عصر ایران؛ هومان دوراندیش - پس از انتشار آهنگ "ّ برادران لیلا "، کار جدید ساسی مانکن ، سیاسیون داخلی عمدتا بر "ابتذال" این آهنگ تاکید داشتند و از این حیث آن را نفی کردند. واژۀ "ابتذال" در توصیف یک اثر به اصطلاح هنری، گاه به معنای "پیش پا افتاده" و "دم دستی" است، گاه به معنای غیراخلاقی.
مبتذل به معنای غیراخلاقی، برچسبی است که معمولا از سوی نیروهای محافظهکار بر پیشانی یک موزیک یا فیلم یا رمان میچسبد. اما مبتذل به معنای پیش پا افتاده، مفروضی دارد و آن اینکه، هنر باید تعالی بیاورد و اثر هنری مبتذل، فاقد چنین کارکری است و دقیقا به همین دلیل نباید اثر "هنری" محسوب شود.
آثار ساسی مانکن، ظاهرا به هر دو معنای کلمه "مبتذل" محسوب میشوند. یعنی هم غیراخلاقی به حساب میآیند هم پیش پا افتاده یا "غیر هنری".
در چند سال اخیر که چند آهنگ یا ترانۀ ساسی مانکن تاثیر اجتماعی زیادی داشتند و بحثانگیز شدند، برخی از اصولگرایان و اصلاحطلبان بر مبتذل بودن آثار او انگشت تاکید نهادند. اصولگرایان عمدتا معنای اخلاقی واژۀ ابتذال را مد نظر داشتند، اصلاحطلبان هم معنای هنریاش را.
اما مسئله این است که سیاسیون و کار به دستان، غالبا شنوندۀ جدی موسیقی نیستند. برای اصولگرایان بیشتر این مهم این است که یک اثر هنری، متضمن نقد ساختار سیاسی نباشد و یا آن هنرمند، موضعی علیه ساختار نداشته باشد، اگر هم طرفدار باشد که چه بهتر.
اصلاحطلبان البته گشودهتر و آسانگیرترند. یعنی اگر هنرمندی در اثر هنریاش و یا در مصاحبههای مطبوعاتیاش چهار تا انتقاد متوجه حکومت کرد، جوری برخورد نمیکنند که انگار آسمان به زمین آمده است.
ولی با این حال چهرههای مشهور هر دو جناح سیاسی، به شهادت اظهارنظرهایشان طی دو سه دهۀ اخیر، چندان اهل موسیقی نیستند. یعنی موسیقی در دنیای شخصیشان جای درخوری ندارد. اینها، به قول لنین، "انقلابیون حرفهای" (یا سیاستورزان حرفهای) هستند و وقت چندانی برای شنیدن موسیقیهای فاخر و غیرفاخر ندارند.
به همین دلیل، اگر ساسی مانکن را کنار بگذاریم و مثلا شجریان را در نظر آوریم، به یاد میآوریم که آثار فاخر شجریان نیز تاثیر چندانی بر این حضرات نداشت. آیا تا به حال دیدهاید یکی از سیاسیون این دو جناح، از موضع یک شهروند عادی یا شنوندۀ غیرمتخصص، یک یادداشت دربارۀ شجریان نوشته و مثلا از آوازهای بینظیر او در آلبومهایی مثل "بیداد" و "نوا" و "دستان" و "آستان جانان" و "عشق داند" و ... به نیکی یاد کرده باشد؟
در واقع این آقایان چون اهل موسیقی نیستند، غالبا فقط وقتی دربارۀ یک آهنگ یا آواز اظهار نظر میکنند که بخواهند از آن اثر موسیقایی بد بگویند. شجریان آن همه کار هنری فاخر دارد ولی اصولگرایان از او هم بد میگفتند؛ چون مسئلهشان نه "موسیقی" که "سیاست" و – کمی دقیقتر – "قدرت" است.
به عنوان نمونه، میتوان مهدی نصیری را مثال زد. مهدی نصیری وقتی که نشریۀ "صبح" را منتشر میکرد، به دلایل سیاسی از شجریان شاکی بود و به یکی از نویسندگان نشریهاش ماموریت داد مقالهای علیه شجریان بنویسد. آن فرد هم بدون اسم خودش، مقالۀ مفصلی نوشت و به خیال خودش شجریان را مفتضح کرد.
شجریان که ساسی مانکن نبود در آوازهایش مدام ترجیعبند "آفرین لیلا" را تکرار کند و "خاله سهیلا" را راهی دوبی کند! ولی او مغضوب بود. چون "بیداد" و "نوا" و "دستان" و ... برای امثال مهدی نصیری مهم نبود و نیست. مهم این است که شجریان به ساز اهل قدرت نمیرقصید و همین استقلالش تندروهای دست راستی را آزار میداد.
در همان دوران، نشریۀ "صبح" هر چند وقت یکبار به یکی از خوانندگان لسآنجلسی هم میتاخت که ابتذال فرهنگی را ترویج میکنی. ولی چون به شجریان نمیتوانست چنین برچسبی بزند، به او میتاخت که چرا آنجا چنان کردی و اینجا چنین گفتی.
در پرانتز باید گفت که انتشار آن مقاله موجب شد تیراژ نشریۀ صبح به شدت پایین بیاید. یعنی مجله بیش از نیمی و بلکه حدود دوسوم خوانندگانش را از دست داد و مهدی نصیری هم بعدها به اعضای تحریریهاش گفت اشتباه کردیم آن مقاله را علیه شجریان منتشر کردیم.
یکی از سیاسیون اصلاحطلب هم اخیرا در جایی نوشت که این آهنگ برادران لیلا مبتذل است. قبول. ولی از این جناب اصلاحطلب باید پرسید آثار موسیقایی نامبتذل چه جایگاهی در جهان شخصی شما دارند؟ شما باخ و بتهوون گوش میکنی یا سلین دیون و ویتنی هیوستون یا بوچلی و پاواروتی یا شجریان و اقبال آذر؟
اطمینان دارم که این اصلاحطلب محترم مشتری آثار هیچ یک از بزرگان موسیقی جهان و ایران نیست. در این صورت باید پرسید اینکه فلان اثر موسیقایی مبتذل باشد یا نباشد، چه فرقی به حال این قبیل سیاستمداران یا دولتمردان دارد؟
لابد جواب این است که فراگیر شدن یک موزیک مبتذل، نشانۀ معضلی فرهنگی است؛ شاید. ولی در جامعۀ آزاد، تولید موسیقی مبتذل هم آزاد است و اتفاقا آنچه اکثریت مردم را از آثار موسیقایی مبتذل دور میکند، همان "آزادی" تحققیافته در جامعه است؛ چراکه آزادی، ارتقای فرهنگی میآورد.
وانگهی، اقبال بسیاری از جوانان و نوجوانان به آثار ساسی مانکن، فینفسه دلایل سیاسی ندارد. مسئلۀ اصلی "ریتم" و "حرکت" است. عدهای که عمدتا در سنین زیر دیپلم هستند، میخواهند با یک آهنگ شاد و ریتمیک، تکانی به تنشان بدهند و لختی خوش باشند و بخندند. اگر چنین کاری جرمانگاری نشود، کلی موزیک مبتذل میآیند و میروند و در دنیای سیاست، آب هم از آب تکان نمیخورد.
اینکه مشتی نوجوان بخواهند با یک موسیقی غیرفاخر برقصند، لزوما نشانۀ معضل فرهنگی نیست. بسیاری از این نوجوانان پسفردا پزشک و مهندس و جامعهشناس و روانشناس و اهل تحقیق و تکنسین و چه و چه میشوند و اصلا فراموش میکنند که روزگاری با آهنگ ساسی مانکن بالاپایین میپریدند و میخندیدند.
اینکه اصلاحطلب و اصولگرا به خط شوند و صف ببندند و یکصدا علیه یک ترانۀ "مبتذل" داد سخن سر دهند و مشتریانش را "مصرفکنندۀ آثار مبتذل" توصیف کنند، خودش مصداق آب ریختن در آسیاب ابتذال است.
ابتذال از اختلاس که بدتر نیست. وقتی این دومی را میتوان به نوعی تحمل کرد، اولی را چرا نتوان. اگر "بقا" مسئلۀ اصلی است، به "ابتذال فرهنگی" نباید "ضریب سیاسی" داد. تجربه نشان میدهد که ممنوعیت موسیقی "مبتذل" هیچ تاثیری در ممانعت از ترویج چنین موسیقیهایی ندارد.
در دهۀ 60، ترانههای هایده و گوگوش هم مبتذل قلمداد میشدند ولی همۀ خانوادههایی که متشرع یا چندان متشرع نبودند، در خانههایشان شنوندۀ این ترانهها بودند. الان که دیگر عصر ماهواره و اینترنت است و عملا نمیتوان کسی را از شنیدن و دیدن "برادران لیلا" منع کرد.
اگر مسئله واقعا مقابله با ابتذال اخلاقی و هنری آثار موسیقایی است، باید راهی به غیر از "ممنوعیت" پیدا کرد. اصرار بر پیمودن مسیری که به مقصد منتهی نشده، نشانۀ تدبیر نیست و تدبیر یعنی نگریستن در عاقبت امور.