۰۷ آذر ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۷ آذر ۱۴۰۳ - ۰۰:۴۱
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۸۹۹۷۵۸
تاریخ انتشار: ۱۶:۵۷ - ۰۳-۰۵-۱۴۰۲
کد ۸۹۹۷۵۸
انتشار: ۱۶:۵۷ - ۰۳-۰۵-۱۴۰۲

رشد فزایندۀ زنان و مردان تنها در آمریکا

رشد فزایندۀ زنان و مردان تنها در آمریکا
در سال 1940، فقط حدود 8 درصد از خانوارهای آمریکایی را "مجردها" تشکیل می دادند. در سال 1970، این رقم تقریباً معادل 18 درصد شد و در سال 2022، به حدود 30 درصد افزایش یافت. مدل قدیمیِ وابستگیِ درآمدمحورِ زنان به مردان تا حد زیادی از بین رفته است.

  عصر ایران؛ مترجم لیلا احمدی - جیل فیلیپوویچ نویسندۀ فمینیست و روزنامه‌ نگار مقیم نیویورک است. از او کتاب معروفی به نام "اوکی بومر (بچۀ نسل جنگ) بیا حرف بزنیم که نسل من چطور عقب ماند"، منتشر شده است. طبق آمار ادارۀ سرشماری ایالات متحده، درصد آمریکایی‌هایی که تنها زندگی می‌کنند رکورد بالایی زده است.

  تقریباً 30 درصدِ خانوارهای ایالات متحده یک‌نفره است. افزایش نرخ تجرد اقتضائات جدیدی ایجاد کرده و انتظار می‌رود که دولت به وضعیت مجردها رسیدگی کند. این تحول حاکی از پیشرفت فمینیستیِ قابل توجهی است و چنانچه سیاست‌گذاری‌ها و نهادهای ما سازگار نباشند، دام‌های مهمی خواهد داشت.

  با نگاهی به آمار درمی‌یابیم که در سال 1940، فقط حدود 8 درصد از خانوارهای آمریکایی را "مجردها" تشکیل می دادند. در سال 1970، این رقم تقریباً معادل 18 درصد شد و در سال 2022، به حدود 30 درصد افزایش یافت.

  بخشی از این تغییر بازتابی از فضای در حال گسترش فرصت‌ها برای جوانان و به ویژه برای زنان است. با جمعیت بیشتری از زنان که به دانشگاه می‌روند و نیروی کار محسوب می‌شوند، مدل قدیمیِ وابستگیِ درآمدمحورِ زنان به مردان تا حد زیادی از بین رفته است. در نتیجه، اکثر زنان دیگر مجبور نیستند برای تأمین امنیت مالی یا تأیید اجتماعی ازدواج کنند.

در نتیجۀ این خیز شتابان و چند دهه‌ایِ زنان به سمت آموزش عالی و نیروی کار، آمریکایی ها دیرتر و کمتر از همیشه ازدواج می‌کنند. در حالی که زنان در سال 1950 به طور میانگین در سن 20 سالگی و مردان در 23 سالگی ازدواج می‌کردند، در اوایل سال 2021 این رقم به ترتیب به حدود 28 و 30 سال رسید.

بر این اساس هر چه زنان تحصیلات بیشتری داشته باشند، دیرتر ازدواج می کنند. طبق اظهار مرکز ملی تحقیقات خانواده و ازدواجِ بولینگ گرین، زنان برخوردار از مدرک تحصیلات تکمیلی اکنون به طور میانگین در دهه چهارم زندگی خود (بالای سی سالگی) ازدواج می کنند.

برخلاف باورهای کلیشه‌ای که هر چه یک زن تحصیلات بیشتری داشته باشد، احتمال ازدواجش نیز بیشتر است، او دیرتر این کار را انجام می‌دهد و در واقع ازدواج را به تعویق می‌اندازد اما در ازدواج‌های دیرهنگام تساوی حقوقی بیشتر است و از نظر آماری هم احتمال جدایی کمتر می‌شود.

بر اساس بررسی‌های اخیر مرکز پژوهشی پیو (Pew Research Center) که به مسائل، نگرش‌ها، تحولات و روندهای اجتماعی جهان و آمریکا می‌پردازد، طبق آمار کمتر از یک نفر از هر پنج آمریکایی دارای مدرک لیسانس یا بالاتر است و یک سوم از افراد 40 سالۀ آمریکایی با مدرک دبیرستان یا کمتر هرگز ازدواج نکرده‌اند. شکاف تحصیلی در ازدواج را محققان با دقت مستند کرده‌اند و البته این موضوع باعث نگرانی است. اگر ازدواج به نوعی امتیاز طبقاتی تبدیل شود چه اتفاقی می‌افتد؟

این ازدواج‌های به تعویق افتاده (یا اصلاً ازدواج نکردن در قالب تجرد قطعی) به این معنا است که فرد سال‌های زیادی از زندگی را تنها زندگی می‌کند. در حالی که بسیاری از جوانان آمریکایی حداقل بخشی از این سال‌های مجردی را با والدین یا هم‌اتاقی‌هایشان سپری می‌کنند. بسیاری نیز کاملاً تنها هستند.

برای بسیاری از آمریکایی‌ها  به‌ویژه آن‌هایی که مدرک دانشگاهی دارند، این دوره از بزرگسالیِ جوانان با محدودیت کمتر، مزایای بی شماری به همراه دارد. افرادی که دهه‌های سوم و چهارم زندگی خود را مجرد می‌گذرانند، اغلب از انواع فرصت هایی بهره می‌برند که پیش از این در اختیار نسل‌های قبلی نبوده یا بسیار کمتر بوده است: فرصت‌هایی برای ایجاد دوستی‌های عمیق در بطن زندگی اجتماعی و عاطفی، سفر و ماجراجویی، کشف نیازها و خواسته‌های فردی، تنها و آزادانه زندگی کردن، دنبال کردن علایق و مشاغل بدون نیاز به وابستگی‌ها و تعهدات متعدد و درک این‌که واقعاً از زندگی چه می‌خواهیم، چه تمایلاتی داریم و در پی چه هستیم.

خودکفایی اقتصادی که اکنون بسیاری از زنان از آن برخوردارند، به این معنی است که زنان بسیار کمتر از گذشته به شرکای عاطفیِ بدرفتار، نامهربان و سرکوبگر رضایت می‌دهند و دیگر حتی آن‌هایی که با معیارهای اجتماعی کاملاً شایسته هستند را برای خود مناسب نمی‌بینند. گمان می‌کنم که اکثر آمریکایی‌ها نمی‌خواهند به زمانی برگردند که ازدواج دختران در نوجوانی پدیده‌ای عادی قلمداد می‌شد. 

اگر ظهور ساختارشکنانۀ مجردها حامل تغییری بنیادین در پیوندهای اجتماعی، ساختارهای خانوادگی و فرصت‌های ارتباط انسانی باشد، این امر می‌تواند محصولی هنجارشکن قلمداد شود. از طرفی افزایش جمعیت مجردها با افزایش قطع ارتباط، انزوا و تنهایی نیز مقارن است که می‌تواند بر سلامت روانی، جسمی و حتی اقتصادی موثر باشد.

از سویی «مرگ‌های نومیدانه» که اغلب به گوشمان می‌خورد، مرگ‌های ناشی از خودکشی، مصرف بیش از حد مواد مخدر و الکل بیشتر در مردان مجرد شایع است تا زنانی که تنها زندگی می‌کنند (به ویژه زنانی که بیشتر احتمال دارد با فرزندان خود زندگی کنند).

امروزه در تیپیکالِ آمریکایی‌های معمولی که تنها زندگی می کنند، زن شاغل با سابقۀ حرفه‌ایِ 30 ساله و مرد جداشدۀ 70 ساله کمتر به چشم می‌خورد. نتایج یک بررسی نشان داده است که 9 درصد از افراد 25 تا 34 ساله در سال 2015 تنها زندگی می‌کردند. این در حالی است که در همان سال بیش از یک چهارمِ افراد بالای 65 سال تنها بودند.

با این حال به نظر نمی رسد که این جمعیت مجردِ نسبتاً نوظهور و به ظاهر در حال رشد به خوبی مورد توجه سیاست‌گذاران و نهادهای برنامه‌ریزی اجتماعی قرار گرفته باشد. لازمۀ پیشرفت اجتماعی این است که سیاست‌ها و نهادها فارغ از وضعیت تأهل یا تجرد افراد، متناسب با وضعیت مردمی که قرار است از خدمات اجتماعی بهره‌مند شوند، تغییر کنند.

با وجود این واقعیت که زندگی اجتماعی و ساختار خانواده‌های ما در چند دهۀ اخیر دستخوش دگرگونی‌های فراوانی شده است، خط‌مشی‌های سیاسی و نقش سیستم‌های حمایتی از اهمیت به‌سزایی برخوردارند. در روزگار مدرن تعریف افراد و سازمان‌ها از محل کار تغییر کرده است. نمی‌توان در گذشته باقی ماند و کماکان این پیش‌فرضِ نادرست را مد نظر قرار داد که تقریباً همۀ مردم در خانواده‌های هسته‌ای سنتی زندگی می‌کنند. برای بسیاری از شهروندان، بیمۀ سلامت با شرایط شغلی و استخدامیِ همسر مرتبط است و این مسأله مجردها را در مضیقه قرار می‌دهد. متأهل‌ها از مزایای درمانی، تسهیلات و خدمات رفاهی متعددی برخوردارند، اما مجردها فقط می‌توانند به خودشان تکیه کنند.

افراد مجردی که به تنهایی زندگی می‌کنند برای تهیۀ مسکن، پشتوانه‌ای ندارند و از قضا در روزگاری به سر می‌برند که مسکن به طور فزاینده‌ای گران شده است به‌ویژه در شهرهای بزرگی که مجردها تمایل به جمع شدن و زندگی اجتماعی دارند.

گزینه های کمی برای انتخاب شیوه‌های زیستیِ عمیقا یکپارچه و جامعه‌محورتر وجود دارد. بخش اعظم جامعه به خانه‌های تک‌خانواده‌ای تقسیم شده است که برای خانواده‌های هسته‌ای ساخته شده‌اند و از طریق جاده‌های وسیعی که عمدتاً با ماشین قابل تردد هستند، به هم راه دارند. این باعث می شود ما از یکدیگر جدا شویم، ملاقات با افراد دیگر دشوار شود، تعاملات روزمره کاهش یابد و دایرۀ زیستی‌مان کوچک‌تر و تنهاتر شود. همانطور که امیلی بجر خبرنگار واشنگتن پست تقریباً یک دهه پیش خاطرنشان کرد، "ما ملتی متشکل از افراد مجرد هستیم، اما هنوز به معنای واقعی کلمه در دنیایی زندگی می کنیم که برای خانواده ها ساخته شده است."

بسیاری از مردانی که ازدواج می‌کنند از دستمزد قابل توجهی برخوردارند و افراد متاهل عموماً از معافیت‌های مالیاتی و تخفیفات مربوط به تقسیم هزینه‌های خانوار برخوردار می‌شوند. کشورهای مرفه و توسعه‌یافته شبکه‌های ایمنی اجتماعی خود را گسترش داده‌اند و به شهروندان مزایایی از جمله مراقبت از کودکانِ افراد مجرد، مرخصی والدین با حقوق، مرخصی با حقوق، روزهای بیماری با حقوق، حمایت های شغلی گسترده، برنامه‌های بازنشستگی معقول و بیمۀ بیکاری قابل توجه می‌دهند.

در حالی که در روزگار کنونی افراد مدت طولانی‌تری مجرد هستند، دولت‌های محافظه‌کار برنامه‌ریزی مشخصی برای جمعیت مجردها ندارند و به نحوی غیرواقع‌بینانه آن‌ها را به سمت زندگی سنتی سوق می‌دهند. تعداد مجردهای مسن نیز در حال افزایش است و آن‌ها به دلیل فقدان شبکه ایمنی و خدمات اجتماعی مناسب که قطعاً فشار بیشتری بر زنان جوان‌تر وارد می‌کند، به طور نامتناسبی مراقب والدین می‌شوند.

ساختار جمعیتی خانواده‌ها در نیم قرن گذشته به طور قابل توجهی تغییر کرده است. این تغییرات مستلزم این است که سیاست‌ها و نهادهای ما نیز تغییر کنند تا با مردم همان‌طور که هستند مواجه شویم و پایه‌های رفاه آن‌ها را پی‌ریزی کنیم.

مردم زمانی که ارتباط، اجتماع، ثبات مادی و زندگی معنادار دارند، پیشرفت می‌کنند و تعداد کمی از ما می‌توانیم این چیزها را به تنهایی بسازیم. ما به جوامعی نیاز داریم که از زیرساخت‌های منطقی برای تقویت روابط بهره‌مند شود، نه این‌که به گسترش بیشتر حومۀ شهرها و انزوا در خودروها بیانجامد.

ما به سیاست‌هایی نیاز داریم که به مردم اجازه دهد به اصول اولیۀ اجتماعی دسترسی داشته باشند. باید متناسب با ضرباهنگ جامعه پیش برویم و برای مراقبت‌های بهداشتی، روزهای مرخصی در هنگام بیماری، حمایت از کودکان و سالمندان و اقشار مختلف اجتماعی برنامه‌ریزی کنیم و نهراسیم از این‌که خواسته‌های جامعه خشتی را سست می‌کند.

ما به تغییرات فرهنگی و قانونی نیاز داریم آن‌گونه که امکان تأیید، شناسایی، تجلیل و مراقبت از روابط اجتماعی را فراهم کند. تعداد خانوارهای مجرد همچنان در حال افزایش است و هیچ‌انگاری و انکار واقعیت راه به جایی نمی‌برد.

 

 منبع: سی‌ان‌ان  
نویسنده: جیل فیلیپوویچ 
 13جولای 2023   

ارسال به دوستان