۰۷ دی ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۷ دی ۱۴۰۳ - ۰۴:۰۰
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۹۰۷۵۷۵
تاریخ انتشار: ۱۷:۱۴ - ۲۶-۰۶-۱۴۰۲
کد ۹۰۷۵۷۵
انتشار: ۱۷:۱۴ - ۲۶-۰۶-۱۴۰۲

گشت ارشاد؛ اعلام شکست پدیدۀ نالیدنی و نه بالیدنی

گشت ارشاد؛ اعلام شکست پدیدۀ نالیدنی و نه بالیدنی
خود نیروی انتظامی هم به گشت ارشاد افتخار نمی‌کرد و نمی‌کند و از این وضعیت رنج می‌برند و دلیل آن هم روشن است. چون وقتی سارقی را دنبال و دستگیر می‌کنند کسی آنان را سرزنش نمی‌کند ولی این مقوله مورد اتفاق همه نیست و تمام خدمات و زحمات را تحت الشعاع قرار داده است.

   عصر ایران؛ سروش بامداد- تصریح روزنامۀ جوان به ناکارآمدی و شکست گشت ارشاد و حتی تبدیل آن به ضد حجاب را می‌توان تیر خلاص به پدیده‌ای دانست که نه کسی مسؤولیت آن را بر گردن می‌گیرد و نه به آن می‌بالد! همه می‌دانند روزنامۀ جوان تنها یک روزنامه نیست که اگر چنین بود این موضع فراتر از یک نظر نبود و به سبب انتساب رسمی یا غیر رسمی به مهم‌ترین نهاد در جمهوری اسلامی می‌توان این نگاه را فراتر از دیدگاه نویسنده آن دانست ولو الزاما با جایی هماهنگ نشده باشد.


   دأب ما پرداختن تحلیلی و تفسیری به رسانه‌های دیگر خاصه از موضع نقد نیست اما به این بهانه می‌توان بر پدیده گشت ارشاد تأمل کرد. نخست همان که در آن نوشته آمده: «تنها روایتی که از گشت ارشاد می‌بینیم، روایت جریان مقابل و مخالف حجاب است. این جریان به نوعی دارد گشت ارشاد را بر ما برساخت می‌کند و تصویر همگی ما این است که پلیس خشن است، همیشه خشونت اعمال می‌کند، دخترها را می‌گیرد و در ون می‌اندازد... در حالی که واقعیت گشت ارشاد این نیست، ولی، چون روایتی ندارد، اینگونه بازنمایی می‌شود.
 
  اگر خود پلیس و گشت ارشاد از نحوه مواجهه‌اش با بدحجابان و دلیل برخی برخوردهای بعضاً خشن تصویربرداری کند و خودش روایت اول را ارائه بدهد، این ذهنیت تعدیل می‌شود. بسیاری از این موارد خشونت که ما تصاویرش را می‌بینیم، یک مرحله قبل دارد که آن‌ها را کسی نمی‌بیند و روایت نمی‌شود. مرحله قبلی معمولاً این است که آن فرد خاطی شروع می‌کند به توهین و دعوا و گلاویز شدن با پلیس و پلیس برای دفاع از خودش یا برای اجرای قانون، مجبور به اعمال خشونت می‌شود.»

   ه عبارت دیگر خانم یا دختری جوان دارد با همسرش یا تنها راه می‌رود و یکی از راه می‌رسد و می‌گوید چون پوشش‌تان فلان و بهمان است سوار ون ما شوید تا شما را ارشاد و هدایت کنیم! شهروند خوب هم لابد کسی است که بگوید: چشم، خیلی محبت کردید. حتما! داشتم می‌رفتم سر کار یا سر کلاس یا سر قرار یا رستوران یا مطب یا پارک ولی دیگر نمی‌روم و در خدمت شما هستم تا مرا ارشاد فرمایید! معلوم است که هیچ کسی از این دخالت استقبال نمی‌کند. با این وصف خشونت قبل کدام است؟!

  نکته اصلی یادداشت اما این است:  "اگر معتقدیم گشت ارشاد ضمانت اجرایی قانون است، ولی به ضد غایت خود تبدیل شده‌ است."

 واقعیت این است که هیچ پدیده‌ای در این چند‌ده سال به اندازه گشت ارشاد اشمئزاز و نفرت در جامعه ایجاد نکرده است. این که مأمور کم سن وسالی به خود اجازه دهد با دختر جوان یا خانم میان‌سالی فارغ از سن و تحصیلات یا تأهل و تجرد او برخورد کند و معیار پلیس درباره نیمی از نفوس جامعه این باشد که چی پوشیده‌اند نه در شرع پذیرفته است نه در قانون. چرا که نوع پوشش هر خانمی به طبقه و سن و فرهنگ و موقغیت و خواست خانواده یا شوهر یا مقصد یا عوامل دیگر بستگی دارد ولی در نگاه این جماعت همه باید یک جور باشند و بامزه‌تر یا حرص‌آورتر از همه این که طرف مادر دو فرزند است و باید پاسخ گوی مأموری در سن بچه خودش باشد.
 
  البته خود نیروی انتظامی هم هرگز به گشت ارشاد افتخار نمی‌کرد و نمی‌کند. مثلا ندیده ایم بگویند این تعداد ون داریم و موفق شدیم در سال فلان آن تعداد را هدایت کنیم یا مأموران گشت ارشاد راب هب رنامه جذاب تلویزیونی بیاورند و پای صحبت مجریان محبوب دوره اخیر بنشینند و از خاطرات خود با فاتخار سخن بگویند.  به عکس بارها از زبان فرماندهان در رده‌های مختلف و به صورت خصوصی شنیده‌ام از این وضعیت رنج می‌برند و دلیل آن هم روشن است. در غیر موضوع حجاب شهروندان عادی موضعی در قبال پلیس ندارند. مثلا وقتی سارقی را دنبال و دستگیر می‌کنند کسی آنان را سرزنش نمی‌کند ولی این مقوله مورد اتفاق همه نیست و تمام خدمات و زحمات نیروی انتظامی را هم تحت‌الشعاع قرار داده است.


   بهترین گواه این مدعا هم این که روی دیوارهای ساختمان مرکزی فرماندهی نیروی انتظامی در بزرگراه کردستان کمی قبل از نیایش که انواع و اقسام خدمات متنوع پلیس تصویر‌سازی شده تا سرنشینان خودروها در ترافیک سنگین انها را ببینند هیچ اشارتی به گشت ارشاد نیست. چون خودشان هم می‌دانند چقدر دافعه تولید می‌کند.


   اعلام شکست گشت ارشاد تنها ناکامی یک پدیده نیست. اذعان به تفاوت سه ساحت خصوصی و عمومی و رسمی است. گشت ارشاد خیابان و عرصه عمومی را هم مثل اداره قابل کنترل می‌دانست حال آن که چنین نیست. نوع پوشش هر فرد برخاسته و برگرفته از سلیقه و سنت فرهنگی و خانوادگی یا اقتضای محیط است و پاسبان مرد و زن نمی‌تواند بگوید چی بپوش و چی نپوش. قبل از این و طی صدها سال پاسبانان - منهای دوره‌ای در عهد رضاشاه- به لباس خلق‌الله کار نداشتند و مردم هم متناسب با سن و فرهنگ منطقه و باورها و هنجارهای هر منطقه یا سلیقه و عوامل دیگر می‌پوشیدند.

  ایران، کره شمالی نیست که یک یونیفورم واحد برای همه تعریف کنید تا دختر 6 ساله و جوان 20 ساله و زن میان‌سال و بالای 60 نیز همان را بپوشند. جامعه هم سریال تلویزیونی کم‌بیننده نیست که یک حوض بگذارید وسط حیاط و یک هندوانه هم بیندازید در آن و زنان با همان لباس خانه بیرون بروند و داخل شوند.

    زندگی واقعی چیز دیگری است. بد است یا خوب و باب میل است یا نه همین است که نه در تهران و شهرهای بزرگ که در جای‌جای ایران می‌بینید. می گویید نه؟ هر شب 10 دقیقه تصویر پیاده‌راه یک شهر را مستقیم و زنده از تلویزیون نشان دهید. ماشاءالله هزار ماشاء‌الله دوربین که زیاد است. همین است که می‌بینید. این که ذهن‌ها را باید با عین تطبیق دهند یا دیگران باید مطابق ذهن برخی شوند بحثی مفصل است اما اعلام شکست گشت ارشاد را از این منظر هم می‌توان دید که عاقلانه نیست حکومت این امکان را به میلیون‌ها شهروند دختر و زن بدهد که به میزان سفتی و شلی شال‌شان موافق و مخالف سیستم تفسیر شوند در حالی که چه بسا اهل سیاست هم نباشند.

  خانمی می‌گفت جمهوری اسلامی سه فرصت استثنایی به زنان داده ولی خودشان متوجه نیستند:                 

    فرصت اول امکان حضور اجتماعی به دختران خانواده‌های سنتی و مذهبی در حالی که پیش از انقلاب فضای جامعه را مساعد نمی‌دیدند و بعضا به دانشگاه نمی‌فرستادند. ورزش و هنر که جای خود داشت.

   فرصت دوم عرصه آموزش و دانشگاه. چون پسران به خاطر نظام وظیفه سال بعد از گردونه خارج می‌شدند و میدان به دست دختران می‌افتاد. یا نزد پسران بحث جاذبه‌های شغلی رشته انتخابی هم مهم است ولی برای دختران الزاما چنین نیست.

   فرصت سوم این که از نوع ریش و سبیل و شلوار و پیراهن پسران و مردان نمی‌توان به دیدگاه سیاسی آنان در قبال سیاست‌های رسمی پی برد حال آن که به دشواری می‌توان باور کرد آن که شال از سر انداخته یا شال شل بر سر دارد ارادتی به اصول‌گرایان هوادار گشت ارشاد داشته باشد.

   سال‌ها پیش گزارشی تحقیقی خواندم که نشان می‌داد در اغلب بزرگراه‌های تهران هنگام طراحی و نقشه و حتی اجرا پل عابر پیاده درنظر گرفته نشده بود. اما از وقتی شهروندی یا کسانی حین عبور ناگزیر خدای ناخواسته دچار سانحه می‌شدند اهل محل مکاتبه می‌کردند تا شهرداری پلی نصب کند. دو مورد پل ظفر روی بزرگراه مدرس و پلی در بزرگراه کردستان را شخصا به خاطر دارم. حتما لازم است اتفاقی بیفتد تا بدانیم چه کار لازم است و کدام کار نه؟

ارسال به دوستان