۰۲ دی ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۲ دی ۱۴۰۳ - ۱۵:۴۰
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۸۹۴۷۳۵
تاریخ انتشار: ۰۸:۵۱ - ۳۱-۰۳-۱۴۰۲
کد ۸۹۴۷۳۵
انتشار: ۰۸:۵۱ - ۳۱-۰۳-۱۴۰۲

فاضل میبدی : تندرو‌ها به دنبال تبدیل جمهوری اسلامی به سیستمی شبیه این روز‌های طالبان هستند

فاضل میبدی : تندرو‌ها به دنبال تبدیل جمهوری اسلامی به سیستمی شبیه این روز‌های طالبان هستند
محمد تقی فاضل میبدی : قرار بود پس از انقلاب، قانون و اراده ملت بر کشور حاکم شود. تندرو‌ها به دنبال تبدیل جمهوری اسلامی به سیستمی شبیه این روز‌های طالبان یا حکومت عثمانیان در قرون گذشته در سرزمین‌های اسلامی هستند. پس از جریانات دوم خرداد ۷۶، گروهی که احساس خطر می‌کردند، تصور کردند اگر گفتمان سید محمد خاتمی در خصوص مردم‌سالاری دینی و تعامل و شایسته سالاری و... تثبیت شود، ممکن است عرصه برای جولان آن‌ها تنگ شود.
اعتماد نوشت: به اعتقاد بسیاری از فعالان سیاسی و تحلیلگران، حاکمیت ساختن قانون، مهم‌ترین دلیل شکل‌گیری انقلاب سال ۵۷ بود. ایرانیان با هدف ایجاد ساختاری قانونمند، توسعه‌یافته و مردمگرا، رای به تشکیل جمهوری اسلامی دادند. بررسی اظهارات بنیانگذار انقلاب اسلامی در سال‌های قبل و پس از انقلاب هم نشان می‌دهد که ایشان رمز مانایی جمهوری اسلامی را در همراهی با مردم و تحقق اراده آن‌ها دانسته‌اند. اما این گزاره‌های بنیادین در برخی ادوار دچار انحراف و استحاله شد تا جایی که امروز از طریق نظارت استصوابی اساسا امکان گزینش افراد مورد نظر بسیاری از طیف‌های مردمی وجود ندارد.
 
در این میان، بسیاری از فعالان سیاسی معتقدند پس از سال ۶۸ و رحلت امام (ره) تغییراتی در قانون اساسی ایجاد شد که بعد‌ها تفاسیر نادرستی از آن شد. موضوع زمانی ابعادی پیچیده‌تر پیدا می‌کند که برخی افراد و جریانات در حال تلاش برای افزایش حیطه اختیارات شورای نگهبان و دفاتر استانی این نهاد هستند.
 
محمد تقی فاضل میبدی، عضو مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم در گفتگو با «اعتماد» ضمن بازخوانی محتوای انقلاب، قانون اساسی و گفتمان جمهوری اسلامی، ریشه‌های این انحرافات و افول را بررسی می‌کند. فاضل معتقد است: «مبنای مشروعیت هر نظامی این است که هر نسلی بتواند برای شیوه حکمرانی مورد نظرش تصمیم‌گیری کند.»
 
*نظام حکمرانی کشور در برهه اخیر تا چه اندازه متناسب با وعده‌هایی است که در زمان شکل‌گیری انقلاب اسلامی سال ۵۷ داده شده است؟ چقدر به این وعده‌ها نزدیک و چقدر از این وعده‌ها دوریم؟
 
اساسا مهم‌ترین تفاوت نظام جمهوری اسلامی با نظام سلطنتی پهلوی، این بود که نظام پیش از انقلاب شخص‌محور و سلطنتی بود. شخص پادشاه همه‌کاره بود، خود را فراقانون و حاکم بر قانون می‌دانست. اما قرار بود پس از انقلاب، قانون و اراده ملت بر همه شوون کشور حاکم شود. امام (ره) که به عنوان شخص نخست انقلاب با تکیه بر خواسته مردم، نظام قبلی را ملغی و در بهشت‌زهرا عنوان کرد: «گیرم پدران ما و نسل‌های قبل از ما، ۵۰ سال قبل قانونی برای شیوه حکومت نوشته باشند، آن‌ها چه حقی داشتند که برای امروز ما تصمیم بگیرند؟» این حرف در آن زمان بسیار معنا داشت و در جان و روان ایرانیان نشست. یعنی هر ملتی، باید خودش در زمان خودش برای خودش تصمیم بگیرد. در واقع مبنای مشروعیت هر نظامی این است که هر نسلی بتواند برای شیوه حکمرانی مورد نظرش تصمیم‌گیری کند.
 
*اما این اراده نسلی چگونه محقق می‌شود؟ حتما قبول دارید نمی‌توان توقع داشت که با ظهور هر نسلی، کل سیستم سیاسی تغییر کند و نظام سیاسی تازه‌ای حاکم شود. این گزاره متضاد یعنی ضرورت پاسخگویی مطالبات مردم و اهمیت ثبات سیاسی را چطور می‌توان کنار هم قرار داد؟
 
معمولا از طریق انتخابات است که مشخص می‌شود نسل‌های جدید چه می‌خواهند و آیا این ساختار سیاسی را قبول دارند یا نه؟ اگردر انتخابات کشوری بالای ۶۰ الی ۷۰ درصد شرکت کردند و نمایندگان واقعی مردم توانستند برای حضور در انتخابات ثبت‌نام کرده و خود را در معرض رای مردم قرار دهند، این معنا را دارد که اکثریت مردم و نسل، ساختار سیاسی را قبول دارند. اما اگر عرصه تنگ شد، سیستم جلوی نامزد‌های مورد نظر مردم را گرفت و مردم حضور حداقلی در انتخابات داشتند، یعنی مردم مطالبات تفاوتی را دارند که در ذیل سیستم فعلی سیاسی امکان تحقق ندارد. مرحوم امام (ره) تلاش زیادی داشتند تا از جمهوریت نظام حفاظت کنند.
 
ایشان تلاش می‌کردند تا ارتباط مردم با ساختار سیاسی و حاکمیتی قطع نشود. به این دلیل است موضوعاتی، چون تکیه به آرای مردم، اتکا به مطالبات مردم، اصل بودن اراده مردم و... در فرمایشات امام (ره) جدی بود.
 
*در دهه ابتدایی انقلاب هم گروه‌ها و جریاناتی بودند که جمهوریت نظام را قبول نداشتند یا پس از فوت امام این جریانات فرصت عرض اندام پیدا کردند؟
 
از ابتدای انقلاب، افراد و گروه‌هایی بودند که با دیدگاه‌های امام در خصوص جمهوریت موافقت نداشتند. شخصا در نمونه‌های مختلفی از اظهارات و عملکرد شاهد بودم مرحوم مصباح‌یزدی اصلا جمهوریت نظام و رای مردم را قبول نداشتند.
 
به اعتقاد مصباح اسلام موضوعی است که مستقیما از جانب خدا آمده است و فردی هم که می‌خواهد این اسلام را رهبری، ولایت و راهبری کند، منصوب از طرف خداوند است (نصب عام و خاص برای او فرقی نمی‌کرد) در واقع در این دیدگاه رای مردم در انتخاب حاکمیت و نظام سیاسی هیچ نقشی نداشت. این محتوای اصلی است که در بیانات مصباح بود.
 
ایشان در زمان امام سکوت کرده بودند، اما نظرات‌شان را پس از رحلت امام علنا بیان می‌کرد، البته افراد و جریاناتی هم بودند که پس از فوت امام در خفا چنین نظراتی داشتند، اما جرات طرح آن را نداشتند. این افراد و جریانات در زمان حیات امام (ره) جرات نمی‌کردند دیدگاه‌های‌شان را بیان کنند، چرا که در تضاد تفکرات امام قرار می‌گرفتند. اما پس از فوت امام این جریان آرام آرام شکل گرفته و توسعه پیدا کرد. این جریان روز به روز به دنبال آن است که نقش جمهوریت را در نظام کاهش دهد و ساختار را بدل به یک نظام خلافت اسلامی کند.
 
*آیا این جریان مخالف جمهوریت، مصداقی هم برای ساختار حاکمیتی مورد نظر خود داشتند. مثلا می‌خواستند ساختاری شبیه صدر اسلام درست کنند یا نمونه دیگر مد نظر داشتند؟
 
آن‌ها به دنبال تبدیل جمهوری اسلامی به سیستمی شبیه این روز‌های طالبان یا حکومت عثمانیان در قرون گذشته در سرزمین‌های اسلامی هستند. از منظر فقهی، استدلال آن‌ها این است همان‌طور که مردم در انتخاب مرجع تقلید نقشی ندارند و عده‌ای خبره، فردی را به عنوان مرجع معرفی می‌کنند، انتخاب اهالی سیاست و رهبری جامعه هم همین گونه است و انتخاب مردم نباید در آن نقشی داشته باشد. به اعتقاد من این جریانات، انتخابات در جامعه دینی، مبنای شرعی و دینی ندارد. روی این گزاره کار می‌شود، سرمایه‌گذاری می‌شود، مهره‌چینی می‌شود و... تا جمهوری اسلامی بدل به خلافت اسلامی شود. من شخصا اعتقاد دارم طیف‌هایی مانند جبهه پایداری و... رای مردم، انتخابات و جمهوریت را در نظام اسلامی قبول ندارند و تلاش می‌کنند آن را ملغی اعلام یا از درون تهی کنند.
 
*نحوه مواجهه امام (ره) با دیدگاه‌های افرادی مانند آیت‌الله مصباح در فاصله پیروزی انقلاب تا فوت ایشان چگونه بود؟
 
تاکیدی که امام در سخنرانی‌های‌شان بر اهمیت جمهوری و آرای مردم داشتند و از سوی دیگر اینکه حضراتی مانند مصباح و همفکران‌شان، هیچ مقاله، سخنرانی، نوشته، بیانیه و تحلیلی در رابطه با تبیین مواضع امام (ره) در خصوص جمهوریت ندارند، نشان می‌دهد دو طرف افکار متضادی باهم دارند. در دهه ابتدایی انقلاب، کتاب یا مقاله یا سخنرانی خاصی از سوی دستگاه مصباح در خصوص تبیین مواضع امام در جمهوریت وجود ندارد، اما امام دهه‌ها مصاحبه و سخنرانی و نوشته دارند که بر جمهوریت و رای مردم تاکید دارند. ضمن اینکه امام بار‌ها تاکید کرده‌اند، انحراف از جمهوریت در واقع انحراف از اصل انقلاب است.
 
*اما چه شد که پس از پایان دهه اول انقلاب و از دهه ۷۰، اندیشه‌های آیت‌الله مصباح به وسیله شاگردان و بازوان اجرایی ایشان به اندازه‌ای تثبیت شد و گسترش یافت که در سال ۱۴۰۰، اکثر نهاد‌های حاکمیتی در اختیار این جریان قرار گرفته است؟
 
پس از جریانات دوم خرداد ۷۶، گروهی که احساس خطر می‌کردند، (چه از جهت منافع مادی و چه از منظر منافع سیاسی و حاکمیتی و مساله قدرت) تصور کردند اگر گفتمان سید محمد خاتمی در خصوص مردم‌سالاری دینی و تعامل و شایسته‌سالاری و... تثبیت شود، ممکن است عرصه برای جولان آن‌ها تنگ شود. خاتمی بر اصل انتخاب مردم و تحقق اراده عمومی پافشاری می‌کرد و این به معنای تنگ شدن عرصه برای بسیاری از تندرو‌ها و جریانات سیاسی غیر مردمی بود. از آن زمان برنامه‌ریزی‌های فراوانی انجام شد تا گفتمان خاتمی نهادینه نشود. در همان زمان تلاش‌هایی برای تخریب دولت خاتمی صورت گرفت تا خاتمی به موفقیت نرسد.
 
هر روز بحران تازه‌ای برای دولت اصلاحات شکل می‌گرفت، اندک نوسانی در بازار‌ها کافی بود تا کفن‌پوشان راهی خیابان‌ها شوند. برنامه این بود که اجازه داده نشود در حوزه‌های سیاسی، اقتصادی، دیپلماسی و... دولت و مجلس اصلاحات توفیقی پیدا کنند. روزنامه کیهان مرتب دنبال بهانه‌ای می‌گشت تا علیه خاتمی فضاسازی کند.
 
اگر اتفاقی که اخیرا در وزارت خارجه شکل گرفت و وزیر خارجه عربستان به دلیل عکس سردار شهید سلیمانی بر دیوار، سالن را ترک کرده و گفت تا زمانی که عکس سردار بر دیوار باشد در کنفرانس شرکت نمی‌کند، در زمان دولت سید محمد خاتمی یا حتی دولت حسن روحانی رخ داده بود، جریانات رادیکال جناح راست، کفن‌پوشان خیابان‌ها را پر می‌کردند و علیه دولت شعار سر می‌دادند که ارزش‌ها را به باد دادند! اما امروز این اتفاق رخ می‌دهد؛ آب در دل دولت و جریانات همسو تکان نمی‌خورد؛ حتی ممکن است به خاطر این موضوع به دولت هم آفرین بگویند و پاداش دهند.
 
*رخداد‌های اخیر نشان داد که موضوع ارزش‌ها برای این جریانات رادیکال راست مطرح نیست. اگر آن‌ها دل نگران ارزش‌ها نیستند پس به چه گزاره‌ای اعتقاد دارند؟
 
این افراد فقط به فکر منافع خود هستند و منافع ملت برای آن‌ها اهمیتی ندارد. آن‌ها آرام آرام در بدنه نظام رخنه کردند و قدرت پیدا کردند. این‌ها افرادی هستند که معتقدند هدف وسیله را توجیه می‌کند. بنابراین افراد ارزشی هم نیستند. مثلا با تهمت و بهتان و دروغ درباره ارتباط خاتمی با جورج سوروس، داستانسرایی کردند. بعد هم که مشخص شد اساسا دروغ بوده، حاضر به عذرخواهی نشدند. این دروغ‌ها را بیان کردند تا جریان جمهوریت واهی که به دنبال تحقق مطالبات مردم بودند را از جامعه حذف کرده و زمینه را برای شکل‌گیری خلافت اسلامی از جنس طالبان فراهم سازند. ارتباط نزدیک این جریان با طالبان اساسا ناشی از قرابت فکری و عملی جبهه پایداری با طالبان است.
 
طالبان برای این جریانات تندروی ایرانی، جریان اصیل منطقه‌ای است، اما اصلاح‌طلبان دشمنان خونی! در انتخابات ۱۴۰۰ هم شاهد این بودیم که این جریان حتی افراد همسوی اصولگرا را هم حذف کردند، افرادی مثل علی لاریجانی و... کنار رفتند، چرا که نگران بودند در ذهن این افراد جمهوریت دارای ارزش باشد. امیدواریم در انتخابات آینده زمینه‌ای فراهم شود که این جریان در برابر اراده و خواست مردم تسلیم و خواست مردم محقق شود. البته در حال حاضر شورای نگهبان انتخابات را انتصابی کرده است. افرادی را شورای نگهبان انتخاب می‌کند، سپس مردم باید از میان آن‌ها فرد یا افرادی را برگزینند.
 
*همین جریانات که اکثریت مجلس و دولت را در اختیار گرفته‌اند به دنبال تغییر قانون انتخابات هستند. تغییری که چهره‌های دلسوز کشور آن را به معنای پایان جمهوریت تفسیر کرده‌اند. پرده بعدی قدرت‌نمایی این جریان رادیکال و مخالف جمهوریت چه خواهد بود؟ آیا باز هم موفق به اجرای منویات خود می‌شوند یا باید منتظر تحولات دیگری با حضور مردم باشیم؟
 
فکر می‌کنم این‌ها به دنبال آن هستند که هیچ انتخابات مستقیمی در کشور نباشد. قبلا دو نهاد مهم تصمیم‌ساز کشور به وسیله مردم تعیین می‌شدند، یکی رییس‌جمهوری و دیگری هم مجلس. این جریانات رادیکال به گونه‌ای برنامه‌ریزی می‌کنند که انتخاب این نهاد‌ها یا غیرمستقیم شود یا اگر مستقیم هم بود، فیلتر را به اندازه‌ای تنگ کنند که افراد مورد نظر خودشان ولو با رای بسیار اندک پیروز شود. این جریان به هر حال تلاش می‌کند رییس‌جمهور، مجلس یا شورا‌های شهر بر اساس اراده مردم و حضور حداکثری شهروندان شکل نگیرد. به گونه‌ای که شورای نگهبان می‌خواهد با مشارکت زیر ۵۰ درصدی انتخابات برگزار شود.
 
این زیبنده نظام ما نیست که با این همه وعده‌ها و شعار‌ها و هزینه‌هایی که صورت گرفته تا نظام سلطنتی و شخص‌محور جای خود را به یک نظام قانون‌محور بدهد، گروهی اقلیت برای اکثریت جامعه تصمیم‌گیری کنند و رای مردم به هیچ انگاشته شود. مردم هم نمی‌نشینند تا یک جریان خاص هر بلایی خواست سر کشور بیاورد، بدون تردید زمانی که ملت احساس کند اراده‌ای برای اصلاح وضع وجود ندارد، وارد عمل خواهد شد.
ارسال به دوستان