عصر ایران - واژۀ ترمیدور (Thermidor) به دورۀ فروکش کردن تب انقلاب و کاهش خشونت و تندرویهای انقلابی گفته میشود.
واژۀ ترمیدور یعنی "گرم" یا "گرما". ترمیدور ماه یازدهم "تقویم انقلاب فرانسه" بود. این تقویم را انقلابیون فرانسه طراحی کردند و از 1793 تا 1805 مورد استفاده قرار گرفت و به آن تقویم جمهوری فرانسه یا تقویم انقلابی فرانسه میگفتند. این اقدام یکی از اقدامات انقلابیون فرانسه برای محو کلیۀ مظاهر نظام سلطنتی بود ولی دیری نپایید. ترمیدور مصادف بود با 20 ژوئیه تا 18 اوت.
اما اینکه چرا دورۀ فروکش کردن تندروی و خشونت انقلابی را ترمیدور نامیدهاند، دلیلش این است که در 27 ژوئیه 1794، ماکسیمیلیان روبسپیر – رهبر برجستۀ انقلاب فرانسه – به گیوتین سپرده شد و دورۀ ترور یا "عصر وحشت" در فرانسۀ پس از انقلاب، پایان یافت.
روبسپیر که در 1791 به عنوان "دادستان عمومی" منصوب شده بود، در 1792 به نمایندگی "کنوانسیون ملی فرانسه" برگزیده شد و از 1793 تا 1794، موثرترین فرد در بین رهبران انقلاب فرانسه بود.
او طی این دورۀ یکساله، خشونتی شدید اعمال کرد تا اهداف انقلاب فرانسه محقق شود. به همین دلیل دوران زمامداری او را "عصر وحشت" نام نهادهاند. در عصر وحشت 17هزار نفر محاکمه و اعدام شدند و حدود 10هزار نفر نیز در زندان یا بدون محاکمه، به انحاء گوناگون، جان باختند.
روبسپیر برجستهترین رهبر ژاکوبنها (جناح تندروی انقلابیون فرانسه) بود و به دلیل پایبندیاش به ارزشهای اخلاقی، به او لقب فسادناپذیر داده بودند. در واقع او جنایتکاری بود که با فساد مالی و اخلاقی مخالف بود.
اما از زمان پیروزی انقلاب فرانسه (1789) تا اواسط سال 1794، ژاکوبنها به دلیل موقعیت برتر سیاسیشان در فرانسۀ پس از انقلاب، از مواهب اقتصادی بهرهمند شده بودند و فسادناپذیری روبسپیر سد راه لفتولیس مالی آنها بود.
همین باعث شد که علیه روبسپیر توطئه کنند و نهایتا او را به تیغ گیوتین بسپارند و به عصر وحشت پایان دهند.
در واقع انقلابیون تندروی فرانسه، طی آن پنج سال به تدریج از تب انقلابیشان کاسته شده بود و خواهان چرب و شیرین دنیا شده بودند. ثروت و لذت، آنها را از انقلابیگری دور کرده بود و به همین دلیل اولا اعدامهای گستردۀ روبسپیر را خوش نداشتند، ثانیا زهد انقلابی او را مانع تحقق منافع و مطامع خودشان میدانستند.
با اعدام روبسپیر و پایان یافتن عصر وحشت، عصر ترمیدور در انقلاب فرانسه آغاز شد که در حکم کاسته شدن از عیار انقلابیِ تندروها و به قدرت رسیدن میانهروها و حتی عناصری از رژیم گذشته بود.
در واقع ترمیدور آغاز بازگشت عقلانیت به جامعۀ انقلابی یا انقلابزده است. بازگشت عناصر متخصص و کارآمد رژیم گذشته و تقویت میانهروی، معنایی ندارد جز کاهش خردستیزی انقلابی. عقلستیزی انقلابیون البته معمولا با زهد و سختگیری اخلاقی توام است. اگرچه این اخلاقگرایی فقط متوجه کاهش لذت در زندگی افراد است و حق حیات افراد را شامل نمیشود.
ه همین دلیل تندروهای انقلابی، گناه نمیکنند ولی راحت آدم میکشند. حمله به مغازههای فروش مشروبات الکلی از سوی انقلابیون فرانسه، یکی از مظاهر لذتستیزیِ عناصر تندرویی بود که در سرکوب و کشتن مخالفان سیاسی خودشان دچار تردید نمیشدند.
در انقلابهای کلاسیک دنیا، که کرین برینتون در کتاب "کالبدشکافی چهار انقلاب" به آنها پرداخته، معمولا عصر ترمیدور پدید آمده است.
برخی از رهبران انقلابی برای مقابله با عصر ترمیدور، قائل به انقلاب مستمر هستند. یعنی لازم میدانند هر چند وقت یکبار، افرادی را که سابقا انقلابی بودند ولی اکنون دیگر انقلابی نیستند، از دایرۀ نیروهای انقلابی بیرون برانند.
مطابق این نگرش، در هر ایستگاه مهم تاریخی، عدهای از "انقلابیون سابق" باید از قطار انقلاب پیاده شوند. این استراتژی با هدف ترمیدورزدایی از انقلاب طراحی میشود ولی موفقیت نصفه و نیمهای پیدا میکند. یعنی شعارها و سیاستهای انقلابی را حفظ میکند اما نمیتواند مانع فروکش کردن تب انقلاب در سطح جامعه شود.
دلیل ناکامی این استراتژی این است که انقلاب ذاتا نمیتواند مستمر باشد. انقلاب وضعیتی خاص مثل تب است. تب قاعدتا پس از مدتی فروکش میکند و استمرار بخشیدن به آن، خلاف عقلانیت است و موجب نابودی ارگانیسم میشود.
ماکسیمیلیان روبسپیر
جامعه هم به مثابه یک ارگانیسم، نمیتواند همیشه در حالت تبآلودۀ انقلابی باشد. بنابراین حتی اگر روبسپیر اعدام نمیشد و به سیاستهای انقلابی و سختگیریهای اخلاقیاش ادامه میداد، جامعۀ انقلابزدۀ فرانسه دیر یا زود از گرمای انقلاب فاصله میگرفت و به تعادل میرسید تا بتواند به زندگی عادی و نرمالش ادامه دهد.
در چنین شرایطی، روبسپر فقط میتوانست حکومت فرانسه را انقلابی نگه دارد در حالی که جامعۀ فرانسه دیگر انقلابی نبود.
نفس فاصله گرفتن تدریجی بسیاری از انقلابیون از تندرویهای انقلابی نیز دال بر این است که استمرار بخشیدن به وضعیت انقلابی ناممکن است. تجربه نشان داده است که افراد تازهنفس و نوپا نیز وقتی که جانشین چهرههای انقلابی سابق میشوند، دیر یا زود مثل آنها از تندروی فاصله میگیرند و به عقلانیت و مصلحتسنجی روی میآورند.
علاوه بر این، تاریخ سیاسی جهان نشان میدهد که مردم در هیچ جامعهای نمیتوانند سالهای سال انقلابی باقی بمانند چراکه چنین روحیهای با منطق زندگی منافات دارد.
بنابراین سیاستمدارانی که میخواهند جامعه را در وضعیت انقلابی نگه دارند، عملا ناچار میشوند اقلیتی از مردم را به جای اکثریت جا بزنند و وانمود کنند که اکثریت مردم هنوز انقلابیاند. در اتحاد جماهیر شوروی و کشورهای اروپای شرقی چنین وضعی ایجاد شده بود.
راه دیگر این است که فضای سیاسی و رسانهای چنان مسدود شود که کسی نداند در آن جامعه چه خبر است و چند درصد مردم از شعارهای انقلابی فاصله گرفتهاند. در کرۀ شمالی چنین وضعی ایجاد شده است.
به طور خلاصه باید گفت با آغاز دورۀ ترمیدور، دادگاههای انقلابی برچیده میشوند و تبعیدیها و عناصر رژیم قبل امکان بازگشت به کشور را پیدا میکنند و کار به دست میانهروهایی میافتد که سابقا انقلابی بودند و این افراد از عناصر غیرانقلابی که بعضا متعلق به رژیم قبل از انقلاباند، استفاده میکنند و نهایتا اینکه، انقلابیون از برخی ایدهها و شعارهای مشهور انقلابشان فاصله میگیرند و با کاهش خشونت و حرکتهای انقلابی، آرامش لازم برای زندگی نرمال در جامعه برقرار میگردد.
مجموع این تحولات را "واکنش ترمیدوری" به عصر وحشت و تندروی نام نهادهاند.
از آنجا که همیشه عدهای از انقلابیون برجسته در برابر ترمیدور مقاومت میکنند، در برخی از انقلابها ترمیدور حالتی ناتمام پیدا میکند و یا پس از یک دورۀ ترمیدوری کوتاه یا بلند، دوباره عصری از تندروی آغاز میشود.