۰۲ دی ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۲ دی ۱۴۰۳ - ۱۶:۲۶
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۹۱۵۷۱۷
تاریخ انتشار: ۱۵:۵۶ - ۱۵-۰۸-۱۴۰۲
کد ۹۱۵۷۱۷
انتشار: ۱۵:۵۶ - ۱۵-۰۸-۱۴۰۲

خاطرات ناصرالدین شاه در فرنگ؛ « مات صورت این دختر شده بودم، مردم فهمیدند » !

خاطرات ناصرالدین شاه در فرنگ؛ « مات صورت این دختر شده بودم، مردم فهمیدند » !
ناصرالدین شاه به نوشتن خاطرات روزانۀ خود اهتمامی جدی داشت و این کار را در سفرهای دور و درازش هم ترک نمی‌کرد. خود او نام یادداشت‌هایش را «روزنامه» گذاشته بود؛ این روزنامه‌ها جزئیاتی بسیار جالب و خواندنی از کارها و احوالات روزمرۀ شاه و درباریانش را در اختیار ما می‌گذارند. در اینجا گزیده‌ای از خاطرات یک روز از سفر سوم شاه به فرنگستان را می‌خوانید.

سومین سفر ناصرالدین شاه به اروپا در فروردین سال 1268 شمسی آغاز شد؛ او در این سفر ابتدا به روسیه رفت و سپس عازم کشورهای آلمان، هلند، بلژیک، انگلستان و فرانسه شد.

به گزارش فرادید؛ این خاطره مربوط به روز یکشنبه سوم شهریور سال 1268 شمسی است؛ در آن زمان، ناصرالدین‌شاه در جریان بازگشت از سفر فرنگ در شهر وین اتریش به سر می‌برد.

« . . . از دو طرف جمعیت زن و مرد ایستاده بودند اما همه آرام و خوب، زن‌های خوشگل، دخترهای خوشگل زیاد از اندازه، همه نوع و همه جور . . . به قدری خوشگل در این راه دیدیم و زیاد بود که آدم سفیه می‌شد، نه تنها از منزل تا گار [ایستگاه قطار] بود، از گار تا سر کوه هم دو طرفه زن‌های خوشگل ایستاده بودند، به قدر بیست هزار خوشگل امروز دیدیم . . .

از گار تا مهمانخانه هم یک مسافتی است، اینجا چهار دختر خیلی خوشگل دیدیم . . . اینها را منتخب کرده بودند و به دست هر یک گلی داده بودند، یکی یکی گلها را آوردند دادند به من . . . آن دختر خیلی خوشگل و مقبول‌تر از همه که موهایش مثل گلابتون ریخته، دختر سفید بسیار خوشگلی بود، وقتی دسته گل را به من داد من همینطور مات صورت این دختر شده نتوانستم راه بروم. ایستادم و مات مات این دختر را نگاه می‌کردم که مردم ملتفت شده بی‌اختیار خندیدند به طوری که من خودم هم خندیدم . . .

خلاصه سرازیر پیاده از این راه که اطرافش جنگل است می‌رویم برای هتل و نهایت افسوس را دارم که از پهلوی این دختر دور می‌شوم . . . خیلی خفیف [آهسته] می‌رفتیم که دختر به این خوبی که گل آورده بود و دستمان به او نرسید . . .

ارسال به دوستان