۰۳ دی ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۳ دی ۱۴۰۳ - ۰۸:۲۱
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۹۳۰۹۱۹
تاریخ انتشار: ۰۹:۲۴ - ۱۰-۱۰-۱۴۰۲
کد ۹۳۰۹۱۹
انتشار: ۰۹:۲۴ - ۱۰-۱۰-۱۴۰۲

بازهم رنجِ خودسوزیِ یک کارگر/ اصرار بر باقی ماندن پیمانکاران؛ به چه قیمتی؟!

بازهم رنجِ خودسوزیِ یک کارگر/ اصرار بر باقی ماندن پیمانکاران؛ به چه قیمتی؟!
متاسفانه بازهم یک کارگر پیمانکاری که سال‌ها سابقه کار داشته، به دلالی نامشخص از کار بیکار، تعلیق یا به گفته مدیران شهرداری جابجا شده است؛ این کارگر پیمانکاریِ حفاطت فیزیکی شهرداری مشهد، رنج بیکاری را در این شرایط بد اقتصادی و خالی بودن سفره‌ها تاب نمی‌آورد؛ در محوطه‌ی اداره‌ی حفاظت فیزیکی مشهد دست به خودسوزی می‌زند و او را به بیمارستان منتقل می‌کنند.

به دلیل منافع خواص و مدیران دولتی، اصرارِ زیادی بر باقی ماندن پیمانکاران در همه‌ی مشاغل حتی مشاغل دائمی و مستمر دارند و باید پرسید، آخر به چه قیمتی؟!

به گزارش خبرنگار ایلنا، پنج‌شنبه هفتم دی‌ماه، خبر آمد که یک کارگر حفاظت فیزیکیِ شهرداری مشهد، ظاهراً به دنبال تعلیق و تیره دیدن آینده‌ی شغلی، در محل کار دست به خودسوزی زده است.

این کارگر، «پیمانکاری» و طرف قرارداد یک شرکت خصوصی بوده و متاسفانه بازهم یک کارگر پیمانکاری که سال‌ها سابقه کار داشته، به دلالی نامشخص از کار بیکار، تعلیق یا به گفته مدیران شهرداری جابجا شده است؛ این کارگر پیمانکاریِ حفاطت فیزیکی شهرداری مشهد، رنج بیکاری را در این شرایط بد اقتصادی و خالی بودن سفره‌ها تاب نمی‌آورد و دست از جان و خان‌ومان می‌شوید؛ در محوطه‌ی اداره‌ی حفاظت فیزیکی مشهد دست به خودسوزی می‌زند و او را به بیمارستان منتقل می‌کنند.....

در همان روزی که این اتفاق ناگوار می‌افتد، مدیران روابط عمومی شهرداری مشهد، توضیحاتِ ماجرا را با یک عبارت ساده‌ی «ما هم از این اتفاق متاثر شدیم» فیصله می‌دهند؛ و بدون هیچ توضیحی در مورد اینکه چرا کار حفاظت فیزیکی یا انتظامات که یک شغل دائم است و ماهیت مستمر دارد به پیمانکاران واگذار شده، چند جمله کوتاه خبررسانی می‌کنند.

بعد از حادثه، محمد شیخانی مدیرکل روابط عمومی و امور بین‌الملل شهرداری مشهد در این رابطه اظهار داشته است: «متاسفانه یکی از نیروهای پیمانکار حفاظت فیزیکی شهرداری که شرایط جسمانی لازم برای کار در حفاظت فیزیکی را نداشت به دلیل احتمال جابه‌جایی محل کار اقدام به خودسوزی کرده است.».

وی افزوده است: «این اتفاق در محلِ اداره حفاظت فیزیکی شهرداری مشهد رخ داده است. وی در حال حاضر در بیمارستان بستری است و ما نیز بابت این اتفاق متاثر هستیم».

جزئیات ماجرا

از همان روز تلخ پیگیر کل ماجرا می‌شوم؛ متاسفانه دوباره یک کارگر پیمانکاری در شغلی با ماهیت دائم، آینده‌ی کاری خود را در مخاطره دیده است و پیگیری‌های بسیار او به جایی نرسیده است؛ او به عنوان آخرین حربه برای اعتراض به این شرایط، دست به «خود-ویرانگری» زده است؛ راه حل تلخی که در ماه‌های اخیر بازهم شاهد آن بوده‌ایم؛ هنوز یک هفته یا ده روز از اقدام به خودکشی دو کارگر پیمانکاری چوار ایلام نگذشته است؛ آن‌ها هم بعد از تعلیق و تعدیل یا به زبان ساده «اخراج»، در محوطه پتروشیمی دست به خودکشی زدند.

منابع خبری ما هویت کارگر پیمانکاری شهرداری مشهد را «حاجی قدیر عرب تیموری» متولد ۳۰ شهریور ۱۳۶۰ اعلام می‌کنند؛ این کارگر حدود ۱۹ سال سابقه کار دارد و دارای چندین فرزند و مسئول در مقابل آن‌هاست. درست است، او مشکلات جسمانی دارد اما پدر خانواده است و باید نان دربیاورد؛ بعد از ۱۹ سال کار کردن در شغل انتظاماتِ سازمان فردوس‌های شهرداری مشهد، نباید آینده شغلی خود را در خطر ببیند؛ همکارانش می‌گویند: «مسئول مستقیم ِ عرب تیموری در شرکت پیمانکاریِ مربوطه، گوش شنوایی برای شنیدن دردهای او ندارند؛ صدایش به جایی نمی‌رسد....».

روز شنبه پیگیر وضعیت جسمی عرب تیموری می‌شوم؛ او همچنان به دلیل سوختگی در بیمارستانی در مشهد بستری‌ست؛ پزشکان میزان سوختگی او را ۳۵ درصد اعلام کرده‌اند اما به دلیل همان مشکلات جسمانی و بیماری‌های سابقه‌ای، وضعیت‌‌اش خطرناک است؛ خانواده نگران زنده ماندنش هستند؛ آیا حاجی قدیر عرب تیموری که از روی استیصال دست به خود-ویرانگری زده، روزی دوباره سر پا می‌شود؟ پاسخ این سوال را نمی‌دانیم. اما می‌دانیم که پیمانکاران تمام عرصه‌های روابط کار را قبضه کرده‌اند و حیات و ممات کارگران را در اختیار گرفته‌اند؛ می‌دانیم که کارگران خیلی ساده به بهانه‌ی اتمام قرارداد یا نامناسب بودن وضعیت جسمانی و دلایل این‌چنینی، تعلیق، اخراج یا در بهترین حالت، جابجا می‌شوند.

چرا شرکت‌های پیمانکاری؟!

احسان سهرابی، فعال صنفی کارگران مشهد که پیش از این رئیس شورای اسلامی کار سازمان فردوس‌های شهرداری مشهد بوده؛ در ارتباط با این اتفاق تلخ و تبعات حضور سنگین پیمانکاران و بی‌قدرتی محض کارگران به ایلنا می‌گوید: امروزه متاسفانه در دستگاه‌های دولتی و عمومی، عمده‌ی کارها را کارگران پیمانکاری انجام می‌دهند ولی با انگِ «کارگر شرکتی» بر پیشانی، مورد بی‌مهری و بی‌توجهی واقع می‌شوند؛ کارفرمایان مادر نیز با این جمله از خود رفع مسئولیت می‌کنند «که نیروهای پیمانکاری به ما ربطی ندارند»!

وی با بیان اینکه «نگرش حاکم بر فضای روابط کار، نگرش نئولیبرالی و سرمایه‌داری خشن است» اضافه می‌کند: به دلیل منافع خواص و مدیران دولتی، اصرارِ زیادی بر باقی ماندن پیمانکاران در همه‌ی مشاغل حتی مشاغل دائمی و مستمر دارند و باید از آقایان پرسید، آخر به چه قیمتی؟!

به گفته این فعال صنفی، کارگران انتظامات و حراست یک مجموعه، باید قرارداد دائم کار داشته باشند و خیال‌شان از آینده آسوده باشد؛ مگر انتظامات یک مجموعه‌ی پابرجا مثل سازمان فردوس‌های شهرداری مشهد، یک پروژه‌ی موقت است که آن را به پیمانکار واگذار می‌کنند؟!

سهرابی از حادثه تلخ دیگری در همین مجموعه خبر می‌دهد: قصه تلخ دیگری که مربوط به همکار عرب تیموری‌ست، مرحوم م. ط که موجب شد همه همکاران ایشان در واحد انتظامات مبهوت بمانند؛ او متولد ۱۳۴۹ بود که در ۲۸ آبان ماه، دیگر دستگاه کارتکسِ مجموعه اثر انگشت ایشان را ثبت نکرد؛ این فرد خوش‌مشرب و پرانرژی رفت و همکارانش را داغدار کرد..... حالا خودسوزی عرب تیموری، شوک بزرگی به همان مجموعه وارد کرده است.  

صحبت‌های همکاران

در تلاش برای ارتباط با همکاران بلافصلِ عرب تیموری، به داده‌های دردناک دیگری برخوردم؛ یکی از همکاران او که نخواست نامش فاش شود؛ می‌گوید: «عرب تیموری سابقه کار بالایی داشت؛ خود من دو ماه است که بیکار شده‌ام؛ پیمانکار می‌گوید من دیگر تو را نمی‌خواهم و برو سازمان حفاظت فیزیکی تعیین تکلیف شو؛ آنجا هم جواب روشنی به من نمی‌دهند.....»

یک همکار دیگر عرب تیموری می‌گوید: «تا کی باید منتظر بمانیم و دست روی دست بگذاریم تا پیمانکاران برای آینده ما تصمیم بگیرند؛ چقدر باید هزینه بدهیم؟! چرا کارگر باسابقه یک روز صبح که سر کار می‌آید ناگهان می‌بیند دیگر اثر انگشتش ثبت نمی‌شود؟ چرا این شرایط تغییر نمی‌کند؟»

صبحت‌های همکاران نشان از غم و استیصال کارگرانه دارد؛ اینها کارگرانی هستند که به خاطر یک دستمزد حداقلی و ناچیز، باید مدام در واهمه از پیمانکاران و نگران آینده باشند؛ در عین حال ما منتظر توضیحات بیشتر روابط عمومی شهرداری مشهد هستیم؛ تا لحظه‌ی تنظیم این گزارش، علیرغم تماس‌های فراوان توضیح جدیدی به ما ارائه نکرده‌اند.

حالا دیگر جزئیات اهمیت چندانی ندارد؛ پس از اتفاق، «تاثر» چیزی را عوض نمی‌کند. سه روز بعد از آن حادثه‌ی تلخ، همسر و فرزندان عرب تیموری، یک چشم اشک و یک چشم خون در راهروهای بیمارستان منتظر یک جمله‌ی کوتاهِ امیدوارکننده از زبان پزشکان هستند؛ آیا حاجی قدیر، کارگری با ۱۹ سال سابقه، از خود-ویرانگریِ ناگزیر جان سالم به در می‌برد؟! به راستی چه کسی مسئول دردها و اشک‌های خانواده‌ای‌ست که همه چیزِ خود را به خاطر تصمیم یک پیمانکار از دست داده است؟!

ارسال به دوستان