عصر ایران - جنگ پیشگیرانه (Preventive War) تصمیم عمدی به آغاز خشونت نظامی است، برای اینکه آغازکنندۀ جنگ تصور میکند از لحاظ توانایی بر دشمن برتری دارد. همچنین معتقد است که این برتری موقت و گذرا است و اگر در آغاز جنگ تاخیر کند، دشمن ممکن است از حیث قدرت نظامی به سطح او برسد و حتی در آینده از او پیشی گیرد.
بنابراین جنگ پیشگیرانه برآمده از اندیشهای دفاعی است ولی طبیعتا شکلی تهاجمی دارد. چنین جنگی، خلاف منشور ملل متحد است که استفاده از زور را تنها برای دفاع مشروع جمعی و فردی مجاز میداند.
جنگ پیشگیرانه مبتنی بر دو پیشفرض دربارۀ روابط و شرایط است. اول اینکه وقوع جنگ در آینده اجتنابناپذیر است. دوم اینکه ضربۀ اول قاطع و کارا خواهد بود.
اجتنابناپذیری جنگ در واقع تعریف بدبینانۀ خاصی از وضعیت بین دو کشور بود، برآمده از ذهنیت سیاستمداران و دیپلماتها و استراتژیستها و رهبران نظامی. این بدبینی عمیقا در اندیشۀ مربوط به روابط بینالملل ریشه دوانده است و تا پیش از ظهور سلاحهای اتمی و بازدارندگی در عصر هستهای، هواداران واقعگرایی به عنوان یک پارادایم به طور کلی به چنین نظریاتی تمایل داشتند.
اهمیت ضربۀ اول در جنگ پیشگیرانه ناشی از ضعف توان دفاعی است. وقتی رهبران یک کشور، کشوری دیگر را دشمن میدانند و نیز واقفاند که در یک جنگ فرسایشی توان دفاعی بالایی ندارند، وارد آوردن ضربۀ اول را به مثابه ضربهای کاری و سرنوشتساز، اقدامی معقول و مطابق منافع ملی خود میبینند.
اما از آنجا که جنگ پیشگیرانه در حقوق بینالملل غیرقانونی است، رهبران کشورهایی که مدعیاند در مواجهه با یک کشور دیگر، ناگزیر از وارد آوردن ضربۀ اول هستند، کار دشواری در پیش دارند. یعنی توجیه چنین اقدامی به لحاظ اخلاقی و روانی دشوار است.
توجیه روانی این اقدام، عمدتا شامل افکار عمومی کشور آغازکنندۀ جنگ میشود؛ چون به طور کلی هیچ ملتی نمیپسندد که کشورش در یک جنگ "متجاوز" باشد. توجیه اخلاقیاش هم عمدتا معطوف به جامعۀ جهانی است.
مثلا آمریکا و بریتانیا با این ادعا که عراق صدام دارای تسلیحات اتمی است، به این کشور حمله کردند. اگر آنها موفق با یافتن سلاحهای اتمی در عراق میشدند، میتوانستند به لحاظ اخلاقی در سطح جهانی اقدام پیشگیرانهشان را توجیه کنند؛ ولی وقتی که معلوم شد عراق فاقد سلاح اتمی بوده، این ادعا که ما برای سرنگونی یک دیکتاتور وارد عراق شدیم، توجیه اخلاقی مناسبی برای جنگ پیشگیرانه علیه عراق نبود.
در واقع منتقدان آن جنگ در سراسر جهان، این سوال را مطرح میکردند که چرا فقط این دیکتاتور را سرنگون کردید؛ و اگر بنا بر سرنگونی دیکتاتورها باشد، باید بعد از عراق به سراغ سایر کشورهای غیردموکراتیک بروید.
بنابراین اطلاعات کافی و دقیق برای توجیه احتمالی جنگ پیشگیرانه اهمیت زیادی دارد. دربارۀ جنگ منتهی به سقوط صدام، دولتهای آمریکا و بریتانیا بعدها گفتند که اپوزیسیون عراق اطلاعات نادرستی دربارۀ توان نظامی صدام به ما داده بود. نادرستی آن اطلاعات، توجیه آن جنگ را سختتر کرد.
اما دربارۀ جنگ روسیه و اوکراین، سازمانهای اطلاعاتی آمریکا و بریتانیا اطلاعات دقیقی دربارۀ آرایش و جابجایی نیروهای نظامی روسیه و بویژه هدف روسیه از این اقدمات به دولت اوکراین ارائه کردند اما دولت اوکراین فاقد توان کافی برای وارد کردن "ضربۀ اول" بود؛ ضربهای که قاعدتا باید سرنوشت جنگ را رقم بزند.
همچنین دولت اوکراین در موقعیت نظامی ضعیفتری نسبت به روسیه قرار داشت. چنانکه گفتیم، جنگ پیشگیرانه معمولا از سوی کشور قویتری آغاز میشود که احتمال میدهد در آینده، در موضع برتری نظامی قرار نخواهد داشت.
بنابراین اقدام به آغاز جنگ پیشگیرانه از سوی اوکراین، فقط روسیه را در موضع حقانیت قرار میداد و سلاح اصلی اوکراین در این جنگ – یعنی مظلومیت – را از این کشور میستاند.
باید افزود که اگر اوکراین به روسیه حمله میکرد، جنگی پیشدستانه را آغاز کرده بود. در متون علوم سیاسی و روابط بینالملل، جنگ پیشدستانه (preemptive war) واکنش به یک حملۀ قطعی و قریبالوقوع محسوب میشود. اما جنگ پیشگیرانه واکنش به حملهای فوری و قریبالوقوع نیست.
به همین دلیل توجیه جنگ پیشدستانه در حقوق بینالملل تا حدی آسانتر است. اگرچه توجیه هر دو نوع این جنگها در چارچوب حقوق بینالملل مبهم است و به آسانی نمیتوان گفت جنگ پیشدستانه شانس توجیه بیشتری دارد. اما درک متعارف حقوقدانان و سیاستمداران از مفهوم "حق دفاع مشروع"، با پذیرش جنگ پیشدستانه قرابت بیشتری دارد.
نکتۀ مبهم دیگر، مرز زمانی بین جنگ پیشدستانه و جنگ پیشگیرانه است. به آسانی نمیتوان گفت حملۀ قریبالوقوع از چه زمانی به حملهای نه چندان قریبالوقوع بدل میشود. بویژه در مواردی که جنگ زمینی بین دو کشور منتفی است و جنگ با حملات هوایی آغاز میشود.
در اوت 1962 اتحاد جماهیر شوروی اقدام به ساخت سکوهای پرتاب موشک میانبرد در کوبا کرد. پس از اطلاع دولت آمریکا از این واقعه، جان اف کندی رییس جمهور آمریکا در اکتبر 1962 به نیروهای نظامی آمریکا فرمان آمادهباش داد و ورود کلیۀ کشتیهای شوروی به کوبا را ممنوع اعلام کرد.
دو کشور در آستانۀ جنگی قرار گرفتند که بسته به درک رهبران سیاسی و نظامی آمریکا، ممکن بود پیشگیرانه یا پیشدستانه (یعنی قطعی و قریبالوقوع) شود. اما چند روز مذاکرۀ فشرده و نفسگیر، موجب خروج موشکهای شوروی از کوبا و نیز خروج موشکهای آمریکا از ترکیه شد.
باید افزود که روسیۀ کنونی نیز حمله به اوکراین را مصداق جنگ پیشگیرانه میداند چراکه روسها تحلیلشان این است که اوکراین در آینده به ناتو میپیوست و ممکن بود تسلیحات اتمی یا غیراتمی ناتو در اوکراین مستقر شود.
اما چنانکه گفته شد، توجیه جنگ پیشگیرانه با تکیه بر حقوق بینالملل بسیار دشوار است. کمااینکه جامعۀ جهانی، حتی چین به عنوان کشور همسو با روسیه، تجاوز روسیه به اوکراین را موجه ندانسته.
از سوی دیگر، اقدام روسیه به نقض غرض منجر شده. یعنی پای تسلیحات غربی را به اوکراین باز کرده و احتمال حمله به روسیه با استفاده از این تسلیحات، با طولانی شدن جنگ، در حال افزایش است. قبل از آغاز جنگ اوکراین، این همه سلاح غربی در اوکراین وجود نداشت و استفادۀ اوکراین از معدود سلاحهای غربیاش علیه روسیه نیز منتفی بود.