بماند که در کشور یک مرکز مطالعاتی که توجهش به مسال قومی باشد  نداریم به جز چند مرکز که توسط وزارت اطلاعات و مراکز امنیتی راه افتاده که به کار دیگری مشغول‌‌اند و طبیعتاً بسیاری از اسناد مربوط به تحولات در استان های مرزی و قومی از خارج کشور در دسترس عموم قرار نگرفت و یا از ارشیوهای شوروی به داخل کشور منتقل نشد. 

نکته مهم بعدی مخالفت بخش عمده جامعه کردی با آنچه که در مهاباد در این دوره رخ داده، که خود متغیر با اهمیتی است. نمونه‌اش آیت‌الله مردوخ است، یکی از شخصیت‌های بلندپایه کردستان در سنندج است مرکز اصلی کردستان سنی که در آنجا مخالفت خودش را به قول خودش با اعمال شیطانی آنچه که در مهاباد رخ می‌دهد بیان کرده است.شیخ محمد مردوخ شخصیت آگاه و با سوادی بوده و البته از نظر عقاید اهل سنت هم دارای آثار مهمی است.در کردستان اردلان یعنی سنندج و مریوان و هوارامانات هم دارای جایگاه ویژه ای بوده است.
در همین باره  شکل‌گیری اتحادیه عشایر غرب کشور هم خیلی مهم است، اسنادی هم که امیدوارم زودتر منتشر شود که عشایری که اتحادیه را شکل دادند و بیان خیلی صریح و روشنی که اگر دولت جریان مهاباد را سرکوب  نکند اتحادیه عشایر غرب کشور اماده است خود دست به کار شده آنچه را که در مهاباد رخ می‌دهد و خود اقدام  سرکوب می‌کنند. بی‌تفاوتی گسترده در کرمانشاه، سنندج، گروس و سایر نقاط جمعیتی، نه‌تنها بی‌تفاوتی، اطلاعیه‌های متعدد توسط معتمدین و شخصیت‌های سیاسی مناطقی که در رسانه‌های آن وقت ایران منتشر شده است.هم سوی دیگر ماجرا است

بنابراین پرداختن به مهاباد بسیار بسیار کوچک‌تر و ابعاد محدودتری نسبت به ماجرای فرقه دموکرات آذربایجان داشته است. تحولات مهاباد برای ما البته اهمیت دارد که نخست  برای اولین‌بار در حوزه کردی شاهد آن هستیم که پای قدرت‌های خارجی و منطقه‌ای در مباحث سیاسی باز می‌شود با همین داستان کوچک پای قدرت‌های منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای باز می‌شود.

ما حتی نمی‌دایم در این مملکت 80 سال (یکی دو سال کمتر) اسناد ترکیه در مورد ماجرای مهاباد و فرقه چه می‌گویند. اسناد روسی هم بسیار گزینشی و محدود در دست است.

نکته دوم گام ابتدایی ارتباط دو سویه و چند سویه جریان‌های سیاسی کرد در دورن و برون مرزهای ایران با همدیگر از ماجرای مهاباد است که شروع می‌شود که نوری پاشا در ترکیه نتوانست این را در دوره‌های پیشین ایفا کند، اما ماجرای مهاباد توانست این نقش را ایفا کند.چون ایران اشغال بود و دول کنترلی بر اوضاع کشور نداشت .

 
نکته سوم آنکه  درهم‌آمیزی بنیان‌های فکری وایدئولوژیک جریان های  کردی در ایران با سوسیالیزم و مارکسیسم و تقویت وجوه آن هم از آن دوره است که آغاز می‌شود.

یک بخشی از جریان‌ مهاباد که شوروی رفتند، آنها جدا، آنهایی هم که برمی‌گردند مثل غنی بلوریان یا آنهایی هم که درون ایران هستند به تدریج هر لحظه تحولات سیاسی در ایران به ویژه از دهه چهل که یک درگیری محدود صورت می گیرد تحت تأثیر گفتاری که جزنی و پویان و ... در ایران راه انداختند و بعد سازمان مجاهدین راه انداختند، تحت تأثیر این جریان قرار می‌گیرند. اگرچه در عمل هیچ‌کدام از نیروهای چپ مارکسیسم و کرد درگیر میدانی داستان نمی‌شوند. به همین ترتیب در این شرایط آمدن گفتار سوسیالیستی مارکسیستی هم نوع چینی‌اش و هم نوع لنینی‌اش در کردستان و نهایتاً درهم‌آمیزی بنیان‌های فکری ایدئولوژی با جنگ چریکی است که سال 57 با فعالیت ابتدایی چریک‌های فدایی و کومله  و دمکرات تحولات تازه ای در کردستان آغاز می‌شودو شوربختانه به قیمت جان هزاران تن از هموطنان  کردستان درگیر بحران تازه ای می شود.

 

  جریان پان‌ترکیسم ترکیه و ترک‌گرایی فرقه تفاوت است

 کامروز خسروی

     پایگاه اصلی جریان پان‌ترک ترکیه بود. یعنی عثمانی و ترکیه در جنگ جهانی اول بخشی از آذربایجان ما را اشغال کردند و اقداماتی انجام دادند، نشریاتی را درآوردند اما به دلیل اینکه در داخل آذربایجان استقبالی از این داستان نشد طَرفی نبستند. بعد در ۱۹۱۸ در داستان مساواتی‌ها به کمک یکی از ایرانی‌الاصل‌ها محمدامین رسول‌زاده که ایرانی‌تبار است در اصل زاده آن منطقه است ایجاد می‌کنند .آنها یک جریان کاملاً پان‌ترک‌اند و نام آذربایجان جعلی بر منطقه اران و شروان گذاشته می‌شود.

   همان موقع احمد شکری یکی از روزنامه‌نگاران‌شان است که اولین‌بار وقتی دولت آذربایجان توسط مساواتی‌ها تأسیس می‌شود، اصطلاح آذربایجان جنوبی را برای آذربایجان ایران به کار می‌برند مشخص می‌شود که هدف چیست.

    روشنی ده در ۱۳۰۲ باز یک سخنرانی دارد از پان‌ترکان خیلی معروف است و جریان ترکان جوانی که خواستار الحاق آذربایجان به ترکیه می‌شود. 1303یک شخص دیگری به نام سلیمان نظیف در تاریخ ترک سخنرانی بسیار تندی دارد که معتقد است شمال ایران متعلق به ترکانیان است و دیر یا زود باید به ترکیه که سرزمین ترک‌هاست تعلق پیدا کند.
 
   اساساً قتل‌عام ارامنه هم در ۱۹۱۵ که سومین دوره آن است؛ یک بار در ۱۸۹۶، یک بار ۱۹۰۵ است، دفعه سوم ۱۹۱۵ است که بزرگ‌ترین است، اولین قتل‌عام قرن بیستم هم است و دلیلش این است که تشکیل یک دولت ارمنستان و مناطق تاریخی ارمنستان غربی با یک دولت حائلی ایجاد می‌کرد که ترکیه را از مرز ایران دور می‌کرد به عنوان دولت ضربه‌گیر و آن دهانه ترکیه را به جهان ترک که آذربایجان ایران به زعم آنها بود می‌بست به این لحاظ نیاز به پاکسازی قومی‌ای که وجود داشت.

    دلیل اصلی قتل‌عام ارمنیان همین بود که آنها این راه را از دست ندهند، آن موقع به آذربایجان شوروی بعدی وصل نبودند، بعد از آن داستانی که رضا شاه متأسفانه انجام داد آن باریکه در اختیارشان گرفته که امروز دچار مشکل ما را کرده همان ۶ کیلومتر و بحث ارس .

     این جریان که جریان پان‌ترک بود و خواستنش هم ایجاد یک امپراتوری بزرگ در آسیای میانه تا حتی سینگ‌کیانگ و دشمن اصلیش شوروی بود، چون بعد از ترکیه بیشتر شمار ترک زبان‌ها را در آنجا بودند در آسیای میانه در قفقاز در تاتارستان و مناطق دیگر طبعاً دشمن اصلی‌شان روسیه بودیم، چه در دوره تزار چه در دوره شوروی.

       در دوره جنگ دوم جهانی گروه‌های پان‌ترک در ترکیه هر چند دولت ترکیه رسماً بی‌طرف بود اما گرایشاتی نشان می‌داد. یکی دو بار هم معاون وزیر خارجه هیلتری نازی با آنها مذاکره کرده بود. گروه‌های پان‌ترکش که نهال آتسسزو، ارسلان ترکش آن موقع سروان بود بعداً ژنرال شد و در کودتای باغچلی ادامه آن هستند و برادر اینها دادسز، دادسز هم بسیار فاشیست بود شکل و شمالیلش را هم شبیه هیلتر کرده بود با همان مو و سیبیل و آرم و نشان سلام و ... مجله‌ای هم در می‌آورند گردان خاکستر بازغور که رسماً رویش نوشته بود نژاد ترک برترنی نژاد دنیا.

   این گروه موفق شده بود از میان ترک زبان‌های اصیل شوروی چیزی حدود 300 هزار نفر نیرو تشکیل دهند علیه شوروی و بعد که بلغارستان توسط شوروی گرفته می‌شود به شدت ترکیه را تهدید می‌کند و ترکیه کمی عقبنشینی می‌کند.

   همان زمان روسیه ایران تحت فشار قرار می‌دهد از ترکیه درخواست می‌کند که بغازها در داردالن پایگاه داشته باشد و همچنین منطقه قالس که هدیه داده شده بوده به ترکیه به شوروی گرجستان و ارمنستان بازگردد و منتوف یک اشاره‌ای هم می‌کند که اگر ترکیه اون پایگاه‌های نظامی را بپذیرد می‌تواند از بحث اردهان و قارس صرف نظر کند و به این جهت جریان پان‌ترک با فرقه دموکرات در زاویه بود چرا که آن را عامل شوروی می‌دانست و خودش در خطر تجزیه بود و به هیچ وجه تمایلی به همکاری با شوروی که مخالفش بود نداشت. 

    جریانی که در شوروی از دوره تزاری بود می‌شود ترکیسم گذاشت که نوعی ترک‌گرایی در برابر پان‌ترکیسمی که انگلستان حمایت می‌کرد قرار داشت. روس‌ها جریان ترک‌گرایی را در میان اقوام خودشان ترویج می‌دهند و در آسیایه میانه علیه زبان فارسی و تاجیکستان که تاجیک‌ها را انکار می‌کنند در سرشماری که در انجام می‌شد انکار می‌کند و بعد در سرشماری بعدی که ازبکستان و تاجیکستان تشکیل میشود با اینکه بخارا و سمرقند اکثرشان تاجیک زبان بودند آن را به ازبکان می‌دهد. یعنی یک جریان ترکگرایی علیه فرهنگ ایرانی تشکیل می‌دهد پس این دو جریان یعنی ترکیسم و پانترکیسم را نباید باهم یکی دانست.

    از سویی در ایران طبق گزارشی که کنسول بریتانیا و امریکا در تبریز می‌دهد از 1938 نشان دهند این است که مردم به شدت مذهبی‌اند و دوم اینکه هیچ مشکلی با ناسیونالیسم ایرانی وجود ندارد مردم کاملا احساس ایرانی دارند.

   نارضایتی از رضاشاه بود در همه جای ایران بود آن هم بخاطر سیاست‌های رضاشاه در بحث حجاب و لباس، سرکوب عشایر و استبداد بود اما نه به آن شدت که چپ‌ها القاء کنند که آذربایجان دچار مشکل است. هرچند به لحاظ اقتصادی کمی با مشکل روبه‌رو شده بود آن به دلیل اینکه در روسیه انقلابی صورت گرفته بود. تجارت را با روسیه توسط رضاشاه به انحصار دولت در آمده بود به دلیل ترس از مارکیسیت که درست است به نظرم و این شد که آذربایجانی که تجارش با روسیه تجارت داشتند به لحاظ مالی درواقع دچار مضیقه شدند این مشکلات تجاری بود.

    اما زمانی این داستان فرقه ایجاد می‌شود که جنگ با ژاپن تمام شده است و شوروی می‌داند نیروهاش را طبق توافق‌نامه باید از ایران خارج کند. فتنه هم زیر سر بریا است و گزارشی که به استالین می‌دهد نفت بازیگر اصلی است. همزمان نیز شرکت‌های آمریکایی و انگلیسی در بلوچستان و شمال و شرق تهران داشتند که این زنگ خطری بود برای استالین و آنجا بحث نفت ایران کلید می‌خورد اما چون با طرحی که دکتر مصدق درمجلس تصویب می‌کند که کسی از وزرا نباید با خارجی‌ها درباره نفت مذاکره کند داستان فرقه ایجاد می‌شود توسط شخص استالین و آذربایجان ایران اینجا وجه‌المصالحه قرار می‌گیرد.

 

 

برچسب ها: آذربایجان ، مهاباد
ارسال به دوستان
بارش برف و ثبت دمای صفر درجه در آذربایجان‌شرقی  این بالگرد ترکیه ای به دنبال رئیس جمهور ایران خواهد گشت آخرین عکس از رئیسی قبل از سوار شدن به هلی کوپتر گواردیولا: بیشتر به رفتن نزدیکم تا ماندن! چرا تبخال می زنیم و چطور باید از شر آن خلاص شویم؟ واکنش جهان به سانحه بالگرد حامل رئیسی رم با گل لوکاکو جنوا را مغلوب کرد؛ آزمون فرصت خداحافظی را از دست داد! پيام رئيس ستاد اجرایی فرمان امام در پی سانحه بالگرد رئيس‌ جمهور اعزام هواپیما، بالگرد و ۵۰ نیروی امداد از روسیه فرمانده سپاه عاشورا: حدود ساعت ۱۵:۳۰ امروز آیت‌الله آل‌هاشم تماس گرفت؛ گفت ما سانحه دیدیم کمک برسانید استفاده سپاه از منورهای مه‌شکن برای جست‌ و جوی بالگرد ذکر دعا و توسل برای سلامتی رئیسی در سراسر کشور (عکس) ملک سلمان به دلیل عفونت ریه تحت معاینات پزشکی قرار گرفت دستیار پوتین : تمام ظرفیت‌های روسیه برای کمک به ایران آماده است شهادت یک مامور انتظامی در نارمک تهران
وبگردی